مطلب زیر به صورت یک ایمیل به اساتید دانشگاه شریف ارسال شده بود که عینا در اینجا میآورم.
چرا ضریب هوشی ایرانیان رو به نزول است؟
اعلام میانگین ضریب هوشی 84 برای ایرانیها، سبب تعجب بسیاری از نخبگان ایران گردید. عدهای با انكار این آمار درصدد اعتراض به آن برآمدهاند، اما برای اینجانب، این آمار هیچگونه جای تعجبی نداشت، زیرا این موضوع را در سال 1379 در سخنرانی در سازمان مدیریت و برنامهریزی تحت عنوان نظریه ترقیق هوشی (Intellectual Dilution) پیش بینی كرده بودم. در این مقاله به اختصار علل افت میانگین ضریب هوشی در كشور را بررسی خواهم كرد و سپس به راهكارهای مقابله با این رخداد تلخ خواهم پرداخت.
ضریب هوشی چیست و اهمیت آن در چیست؟
ضریب هوشی IQ یك نسبت است كه از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضربدر صد به دست میآید. اگر سن عقلی با سن تقویمی یكسان باشد، ضریب هوشی صد میشود ولی در بعضی مواقع در بعضی افراد سن عقلی بیشتر میشود كه این فرد هوشی بیشتر از سایر افراد دارد.
برای به دست آوردن سن عقلی راههای زیادی وجود دارد و معمولا كارشناسان از تستهای خاصی استفاده میكنند كه جنبههای مختلفی مانند تشخیص الگوها، قدرت حافظه كوتاه مدت، استفاده فرد از واژهها، سرعت محاسبه فرد، درك روابط یا جبر، اطلاعات عمومی، محاسبات ریاضیات، درك فضایی، منطق و املا را ارزیابی میكند.
اخیرا در مورد صحت نتایج آزمونهای هوش متداول شبهات زیادی وارد شده است. انجمن روانشناسی آمریكا در سال 1995 هوش را به عنوان «توانایی فهم مسایل پیچیده، انطباق موثر با تغییرات محیطی، یادگیری به دنبال تجربیات، استفاده از اشكال مختلف استدلال و فایق آمدن بر مشكلات از طریق تفكر» تعریف كرده است.
این انجمن بر این موضوع تاكید دارد كه آزمونهای متداول هوش به هیچ وجه توانایی سنجش چنین سازه انتزاعی پیچیدهای را ندارد. مطالعات متعدد، ارتباط مثبت و قوی بین ضریب هوشی با موفقیت تحصیلی، میزان درآمد، سطح سلامت، طول عمر و سطح اجتماعی و ارتباط منفی و قوی با بیكاری و ارتكاب جرایم را نشان داده است. به این ترتیب موضوع ضریب هوشی پایین یا افت ضریب هوشی و در مقابل آن سازوكارهای ارتقای ضریب هوشی به یك مقوله راهبردی اجتماعی و اقتصادی در بسیاری از كشورها تبدیل شده است. به این ترتیب دستیابی به میانگین ضریب هوشی بالاتر یكی از ابزار توسعه و به طور همزمان یكی از دستاوردهای مهم توسعه محسوب میگردد.
ضریب هوشی اقوام و ملل
مطالعات فراوانی روی تفاوت متوسط ضریب هوشی در كشورهای مختلف صورت گرفته است.
