گویند گنجی از زندان آزا د شد!؟
این جمله را به چند صورت میتوان خواند؟
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۴/۰۳/۱۰
۱۳۸۴/۰۳/۰۷
موذنی که کمتر نامش را میدانستیم، اما بارها و بارها با اذان او به نماز ایستاده ایم و با نوای او روزه باز کرده ایم، درگذشت. او رحیم موذن زاذه اردبیلی بود. اما صدایش جاودان خواهد ماند.
در ابتدای اذان این عبارات پر محتوا را میخواند:
توكلت على الحي الذي لايموت،
والحمد لله الذي لم يتخذ ولدا
ولم يكن له شريك في الملك
ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا
و نیز محمد رضا آغاسی، شوریده ای که شعرش به سماع میمانست و آدمی را به وجد می اورد، صدای اور ا در تکرار این تک بیت شاید در ذهن داشته باشیم:
يا علي جان مقتداي من تويي
فاش ميگويم خداي من تويي..
و شعری دیگر از او:
دلم تنــگ شهيـدان اسـت امشب
كه همرنگ شهيدان است امشب
من از خـون شهيـــدان شـرم دارم
كه خلقي را به خود سرگـرم دارم
زمن پـرسيــد، فــرزنـد شهيـــــــدي
كــه بــابــاي شهيــدم را نـديــدي
به من ميگفت مادر او جوان بود
دليــر و جنگجـــوي و پـرتـوان بـــود
نميدانم چه سودايي به سر داشت
به دوشش كولهباري از سفر داشت
قــدم در كـوچـهبـاغ عشق ميزد
به جان خويش داغ عشق ميزد
....
آری زندگی همین است، سر انجام اتمام وقت بازی و آنچه میماند گلهاست و بازی شرافت مندانه.
بدرود.
۱۳۸۴/۰۳/۰۴
۱۳۸۴/۰۳/۰۱
۱۳۸۴/۰۲/۳۱
تبعیض در آموزش علوم
من گفته بودم که تا مدتی فرصت نخواهم داشت که در وبلاگ چیزی بنویسم، ولی مگر این آمریکاییها میگذارند؟! اخیرا وزارت تجارت آمریکا پیشنهاد تصویب قانونی را داده که بر اساس آن، دانشجویان خارجی که از برخی کشورهای خاص به آمریکا برای ادامه تحصیل میآیند، برای دسترسی به «تکنولوژیهای دارای قابلیت استفاده دوگانه» از دولت آمریکا مجوز «صادرات»دریافت کنند. این تکنولوژیها همانهایی هستند که صادرات آنها به برخی کشورها محدودیت دارد. اگر این دانشجویان بخواهند به: کامپیوترهای سریع، بسیاری از انواع میکروسکوپها، تلسکوپها، برخی مواد شیمیایی و حتی مقالات و کتابها در برخی زمینههای خاص مانند رمزنگاری دسترسی داشته باشند، نیاز به دریافت مجوز دارند!! این موضوع به عنوان مثال حتی شامل دانشجویان ایرانی که اکنون تابعیت کانادایی دارند هم میشود! برای اطلاعات بیشتر میتوانید به این خبر و برای دانستن بیشتر در مورد تکنولوژیهای صادراتی مورد نظر به اینجا نگاه کنید.
چقدر آدم یاد کارهای نازیها در زمان به قدرت رسیدنشان در آلمان میافتد که «تحصیلات عالی» را برای نژادهای پست ممنوع کرده بودند...
