۱۳۸۴/۱۲/۰۷

داستان بی‌پایان - ۲

دنباله‌ی داستان بی‌پایان:

نرسیده به کره‌ی شمالی موتور هواپیما از کار می‌افتد و ...
(کدام را بیش‌تر می‌پسندید؟)
۱. هواپیما به سرعت پایین می‌رود. از بخت بد یک ناو جنگی آمریکایی در همان حوالی پرسه می‌زند. فرمانده‌ی ناو که فیلم کامیکازه‌های ژاپنی را همین پریروز دیده هول می‌شود و دکمه‌ی قرمز روی میزش را فشار می‌دهد. دوازده ثانیه بعد جزغاله می‌شوید.

۲. هواپیما به سرعت پایین می‌رود. از خلبان کاری ساخته نیست. هواپیما سقوط می‌کند. نیم ساعت بعد کوسه‌هایی که لهجه‌ی عربی دارند جسدتان را می‌خورند.

۳. هواپیما به سرعت پایین می‌رود، اما خلبان هواپیما را به زحمت کنترل می‌کند و در فرودگاه پیونگ یانگ فرود می‌آید. هنوز پای‌تان را از هواپیما بیرون نگذاشته‌اید که سه نفر می‌ریزند سرتان. چون قدتان از کیم جونگ ایل، رییس کره‌ی شمالی، بلندتر است به زندان می‌افتید. سه ماه بعد چون در ِ زندان بازمانده در می‌روید، اما در شهر کسی را نمی‌بینید. دو هفته بعد شما هم مانند بقیه‌ی مردم ِ کره از گرسنگی می‌میرید.

۱۳۸۴/۱۲/۰۶

چند سوال

سلام دوستان
چند سوال کمی تا قسمتی جدی
در دنیای امروز چه عواملی تعیین کننده قدرت در دنیا است
آیا با وضعیت موجود آنچه تا به حال از دانش هسته ای کسب شده تجدید پذیر است
دانش هسته ای هند و پاکستان با هم و با اسراییل چه تفاوتی دارند
فکر میکنید جملات زیر از چه کسی و مربوط به چه زمانی است

در چنین شرایطی صحبت از توان هسته ای ایران که یکی از روزنامه ها بیان کرده بسیار ناپخته است. ما حتی اگر خواهان توان هسته ای هم باشیم نباید راه پاکستان را در پیش بگیریم راه ما برای حفظ استقلال و امنیت افزایش تواناییهای علمی فناوری و اقتصادی و سیاسی است افزایش این تواناییها همراه با ایجاد زیر بناهای لازم آنچنان بلوغی را ایجاد میکند که هر کشور خارجی رابه احترام وا میدارد و این همان عزت و اقتدار ملی است که باید به دنبالش باشیم
و صد البته که این امریکاییها هم کم زور نمیگویند
این کلیپ هم نثار آقا محمود ق
واین دومی هم برای همه
بدرود

۱۳۸۴/۱۱/۲۹

داستان بی‌پایان

بلیط می‌خرید که بروید سویس تا چند روز از هوای آلوده‌ی تهران دور باشید. سوار هواپیما می‌شوید، مهمان‌دار با ادب می‌گوید خلبان عشقش کشیده برود ژاپن. چاره‌ای نیست، به ژاپن رضایت می‌دهید. در بین راه گروهی هواپیما را می‌ربایند و به خلبان می‌گویند یا برو چین یا برو کره‌ی شمالی. دارید فکر می‌کنید که بار پیش که غذای چینی خوردید خوش‌مزه بود یا نه که خلبان می‌گوید مقصد کره‌ی شمالی است. نرسیده به کره‌ی شمالی موتور هواپیما از کار می‌افتد و ...

پایان داستان را حدس بزنید.

۱۳۸۴/۱۱/۲۸

این نیز بگذرد ... اما با چه هزینه ای

ای کاش دل و دماغی بود تا چیزی می نوشتیم ... نمی دانم دوستانی هم که در ایران هستند به اندازه ما دل نگران و بی حوصله هستند ... یکی از دوستانم که در کمبریج دکترا می خواند دیشب می گفت ده روز است هیچ کاری نتوانسته است بکند.

