۱۳۹۰/۰۳/۰۴

سفر تهران

پس از مدتي تنبلي و مشغله كاري و فيلتر شدن سايت ، باز دلتنگ نوشتن شدم. هفته قبل كه با هواپيما از تهران به اصفهان مي آمدم، متوجه شدم كه هواپيما صندلي رديف 13 ندارد. گفتم شايد با اين كارهواپيما با اين قدمت را بشه توي هوا نگه داشت. اتفاقا هوا هم خراب بود و هواپيما تكانهاي شديدي مي خورد. به بغل دستيم گفتم مثل شهر بازي ميمونه، البته اگه سالم برسيم بدك نيست .
تهران كه بودم يك روز صبح براي رفتن به محل كار تاكسي سرويس گرفتيم، در مسير پس از يك ترافيك مختصر كه ماشينها حركت كردند، راننده ما حركت نكرد، جواني 22،23 ساله ، صداش كرديم ولي بيدار نشد» از ماشين پياده شديم و تو فكر جابجا كردن ماشين، كه يك دفعه راننده تكاني خورد و گفت من كجام و ...
سوار ماشين شديم گفت كجا ميخواهين برين، انگار كاملا ريست شده بود. احوالش را كه پرسيديم عصباني شد گفت من از 5 صبح تا 9 دارم رانندگي ميكنم و زد تو لاين مقابل و گازش را گرفت، راستش ما هم كه ديديم حال درست حسابي نداره از خير بقيه مسير گذشتيم و پياده شديم، راننده عينك دودي شديدي روي چشماش بود، بعضي ها ميگن قرص خورده كه اين جوري شده و چون چشمهاشون به نور حساس ميشه عينك دودي هم ميزنن. خلاصه بخير گذشت.