۱۳۸۴/۰۲/۲۸
پاسخگویی به تاریخ
مجتبی اسلامیان می گه این بابا یک سالی هر روز شنبه عصر پا میشد می رفت سینما و هر فیلم مزخرفی هم که بود بلیط می خرید میرفت می دید
احمد تابش می گه این همونه که برق را نکشید رفت فوق لیسانس اقتصاد بگیره
مسعود بابایی زاده می گه این همونه که برای اینکه به سرویس ساعت 5/4 برسه همیشه آزمایشهای ما را خراب می کرد و به جای محاسبه همینطور الکی المنتهای مدار را تغییر می داد تا جواب بگیره
عباس جانقربان میگه این همونه که دربدر دنبال زن می گشت یک روز من بردمش پیش یکی از دوستام توی دانشکده کشاورزی و اون هم به سه سوت دستش را بند کرد
عباس جانقربان احتمالا این را هم میگه که ما فکر می کردم این آدم حسابیه می بردیمش جلسات آقای ... (ببخشید اسمش یادم رفته) توی مسجد محله مون٬ اما حالا معلوم شد که از همون اول ماها را فیلم کرده بود
یادم نیست کدوم یک از خانمها میگه این همونه یک روز امتحان آرمایشگاهش را قبل از من داده بود و وقتی رفتم ازش پرسیدم امتحان چطور بود اینقدر ندید بدید بود که داشت نفسش بالا می اومد تا جواب بده. البته ابن که یادم نمی آد کدوم یک از خانمها بودن ممکنه به دلیل همین ندید بدیدی بوده
عزیز رشیدی می گه این همونه که با حقه بازی به اسم طراحی سیستم و با چهارتا کپی و پیست خودش را تحلیل گر سیستم جا زده بود
احتمالا فرشید سهیلی می گوید این همونی که توی چهارشنبه سوری می رفت قاطی بسیجی ها و اسم ما ها را رد می کرد. لازم است بگویم من از سال سوم دبیرستان به طور جدی می رفتم مسجد محل و بسیج٬ و بیشتر هم سعی می کردیم کار فرهنگی کنیم – کلاس قرآن و ملاسهای تقویتی و هر بهانه دیگری که بچه ها را با آن بکشانیم مسجد- اما هیچگاه در برخی از فعالیتهای بسیج وارد نشدم. فقط یک سال شب چهارشنبه سوری با بچه های دیگه رفتیم تا جلوی آتش بازی را بگیریم (قبول دارم کار احمقانه ای بود) فردا فرشید من را توی خیابان دید و گفت تو اسم ماها را رد کرده بودی. من هم که اسم هیچکس را رد نکرده بودم و اصلا از این کار بدم می آمد فقط برای اینکه فرشید فکر نکنه کم آوردم به دورغ گفتم اسم تو را نه ولی اسم فلانی را رد کردم. اگر اشتباه نکنم این فلانی -امیر بختیار زاهدی- بعدا یکی دو ترم مهمان شد صنعتی اصفهان
مهرداد شمسی می گه این همونه که همه بچه ها توی دبستان از باباش می ترسیدند و خودش هم از ترس باباش با اصرار نوبت مدرسه اش را عوض کرد٬ رفت اون نوبت که ناظمشون آقای ناهید بود
سعید محسنی می گه این همونه که توی امتحان فوق لیسانس رتبه اول شده بود ولی همش نگران بود که از درس فیلتر بیافته و نتونه درسش را تموم کنه آخرش هم با یک 10 که معلوم بود بیشتر از آنکه حقش باشه٬ استاد بهش داده بود فیلتر را پاس کرد
آقا هر کسی هر چی می خواد در مورد من بگه همین الان بگه چون فکر نکنم موقعیتی که نبوی برای کوچک زاده گیر آورده٬ شماها بتونین برای من گیر بیارین
۱۳۸۴/۰۲/۲۳
چند خبر و نظر
۱۳۸۴/۰۲/۲۱
احمد دفاع کرد
پریروز دوشنبه دوست شصت و نهیمان احمد تابش از تز دکتریاش دفاع کرد. به او تبریک میگویم و امیدوارم در زندگی و کار همیشه کامیاب باشد.
۱۳۸۴/۰۲/۲۰
۱۳۸۴/۰۲/۱۹
خداحافظی موقت
همانطور که خیلی از دوستان میدانند، من در آخرین ماههای کار تزم هستم و هر روز سرم شلوغتر میشود. به همین دلیل به احتمال زیاد برای مدتی فرصت پیدا نخواهم کرد در وبلاگ چیزی بنویسم. امیدوارم وقتی که دوباره سرم کمی خلوت شد بتوانم فرصت کنم و چیزهای بنویسم.