۱۳۸۴/۱۱/۲۳

سواستفاده

باعذرخواهی فراوان از همه دوستانی که به این وبلاگ سری میزنند و با هم در ارتباط هستند میخواستم یک سواستفاده تجاری از این وبلاگ بکنم. من و یکی از دوستانم با هم شرکتی راه انداختیم که به صورت یک Gateway شبکه موبایل کار میکنه. با قرار دادهایی که با چند تا شرکت بزرگ داریم ما پیغامهای کوتاه رو به اکثر موبایلهای دنیا و حتی ایران میفرستیم. میتونم به جرات ادعا کنم که ما یکی از کم هزینه ترین شبکه ها ولی قابل اعتمادترین هسیم. در ضمن 2 نسخه API هم آماده کردم که با استفاده از آنها برنامه نویسهای کامپیوتر میتوانند برنامه هایی را که مینویسند را به Gateway ما اتصال بدهند که به صورت اتوماتیک بتوانند به موبایلهای مختلف پیغام خودشان را ارسال کنند. اگر علاقه مند هستید که کدام شبکه ها را با چه قیمتی پوشش میدهیم لطفا به وب سایت ما www.wordtel.com سری بزنید.البته ما محصولات دیگری در این رده داریم که در وب سایت توضیح داده شده اند. نکته جالب این هستش که بیشتر مشتریهای ما از نیوزیلند و استرالیا و اروپا هستند. اگر سوالی داشتید خوشحال میشم که پاسخ بدهم.
خوب این هم از تبلیغات تجاری ما....

۱۳۸۴/۱۱/۲۰

آرش با تحسین کامل تمامی هیئت ژوری تزش را دفاع کرد

شاید از دید خیلی ها که آرش را می شناخنتد و از علاقه وافر او به علوم رایانه ای اطلاع داشنتد خیلی تعجب آور بود که چرا آرش بعنوان دکتری، رشته مهندسی پزشکی را انتخاب کرد! راستش شاید سرچشمه این انتخاب من بودم که در یکی از سفرهام به ایران، چون آرش را به پویایی همیشگی ندیدم وباز چون به توانایی او ایمان داشتم با اصرار زیاد او را تشویق نموده که در آزمایشکاه ما تز دکتری بگیرد! راستش بعد از کمی از این عملکرد خودم پشیمان شدم چون آرش هیچ علاقه ای به موضوع تزش که در زمینه بیماریهای پارکینسون بود نداشت. روشهای پیشنهادی برای تزش را بسیار ابتدایی و بی معنی میدانست و اصرار داشت هیچ کار نوینی در این سوژه وجود ندارد و اگر هم وجود دارد هیچ گونه کاربردی نخواهد داشت. مهمتر از این، او علاقه ای به کشور سوئیس هم نشان نمی داد و حتی هیچ تلاشی برای یادگیری زبان فرانسه نمی کرد! بعد از مدتی حتی رئیس آزمایشگاه نیز مرتباً ازعدم پیشرفت کار آرش به من گلایه می کرد، بخصوص آنکه من معرف آرش بودم! تا اینکه آرش ازدواج کرد و یک تحول عجیبی در او ایجاد شد! واقعاً هنوز نمی دانم آیا ازدواجش باعث این دگرگونی مثبت بود یا گذر زمان که باعث علاقه آرش به موضوع تزش شد. بزودی آرش بعنوان یکی از رفرنسهای آزمایشگاه ما مطرح شد و در هر زمینه و در هر رشته که بود حرفی برای گفتن داشت. وقتی سخنرانی پیش دفاعش را در مقابل اعضای آزمایشگاه ما کرد و تحسین همگی را بر انگیخت، شاید من بیش از او احساس غرور کردم که یک ایرانی و یک دوست دیرینه چقدر در کارش موفق شده است. بعد از اتمام دفاعش از رئیس آزمایشگاه در مورد کیفیت دفاع آرش پرسیدم و او با غرور گفت که عالی دفاع کرد و به همگی پرسشها با کمال استادی پاسخ گفت بطوری که در هنگام تصمیم گیری همگی ژوری باتفاق از کیفیت کار تحقیقاتیش و نحوه ارائه اش تحسین کردند. الان که به گذشته فکر می کنم واقعاً از صمیم قلب خوشحال هستم که مشوق آرش در ادامه تحصیلش بودم. آری آرش در زمینه مهندسی پزشکی نیزمثل کامپیوتر استاد است و بهترین دلیل همین بس که یکی از معروفترین محققان علم بیماری پارکینسون آرش را تشویق به گذراندن دورهء فوق دکترای در مرکز تحقیقاتیش کرده است. بعنوان یک دوست قدیمی امیدوارم که همچنان در زندگیش موفق و سر بلند باشد