میانگین ضریب هوشی در آمریكا و انگلستان حدود 100 است. این عدد برای شهروندان ژاپنی، چینی، كرهای، هنگ كنگی و تایوانی 105 و برای تركیه، كشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بین 78 و 90 و برای كشورهای آفریقایی پایین تر از صحرای آفریقا بین 65 تا 75 است. در این میان كشور ما ایران با ضریب هوشی متوسط 84 رتبه 97 را بین 185 كشور جهان دارا میباشد. هوش یك سازه انتزاعی مولتی فاكتوریال محسوب میشود و هنگامی كه صحبت از تفاوت ضریب هوشی بین دو فرد میشود تفاوتهای ژنتیكی، تفاوتهای محیط فیزیكی، تفاوتهای محیط روانی و تفاوتهای آموزشی به خصوص در دوران كودكی میتواند توجیه كننده تفاوت ضریب هوشی باشد، اما هنگامی كه با تفاوت میانگین ضریب هوشی میان دو كشور یا دو نژاد مواجه میشویم قایل شدن به تفاوت ژنتیكی، به نوعی به معنای وجود نژاد برتر (ژن برتر) است.
در واقع در توجیه تفاوت ثروت ملل در طول تاریخ توجیهات زیادی آورده شده است. منتسكیو (1748) آب و هوای معتدل را مهمترین علت برای ثروت ملل میدانست، آدام اسمیت (1776) مهارتهای انسانی، تخصصگرایی و وجود یك بازار آزاد را عامل اصلی توسعه فرض میكرد، توماس مالتوس در سال 1817 شناسایی عوامل موثر بر فقر و ثروت ملل را مهمترین چالش پژوهشی در حوزه اقتصاد سیاسی میداند.
دیوید لاندز و ساموئلهانتینگتون عوامل فرهنگی (سختكوشی، نظم، آرمانهای بزرگ، همگرایی اجتماعی، احترام به كار، ارزش قایل شدن برای تحصیلات) را مهمترین عامل موفقیت و ثروت ملل میدانند. در این میان یكی از جنجال برانگیزترین دیدگاهها توسط ریچارد لین (2002) مطرح شده است، ریچارد لین ریشههای ثروت و فقر ملل مختلف را در هوش و استعداد ذاتی آنان میداند و قایل به برتری ژنتیكی بعضی از اقوام و نژادها در مقایسه با سایرین است. موضوع ژن برتر و نژاد باهوشتر موضوعی است كه در طول تاریخ به كرّات از سوی گروهها و رهبران نژادپرست (مانند نازیها و صهیونیستها) اعلام شده است، اما تاكنون هیچ یك از شواهد ارایه شده نتوانسته است برتری هوشی یك قوم یا نژاد نسبت به سایر اقوام را به تفاوتهای ژنتیكی مابین آنان نسبت دهد.
جدای از عوامل ژنتیكی، عوامل محیطی متعددی روی ضریب هوشی تاثیر میگذارد وضعیت تغذیهای به خصوص در دوران كودكی، استرسها و تروماهای روانی، فقر عاطفی و ارتباطی و كمیت و كیفیت تحصیلات همگی بر ضریب هوشی تاثیر میگذارند. به عنوان مثال، نوزادانی كه از شیر مادر محروماند ضریب هوشی كمتری دارند. ضریب هوشی كودكان مبتلا به كمخونی 5 تا 10 درجه كمتر از حد طبیعی برآورد شده است. كمبود ید نیز باعث كاهش آموزشپذیری كودكان شده و ضریب هوشی آنها را به میزان 5 تا 13 ( در موارد كمبود شدید ید تا 30 درجه، فوروارد كننده!) امتیاز كم میكند. به این ترتیب میتوان در نظر گرفت كه فقر و ضریب هوشی پایین هر یك دیگری را تشدید میكنند و یك چرخه معیوب را تشكیل میدهند. این امر بخشی از ضریب هوشی پایین در كشورهای آفریقایی و جنوب آسیا را توجیه میكند.