۱۳۸۴/۰۲/۱۶
فشار خون
امروز، روز آخر کاری هفته است و فردا پنجشنبه و پسفردا جمعه روزهای تعطیلی هستند. البته پنجشنبه ترجمه Samedi و جمعه ترجمه Dimanche از فرانسه به معادل فارسی (!؟) آنها در زبان ایرانیان مقیم کشورهای فرانسهزبان است. در نتیجه ما اینجا در هفت روز هفته، دو تا پنجشنبه و دو تا جمعه داریم: پنجشبنه و جمعه ایرانی و پنجشنبه و جمعه خارجی!!
تعطیلی معمولا همرا با کاهش حرکات فیزیکی و در نتیجه کاهش متوسط ضربان قلب و فشار خون است. از آنجایی که ما ایرانیها علاقه فراوانی به یافتن روشهای افزایش فشار خون هستیم (به عنوان مثال به فهرست خبرهای روز در هر سایت خبری فارسی دلخواه نگاهی کنید)، من برای کسانی که دچار کمبود عوامل افزایش فشار خون هستند چند موضوع جالب توجه برای فکر کردن و حرص خوردن دارم! موضوع مورد علاقه من البته بحث در مورد علم و شبهعلم است. دوستانی که مایل به شرکت در چنین بحثهای فشارافزا و اعصابخوردکنی هستند میتوانند یکی از این موارد را به دلخواه انتخاب کنند و با طرفداری از آنها، زمینه بحث شدید در مخالفت با آنها را برای من و دیگران فراهم کنند. فهرست انتخابی من از شبهعلمهای معروف: پیشگویی و ستارهشناسی، هامیوپاتی، خلقالساعه (در برابر تکامل) هستند.
اما چیزی هست که حتی بیشتر از بحث و طرفداری از انواع شبهعلم فشار خون مرا بالا میبرد و آن شبهعلم خواندن یک شاخه واقعی از علم است! مثال؟ حتما همه شما در مورد تغییرات اقلیمی و Global Warming که امروزه بحثی داغ است شنیدهاید. ایده کلی آن است دانشمندان هشدار میدهند که بر اثر فعالیتهای بشر در قرنهای اخیر، تغییرات قابلتوجهی در آب و هوای کره زمین بوجود آمده که این تغییرات به شکلی خطرناک به آستانه بازگشتناپذیر شدن نزدیک میشوند. برآیند آرای دانشمندان در گزارشهای IPCC در دسترس عموم است. قسمت فشارخونافزای داستان، مخالفتهای افرادی مانند Michael Crichton است که ادعا میکنند کل این شاخه از علم بیمعنا است و مصداقی از شبهعلم است! کریچتون که نویسنده داستانهای علمی-تخیلی است (پارک ژوراسیک را به یاد دارید که؟) و شهرتی دارد در آخرین کتابش State of Fear سعی کرده با آوردن دهها مرجع و جدول و نمودار ثابت کند که دانشمندانی که در این زمینه فعالیت میکنند شیاد هستند و هیچ خطری کسی را تهدید نمیکند. البته در این مورد سر و صدای زیادی به راه انداخته شده و خیلیهای دیگر (به دلایلی که به سادگی قابل درک است) یافتههای علمی را زیر سوال بردهاند و ماجرای عجیبی به راه انداختهاند تا جایی که میبینیم که آمریکا که بزرگترین تولیدکننده گازهای گلخانهای جهان است هنوز در برابر پیمان کیوتو شاخ و شانه میکشد. در جواب به این ادعاها، Micheal Mann و عدهای دیگر از دانشمندان شناختهشده این علم وبلاگی را براه انداختهاند که علاوه بر شناساندن روشها و یافتههای علمیشان به عموم مردم، به این معترضین پاسخ بدهند.
اگر شما هم مایل هستید که به جدال خونین وارد شوید، میتوانید اول با خواند متن سخنرانی کریچتون در Caltech که آغاز حمله او به نتایج کار Mann و سایرین بود، شروع کنید.