دفاع

بالاخره من امروز از تز دکترایم در برابر هیت ژوری دفاع کردم و بعد از یک جلسه دو ساعته، هیت ژوری برای دریافت مدرک دکترا من را به مراجع بالاتر (؟) معرفی کرد. البته تا وقتی که دفاع عمومی، که بیشتر یک نوع مهمانی بزرگ است تا جلسه دفاع، برگزار نشود من به طور رسمی مدرکم را دریافت نمی‌کنم ولی خوب، دیگر از نظر عملی کار خاصی برایم باقی نمانده. مرجان هم تا یکی دو ماه دیگر دفاع می‌کند و در نتیجه هر دو بیکار می‌شویم و خلاصه فعلا دو عدد شغل به شدت مورد نیاز است :)

نظر سنجی درباره ی ایران

این‌ هم نتایج چند نظرسنجی از مردم آمریکا درباره‌ی ایران. لینک را در این وبلاگ دیدم. گزارش کوتاهی از نظر‌سنجی موسسه‌ی گالپ را هم آن‌جا می‌توانید ببینید.

مصاحبه با جک استرا

مصاحبه‌ی بی‌بی‌سی با جک استرا درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران.

۱۳۸۴/۱۱/۱۸

عصر عاشورا

اين حسيـن كيست كه عـالـم همه ديـوانـه اوست
اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست
هر كجا مى‏گذرم عكس رخش جلوه‏گر است
هر كجا مى‏نگـرم جلـوه مستــانه اوســت
دمي فارغ از دنيا و مافيها نگاهي بياندازيد از سرا تا ثريا
نمي دانم، دل خوش داريم شايد از اين ستون تا آن ستون فرجي شود و
التماس دعا

۱۳۸۴/۱۱/۱۷

بماند برای بعد

بماند برای بعد.

۱۳۸۴/۱۱/۱۶

هیچ اتفاقی نیافتاده

تازه گزارش پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ارجاع شده است. این فقط یک گزارش است . پس از چند ماه این گزارش به اژانس برمیگردد.آژانس هم یک مهلت چند ماه به ایران میدهد. بعد این بار پرونده ایران به شورا ارجاع خواهد شد.دوباره چند ماه و بعد با توجه به اثرات تحریم اقتصادی عراق و مسائلی مثل مرزهای طولانی آبی ایرانو روابط نسبتا حسنه تر ایران با همسایگانش و تز جدید تحریم اقتصادی هوشمند که اخیرا به ادبیات سیاسی از ما بهتران راه یافته ما تحریم اقتصادی هوشمند میشویم.بعد هم پیشواز انتخابات آتی آمریکا و انتخابات سال شده 2008.تا آن زمان هم به یاری حق تعالی به بمب هسته ای دست یافته ایم و . . . پس هیچ اتفاق خاصی پیش نیامده.فقط اگر در جنگ ایران و عراق عربهای جنوبی ایران شدند امارات متحده عربی این بار برادران افغان و عراقی و تاجیک و . . . هستند.فقط ملت همیشه در سنگر کمی کمربندها را باید محکمتر ببندند.همین پس هیچ اتفاق خاصی نیافتاده

۱۳۸۴/۱۱/۱۵

زور پر زور

زور پر زور
می گفتند این حکایت هم وطنان لر است که گویند ما زیر بار زور نمی رویم مگر اینکه آن زور خیلی پر زور باشد.
نمی دانم حال جواب مردم را چه باید داد. مردمی که کاربرد هسته را در شیر مرغ تا جان آدمیزاد دیده اند. این هم جام زهری دیگر بود یا نوش دارو

۱۳۸۴/۱۱/۱۴

نگرانی

اوضاع از آن‌که فکر می‌کنید خراب‌تر است، خیلی خراب‌تر. نگاهی به‌ این‌جا بیندازید. رسانه‌ها تا توانسته‌اند در بوق‌مان کرده‌اند و بدجور افکار عمومی دنیا را بر ایران شورانده‌اند. خودمان هم که کم بی‌تقصیر نیستیم. هر طرف هم نگاه می‌کنی تندروها یا قدرت دارند یا به خط شده‌اند برای در دست گرفتن قدرت. عن‌قریب است که این نتانیاهوی دیوانه هم در اسراییل سر کار بیاید. خلاصه خر تو خر عظمایی است. نگرانم. خیلی نگرانم.

۱۳۸۴/۱۱/۱۲

Brinkmanship


Brinkmanship: The practice, especially in international politics, of seeking advantage by creating the impression that one is willing and able to push a highly dangerous situation to the limit rather than concede.