مهاجرت نخبگان و ضریب هوشی
مهاجرت انتخابی نخبگان اثری مخرب بر توسعه ملل میگذارد. بدیهی است كه بار توسعه و پیشرفت جوامع بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعهای است. حال وقتی در یك جامعه شرایط به گونهای باشد كه نخبگان در گذر زمان آن را ترك میكنند، نه تنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر میكند، بلكه در دراز مدت، ذخیره ژنتیكی كشور را نیز فقیرتر میكند و در نسلهای آتی، روند انتقال ضرایب بالای هوشی به «نسلهای آینده» با اختلال مواجه میشود. این امر در مورد كشور اسكاتلند طی بیش از نیم قرن به دقت مطالعه شده است. از اوایل قرن بیستم، هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیل كرده اسكاتلندی به انگلستان مهاجرت میكنند. درصد متوسط مهاجرت سالانه تحصیل كردگان دانشگاهی از اسكاتلند به انگلستان 17.2 درصد و ضریب هوشی متوسط این مهاجران 108.1 میباشد.
این موضوع سبب شده است كه میانگین ضریب هوشی اسكاتلندیها به طور متوسط در هر نسل یك امتیاز نسبت به نسل قبل كاهش پیدا كند و اسكاتلندیها در اواسط قرن بیستم به كمهوشترین ملت اروپایی (با میانگین ضریب هوشی 97) تبدیل شدند. در واقع، یك نخبه علمی یا اقتصادی كه از كشور خارج میشود، تنها دانش و استعداد فردی یا مقداری ثروت مادی از كشور خارج نمیكند، بلكه ژنهای نخبگی و كارآمدی را نیز با خود میبرد تا نسلهای بعدی او در خارج از كشور مادری از آن بهره مند شوند و جوامع میزبانشان را از آن بهرهمند سازند وضعیت كشور ما ایران در میان كشورهای در حال توسعه مشابه وضعیت اسكاتلند در میان كشورهای توسعه یافته است. بر اساس آمار صندوق بین المللی پول، ایران با ضریب مهاجرت 15 درصد، رتبه اول را در میان 61 كشور توسعه نیافته و در حال توسعه دارا میباشد و میتوان تخمین زد كه در طی سه دهه اخیر حداقل سه واحد از ضریب هوشی متوسط ایرانیها صرفا به سبب مهاجرت كاهش پیدا كرده است.
مهاجرت نخبگان تنها سبب كاهش میانگین ضریب هوشی ملل نمیشود، بلكه این كشورها را از نوابغ تهی میسازد. با نگاهی به فهرست اسامی افرادی مانند لئوناردو داوینچی (ضریب هوشی220)، گوته (210)، پاسكال (195)، نیوتن (190)، لاپلاس (190)، ولتر (190)، دكارت (185)، گالیله (185)، كانت (175)، داروین (165)، موزارت (165)، بیل گیتس (160)، كوپرنیك (160) و اینشتین (160) بهسادگی درمییابیم كه توسعه دانش بشر در طول تاریخ بیش از هر چیز مرهون افراد نابغه میباشد. نوابغ همان كسانی هستند كه توان حل پیچیدهترین مشكلات یك كشور را دارا میباشند و مسوولیت راهبری كشور را در وضعیتهای بحرانی بر عهده دارند. تاثیر نوابغ روی توسعه جوامع به حدی است كه میتوان عبارت معروف «ملتی كه قهرمان ندارد هیچ چیز ندارد» را با جمله «ملتی كه نوابغ را در راس مدیریت خود ندارد، به هیچ جا نخواهد رسید» جایگزین كرد.
كنترل موالید و ضریب هوشی
بررسیهای متعدد ارتباط بین هوش و تحصیلات و همچنین ارتباط میان تحصیلات و تبعیت از سیاستهای كنترل موالید را به اثبات رسانده است. ضریب هوشی متوسط 20 درصد پرهوش جامعه حدود 115 و ضریب هوشی متوسط 20 درصد كمهوش جامعه حدود 85 میباشد. اگر فرض كنیم كه میزان زاد و ولد در گروه كمهوش جامعه تنها 30 درصد بیش از میانگین جامعه و میزان زاد و ولد در گروه پر هوش جامعه 30 درصد كمتر از میانگین جامعه باشد، میانگین ضریب هوشی نسل دوم از محاسبه زیر به دست میآید:
0.2x1.3x85) + (0.6x1x100) + (0.2x0.7x115) = 98.8
به این ترتیب میتوان انتظار داشت كه میانگین ضریب هوشی هر نسل 1.2 امتیاز از میانگین ضریب هوشی نسل قبل كمتر شود.