برایتان آخر هفته پرفشارخونی را آرزو میکنم :))
۱۳۸۴/۰۲/۱۴
گردهمایی مسافران زمان
مثل اینکه عدهای به فکر گردهمایی افتادهاند که میتواند حتی از گردهمایی ۸۳ ما هم هیجانانگیزتر باشد (حداقل در تئوری!). اولین و آخرین گردهمایی مسافران زمان در MIT شنبه هفته آینده ساعت ۸ شب برگزار خواهد شد. ایده این گردهمایی آن است که افراد آنقدر برای این گردهمایی تبلیغ کنند که تبدیل به یک گردهمایی فراموشنشدنی در تاریخ شود. به این ترتیب در آینده، وقتی که سفر در زمان عملی شود، مسافران زمان میتوانند به گذشته سفر کنند و در این گردهمایی شرکت کنند. به همین دلیل نیازی هم به گردهماییهای دیگری نخواهد بود و مسافران زمان میتوانند بارها و بارها به این گردهمایی سفر کنند!
برنامهها از ساعت ۸ شب شروع با سخنرانی و پخش موسیقی شروع میشود و از ساعت ۱۰ شب به انتظار لحظه بزرگ خواهیم بود! البته افرادی که در زمان حال زندگی میکنند هم میتوانند در این گردهمایی عمومی شرکت کنند.
رازهای هستهای ایران
خوب بالاخره مستند BBC در مورد مسایل هستهای ایران امشب از شبکه BBC 2 پخش شد و به نظر من مثل همیشه در تهیه این طور گزارشها خوب و تا جای ممکن بیطرف عمل کردهاند. به احتمال زیاد دوباره پخش این برنامه تکرار خواهد شد. اگر نتوانستهاید آنرا ببینید، به اینجا و اینجا نگاهی کنید تا بتوانید خلاصه مطلب را بخوانید. بعضی از نظرهای بینندگان این برنامه هم خواندنی است.
از چند روز پیش در خبرهای سایتهای خبری محافظهکاران زمزمههایی حاکی از ترس و احتیاط درباره این برنامه بود. خوب ببینیم که حالا که برنامه پخش شده، از فردا چه تفسیرهایی و یا چه شاهکارهای ادبی از این رسانهها و سایر تحلیلگران جناحهای داخلی و خارجی صادر میشود.
۱۳۸۴/۰۲/۱۳
مشاهده-نظریه
۱. هواپیما بلند میشود. از پنجره بیرون را نگاه میکنید، همه جا سبز است.
۲. آخر شب به مهرآباد رسیدهاید. تا صبح باید در فرودگاه باشید تا به اصفهان بروید. برای گذراندن وقت چهرهی مردم را ورانداز میکنید.
۳. صورت خود را در آینهی روبرو میبینید.
۴. هواپیما بلند میشود. چشم از زمین زیر پا بر نمیدارید تا به اصفهان برسید. دربغ از یک وجب زمین سبز.
نظریه: وقتی خدا زمینهایش را تقسیم میکرد، ما ایرانیها در صف دماغ بودیم.
۵. چند هفته در شهر میچرخید. و باز هم مردم را ورانداز میکنید.
اصلاح نظریه: نظریه پیشین را بهروز میکنید. حالا همه در صف عمل دماغ هستند.
کمی شطرنج
از خاطرههای مشترکی که داریم، دوباره زنده شدن شطرنج در ایران همزمان با ورودمان به صنعتی اصفهان است. فکر میکنم که بسیاری از دوستان هنوز خاطرههایی از بازی در تریای مکانیک، سالن مطالعه برق، سالنهای مطالعه کتابخانه یا سر کلاسهای درس را به یاد داشته باشند. آن هم چه شطرنجی: شطرنج دستهجمعی همراه با فریادهای گوشخراش!
در آن زمان بزرگترین نام در شطرنج ایران، خسرو هرندی بود. هرندی در آن زمان، اگر درست به خاطر داشته باشم، استاد فیده بود با ریتینگ ۲۳۲۰. البته این عدد را بر اساس حافظه میگویم، شاید درست نباشد ولی هر چه هست هرندی به درجه استاد بزرگی نرسید و بعد هم کمکم با افزایش سنش از بازی فعال دست کشید و جایش را به نسل جدید بازیکنان جوان داد.