تحلیل فوق به خوبی میتواند آمار توصیفی ارایه شده از سوی نهادهای بینالمللی را توجیه نماید، اما اصلاح این وضعیت نیازمند اتخاذ رویكردی مداخلهای و همهجانبه است. اتخاذ تمهیدات و سیاستهای علمی برای فقرزدایی و مقابله با شكاف رو به فزونی طبقاتی، توجه به مدیریت عوامل خطرزای سلامت و عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، حمایت و مدیریت علمی نخبگان و تلاش برای متوقف و معكوس نمودن سیر مهاجرت نخبگان و بازنگری علمی سیاستهای كنترل جمعیت تنها بخشی از رژیمدرمانی ملتی است كه به تدریج هوش خود را از دست میدهد.
دكتر شهرام یزدانی *دانشیار دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی
منبع: نشریه پزشكی سپید
چرا ضریب هوشی ایرانیان رو به نزول است؟
اعلام میانگین ضریب هوشی 84 برای ایرانیها، سبب تعجب بسیاری از نخبگان ایران گردید. عدهای با انكار این آمار درصدد اعتراض به آن برآمدهاند، اما برای اینجانب، این آمار هیچگونه جای تعجبی نداشت، زیرا این موضوع را در سال 1379 در سخنرانی در سازمان مدیریت و برنامهریزی تحت عنوان نظریه ترقیق هوشی (Intellectual Dilution) پیش بینی كرده بودم. در این مقاله به اختصار علل افت میانگین ضریب هوشی در كشور را بررسی خواهم كرد و سپس به راهكارهای مقابله با این رخداد تلخ خواهم پرداخت.
ضریب هوشی چیست و اهمیت آن در چیست؟
ضریب هوشی IQ یك نسبت است كه از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضربدر صد به دست میآید. اگر سن عقلی با سن تقویمی یكسان باشد، ضریب هوشی صد میشود ولی در بعضی مواقع در بعضی افراد سن عقلی بیشتر میشود كه این فرد هوشی بیشتر از سایر افراد دارد.
برای به دست آوردن سن عقلی راههای زیادی وجود دارد و معمولا كارشناسان از تستهای خاصی استفاده میكنند كه جنبههای مختلفی مانند تشخیص الگوها، قدرت حافظه كوتاه مدت، استفاده فرد از واژهها، سرعت محاسبه فرد، درك روابط یا جبر، اطلاعات عمومی، محاسبات ریاضیات، درك فضایی، منطق و املا را ارزیابی میكند.
اخیرا در مورد صحت نتایج آزمونهای هوش متداول شبهات زیادی وارد شده است. انجمن روانشناسی آمریكا در سال 1995 هوش را به عنوان «توانایی فهم مسایل پیچیده، انطباق موثر با تغییرات محیطی، یادگیری به دنبال تجربیات، استفاده از اشكال مختلف استدلال و فایق آمدن بر مشكلات از طریق تفكر» تعریف كرده است.
این انجمن بر این موضوع تاكید دارد كه آزمونهای متداول هوش به هیچ وجه توانایی سنجش چنین سازه انتزاعی پیچیدهای را ندارد. مطالعات متعدد، ارتباط مثبت و قوی بین ضریب هوشی با موفقیت تحصیلی، میزان درآمد، سطح سلامت، طول عمر و سطح اجتماعی و ارتباط منفی و قوی با بیكاری و ارتكاب جرایم را نشان داده است. به این ترتیب موضوع ضریب هوشی پایین یا افت ضریب هوشی و در مقابل آن سازوكارهای ارتقای ضریب هوشی به یك مقوله راهبردی اجتماعی و اقتصادی در بسیاری از كشورها تبدیل شده است. به این ترتیب دستیابی به میانگین ضریب هوشی بالاتر یكی از ابزار توسعه و به طور همزمان یكی از دستاوردهای مهم توسعه محسوب میگردد.
ضریب هوشی اقوام و ملل
مطالعات فراوانی روی تفاوت متوسط ضریب هوشی در كشورهای مختلف صورت گرفته است.
میانگین ضریب هوشی در آمریكا و انگلستان حدود 100 است. این عدد برای شهروندان ژاپنی، چینی، كرهای، هنگ كنگی و تایوانی 105 و برای تركیه، كشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بین 78 و 90 و برای كشورهای آفریقایی پایین تر از صحرای آفریقا بین 65 تا 75 است. در این میان كشور ما ایران با ضریب هوشی متوسط 84 رتبه 97 را بین 185 كشور جهان دارا میباشد. هوش یك سازه انتزاعی مولتی فاكتوریال محسوب میشود و هنگامی كه صحبت از تفاوت ضریب هوشی بین دو فرد میشود تفاوتهای ژنتیكی، تفاوتهای محیط فیزیكی، تفاوتهای محیط روانی و تفاوتهای آموزشی به خصوص در دوران كودكی میتواند توجیه كننده تفاوت ضریب هوشی باشد، اما هنگامی كه با تفاوت میانگین ضریب هوشی میان دو كشور یا دو نژاد مواجه میشویم قایل شدن به تفاوت ژنتیكی، به نوعی به معنای وجود نژاد برتر (ژن برتر) است.
در واقع در توجیه تفاوت ثروت ملل در طول تاریخ توجیهات زیادی آورده شده است. منتسكیو (1748) آب و هوای معتدل را مهمترین علت برای ثروت ملل میدانست، آدام اسمیت (1776) مهارتهای انسانی، تخصصگرایی و وجود یك بازار آزاد را عامل اصلی توسعه فرض میكرد، توماس مالتوس در سال 1817 شناسایی عوامل موثر بر فقر و ثروت ملل را مهمترین چالش پژوهشی در حوزه اقتصاد سیاسی میداند.
دیوید لاندز و ساموئلهانتینگتون عوامل فرهنگی (سختكوشی، نظم، آرمانهای بزرگ، همگرایی اجتماعی، احترام به كار، ارزش قایل شدن برای تحصیلات) را مهمترین عامل موفقیت و ثروت ملل میدانند. در این میان یكی از جنجال برانگیزترین دیدگاهها توسط ریچارد لین (2002) مطرح شده است، ریچارد لین ریشههای ثروت و فقر ملل مختلف را در هوش و استعداد ذاتی آنان میداند و قایل به برتری ژنتیكی بعضی از اقوام و نژادها در مقایسه با سایرین است. موضوع ژن برتر و نژاد باهوشتر موضوعی است كه در طول تاریخ به كرّات از سوی گروهها و رهبران نژادپرست (مانند نازیها و صهیونیستها) اعلام شده است، اما تاكنون هیچ یك از شواهد ارایه شده نتوانسته است برتری هوشی یك قوم یا نژاد نسبت به سایر اقوام را به تفاوتهای ژنتیكی مابین آنان نسبت دهد.