برای دوستانی که آشنایی زیادی به درجهها در شطرنج ندارند بگویم که فدراسیون جهانی شطرنج، FIDE، بر اساس نتایج مسابقات رسمی درجهای به بازیکنان میدهد که در حال حاضر هر سه ماه یک بار به روز میشود و نشانگر قدرت نسبی بازیکنان است. بازیکنانی که اولین بار مسابقهای رسمی را شروع میکنند ریتینگ ۲۲۰۰ (برای زنان ۲۰۰۰) دریافت میکنند و پس از آن بسته به برد و باختشان و ریتینگ حریفشان، این عدد تغییر میکند. قویترین شطرنجباز در لیست FIDE در حال حاضر کاسپارف با ریتینگ فعلی ۲۸۱۲ است. همینطور تعدادی عنوان برای مشخص کردن بازیکنان خوب وجود دارد. با افزایش قدرتشان بازیکنان این عنوانها را بدست میآورند: استاد FIDE، استاد بینالمللی، استاد بزرگ (Grand Master). همینطور به طور غیر رسمی، به بازیکنانی که ریتینگ بالاتر از ۲۶۰۰ داشته باشند «ابر استاد بزرگ» (Super Grand Master) میگویند. در حال حاضر تنها اندکی بیش از ۱۰۰ نفر در جهان دارای ریتینگی بالای ۲۶۰۰ هستند.
چند سالی است که احسان قائم مقامی، ۲۳ ساله، قویترین بازیکن و اولین استاد بزرگ تاریخ ایران به خوبی در مسابقات ظاهر شده و ریتینگش سال به سال اضافه میشود. اول سال میلای حاضر، با یک جهش بزرگ (۶۵ امتیاز!) ریتینگ احسان از مرز ۲۶۰۰ گذشت و امروز ریتینگش ۲۶۳۳ است. به این ترتیب این قهرمان جوان در حال حاضر در رتبه ۶۷ جهان قرار دارد.
در زمان ما خسرو هرندی شهرت زیادی داشت و همه نامش را شنیده بودند، اما گویی احسان در ایران چندان معروف نیست و کمتر کسی میداند که او چه پیشرفت شگرفی در این سالها داشته و تا چه اندازه موفق بوده. اگر به مطبوعات نگاهی کنیم، میبینیم که قهرمانی مانند ساسیکیران هندی (۲۶۴۴) چه قدر معروف است و در کشورش هند تا چه اندازه محبوب است و چقدر خبر از او در رسانهها پخش میشود. از آن طرف احسان تقریبا در ایران گمنام است و حتی شطرنجدوستان ایرانی هم خیلی از نتایج کارش خبری ندارند.
راستی اگر خسرو (در شرایط بهترین روزهایش) با احسان بازی میکرد چقدر شانس برد داشت؟ با توجه به اختلافی حدود ۳۰۰ بین ریتینگشان، شانس بردش زیر ۱۴٪ میبود.
پینوشت: امیر باقری (۲۵۱۸)، استاد بزرگ ایرانی، به تازگی ملیتش را عوض کرده و فرانسوی شده است. به این ترتیب در حال حاضر ایران به جز احسان استاد بزرگ دیگری ندارد (چه برسد به ابر استاد بزرگ!).
۱۳۸۴/۰۲/۱۲
بحث بیپایان
یکی از بزرگترین مسایلی که برای قرنها و قرنها ذهن بشر را مشغول کرده، وجود یا عدم وجود خداست. گویی تا بوده، عدهای منکر او عدهای معتقد به او بودهاند. امروز خبری را در Slashdot خواندم به این مذمون: در شهر دوور در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا، در مدرسهای اعضای هیت مدیره به معلمهای علوم مدرسه گفتهاند که از آنجا که در درسهای مدرسه، معلمان به شاگردان در مورد تئوری تکامل درس میدهند، لازم است که همزمان با این درس به دانشآموزان یادآوری کنند که این تئوری ناقص است و تئوری جایگزینی هم وجود دارد و آن تئوری "inteligent design" است (شرمنده، ترجمه درستش را به فارسی نمیدانستم). حال، عدهای از والدین و چند سازمان فرهنگی به این تصمیم اعتراض کردهاند.
در slashdot هم بحث مفصلی درگرفته که شامل مطالب خواندنی فراوانی برای کسانی که به این بحث پایان ناپذیر علاقه دارند، است: بحثهایی در مورد وجود یا عدم وجود خدا، تئوری بیگبنگ، آدم و حوا، تکامل و خلقالساعه و مطالب دیگر.