جدای از عوامل ژنتیكی، عوامل محیطی متعددی روی ضریب هوشی تاثیر میگذارد وضعیت تغذیهای به خصوص در دوران كودكی، استرسها و تروماهای روانی، فقر عاطفی و ارتباطی و كمیت و كیفیت تحصیلات همگی بر ضریب هوشی تاثیر میگذارند. به عنوان مثال، نوزادانی كه از شیر مادر محروماند ضریب هوشی كمتری دارند. ضریب هوشی كودكان مبتلا به كمخونی 5 تا 10 درجه كمتر از حد طبیعی برآورد شده است. كمبود ید نیز باعث كاهش آموزشپذیری كودكان شده و ضریب هوشی آنها را به میزان 5 تا 13 ( در موارد كمبود شدید ید تا 30 درجه، فوروارد كننده!) امتیاز كم میكند. به این ترتیب میتوان در نظر گرفت كه فقر و ضریب هوشی پایین هر یك دیگری را تشدید میكنند و یك چرخه معیوب را تشكیل میدهند. این امر بخشی از ضریب هوشی پایین در كشورهای آفریقایی و جنوب آسیا را توجیه میكند.
مهاجرت نخبگان و ضریب هوشی
مهاجرت انتخابی نخبگان اثری مخرب بر توسعه ملل میگذارد. بدیهی است كه بار توسعه و پیشرفت جوامع بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعهای است. حال وقتی در یك جامعه شرایط به گونهای باشد كه نخبگان در گذر زمان آن را ترك میكنند، نه تنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر میكند، بلكه در دراز مدت، ذخیره ژنتیكی كشور را نیز فقیرتر میكند و در نسلهای آتی، روند انتقال ضرایب بالای هوشی به «نسلهای آینده» با اختلال مواجه میشود. این امر در مورد كشور اسكاتلند طی بیش از نیم قرن به دقت مطالعه شده است. از اوایل قرن بیستم، هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیل كرده اسكاتلندی به انگلستان مهاجرت میكنند. درصد متوسط مهاجرت سالانه تحصیل كردگان دانشگاهی از اسكاتلند به انگلستان 17.2 درصد و ضریب هوشی متوسط این مهاجران 108.1 میباشد.
این موضوع سبب شده است كه میانگین ضریب هوشی اسكاتلندیها به طور متوسط در هر نسل یك امتیاز نسبت به نسل قبل كاهش پیدا كند و اسكاتلندیها در اواسط قرن بیستم به كمهوشترین ملت اروپایی (با میانگین ضریب هوشی 97) تبدیل شدند. در واقع، یك نخبه علمی یا اقتصادی كه از كشور خارج میشود، تنها دانش و استعداد فردی یا مقداری ثروت مادی از كشور خارج نمیكند، بلكه ژنهای نخبگی و كارآمدی را نیز با خود میبرد تا نسلهای بعدی او در خارج از كشور مادری از آن بهره مند شوند و جوامع میزبانشان را از آن بهرهمند سازند وضعیت كشور ما ایران در میان كشورهای در حال توسعه مشابه وضعیت اسكاتلند در میان كشورهای توسعه یافته است. بر اساس آمار صندوق بین المللی پول، ایران با ضریب مهاجرت 15 درصد، رتبه اول را در میان 61 كشور توسعه نیافته و در حال توسعه دارا میباشد و میتوان تخمین زد كه در طی سه دهه اخیر حداقل سه واحد از ضریب هوشی متوسط ایرانیها صرفا به سبب مهاجرت كاهش پیدا كرده است.
مهاجرت نخبگان تنها سبب كاهش میانگین ضریب هوشی ملل نمیشود، بلكه این كشورها را از نوابغ تهی میسازد. با نگاهی به فهرست اسامی افرادی مانند لئوناردو داوینچی (ضریب هوشی220)، گوته (210)، پاسكال (195)، نیوتن (190)، لاپلاس (190)، ولتر (190)، دكارت (185)، گالیله (185)، كانت (175)، داروین (165)، موزارت (165)، بیل گیتس (160)، كوپرنیك (160) و اینشتین (160) بهسادگی درمییابیم كه توسعه دانش بشر در طول تاریخ بیش از هر چیز مرهون افراد نابغه میباشد. نوابغ همان كسانی هستند كه توان حل پیچیدهترین مشكلات یك كشور را دارا میباشند و مسوولیت راهبری كشور را در وضعیتهای بحرانی بر عهده دارند. تاثیر نوابغ روی توسعه جوامع به حدی است كه میتوان عبارت معروف «ملتی كه قهرمان ندارد هیچ چیز ندارد» را با جمله «ملتی كه نوابغ را در راس مدیریت خود ندارد، به هیچ جا نخواهد رسید» جایگزین كرد.
كنترل موالید و ضریب هوشی
بررسیهای متعدد ارتباط بین هوش و تحصیلات و همچنین ارتباط میان تحصیلات و تبعیت از سیاستهای كنترل موالید را به اثبات رسانده است. ضریب هوشی متوسط 20 درصد پرهوش جامعه حدود 115 و ضریب هوشی متوسط 20 درصد كمهوش جامعه حدود 85 میباشد. اگر فرض كنیم كه میزان زاد و ولد در گروه كمهوش جامعه تنها 30 درصد بیش از میانگین جامعه و میزان زاد و ولد در گروه پر هوش جامعه 30 درصد كمتر از میانگین جامعه باشد، میانگین ضریب هوشی نسل دوم از محاسبه زیر به دست میآید:
0.2x1.3x85) + (0.6x1x100) + (0.2x0.7x115) = 98.8
به این ترتیب میتوان انتظار داشت كه میانگین ضریب هوشی هر نسل 1.2 امتیاز از میانگین ضریب هوشی نسل قبل كمتر شود.
تحلیل فوق به خوبی میتواند آمار توصیفی ارایه شده از سوی نهادهای بینالمللی را توجیه نماید، اما اصلاح این وضعیت نیازمند اتخاذ رویكردی مداخلهای و همهجانبه است. اتخاذ تمهیدات و سیاستهای علمی برای فقرزدایی و مقابله با شكاف رو به فزونی طبقاتی، توجه به مدیریت عوامل خطرزای سلامت و عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، حمایت و مدیریت علمی نخبگان و تلاش برای متوقف و معكوس نمودن سیر مهاجرت نخبگان و بازنگری علمی سیاستهای كنترل جمعیت تنها بخشی از رژیمدرمانی ملتی است كه به تدریج هوش خود را از دست میدهد.
دكتر شهرام یزدانی *دانشیار دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی
منبع: نشریه پزشكی سپید
۲ نظر:
آخ که چقدر دلم خنک شد.
کاش یک غیر ایرانی این مطلب را سه برابر تعداد ایرانیان پرینت می گرفت و به هر ایرانی صبح و ظهر و شب یکی میداد! شاید کمی از این همه ادعایمان کم میشد.
این مطلب را قبلا جای دیگری خوانده بودم. چند نکته جالب دارد (از جمله رد ادعای بیپایه هوش فوقالعاده ایرانیها) ولی در برخی محاسبات دچار خطا است. مثلا در محاسبه ضریب هوش نسل بعدی با فرض عدم تعادل نرخ زاد و ولد اشکالات فراوانی دارد و با نتایج آماری موجود از جمله «اثر فلین» در تناقض است. به طور خلاصه اثر فلین که بر مشاهدات آماری گسترده بنا شده میگوید که متوسط ضریب هوشی نسل به نسل افزایش مییابد. در هر ده سال چیزی بین ۵ تا ۱۰ نمره به متوسط ضریب هوش جوامع اضافه میشود. فلین این افزایش را در ابتدا در جوامع غربی مشاهده کرده است و میدانیم که عدم تعادل نرخ زاد و ولد در آنها هم موجود است. خلاصه اینکه مدلسازی روند تغییر ضریب هوش جامه اندکی پیچیده است و بدون کار آماری درست و حسابی ممکن نیست. برای مطالعه بیشتر درباره ضریب هوشی ملل مختلف و کند و کاو آماری دلایل و آثار آن کتاب
IQ and Global Inequality
را که نوشته رچارد لین و چاپ ۲۰۰۶ است، توصیه میکنم.
ارسال یک نظر