۱۳۸۴/۰۸/۰۹

چند مطلب

نميدانم چرا بعضي وقتها چيزي به ذهنم نميرسد كه اينجا بنويسم اما بعضي وقتها چندين مطلب مثل همين الآن

يادمه وقتي كم سن وسالتربودم ماه رمضون كه ميشد احساس ميكردم همه لحظاتش داريم آزمايش ميشويم وقتي از موضوعي عصباني ميشدم باخودم ميگفتم حتما خداداره من را آزمايش ميكنه پس من نبايد عصباني بشوم يا گناهي از من سر بزنه اما حالا كه فكر ميكنم با خودم ميگم حالا چي مدتهاست كه اين حس را از دست دادم اين را ديشب فهميدم وقتي كه عصباني شدم خيلي راحت كار اشتباهي را انجام دادم بدون اينكه فكر كنم يا حدس بزنم كه اون اتفاقي كه من را عصباني كرد يك آزمايش بود تازه كار خودم را هم كلي درست ميدونستم بعدش تلويزيون گفت شب بيست وهفتم به احتمالي شب قدره ومن يادم افتاد وقتي بچه بودم آخرهاي ماه رمضون كه ميشد خيلي بغض ميكردم با خودم ميگفتم واي اخراي ماه رمضونه اگه خدا منو نبخشه چيكار كنم بعدش ميرفتم يه گوشه كز ميكردم گريه ميكردم وميگفتم خدايا من ديگه گناه نميكنم قول ميدم من را ببخش بعدش روزهاي آخر ماه رمضون همش كارهاي خوب انجام ميدادم كه خدا من را ببخشه وتوي جهنم تو آتيش نندازه وهمش بغض ميكردم اما حالا چي حالا نه تنها فكر نميكنم كه گناهي انجام دادم يا امتحان شدم بلكه كار خودم را هم كلي درست ميدونم ديگه هم اخراي ماه رمضون بغض نميكنم كه خدايا ديگه فرصت تموم شد بقول بابام خدا بيامرز هر چي بزرگتر ميشيم بدتر ميشيم
راستي يه مطلب هم براي دوستاني كه به سياست علاقه دارند

۱۳۸۴/۰۸/۰۷

روز از نو

واقعا هر حرفي را ولو حق بايد مطرح كرد؟
در يكي از كلمات قصار مولاي متقيان آمده است كه
لاتقل مالا تعلم و لا تقل كل ما علمت
و به تعبير شيخ اجل : هر سخن جايي و هرنكته مكاني دارد
در زورگويي و ظلم و تجاوز صهيونيت و نفوذ آن در دنيا و اينكه آنها هر بلايي كه بتوانند بر سر فلسطيني ها آورده اند و خواهند آورد، كسي به خود ترديد راه نميدهد
واقعا تصورش هم بسيار مشكل است نزديك به 60 سال آوارگي و در به دري!
اما حاصل طرح اين شعارها چيست؟

۱۳۸۴/۰۸/۰۶

بیماری عجیب

قابل توجه دوستانی که در امریکای شمالی زندگی میکنند: این خبر را در مورد بیماری خطرناکی که راکون ناقل آن است بخوانید. اتفاقا همین هفته پیش بود که یک راکون از روی پرچین حیاط منزل من رد شد!

۱۳۸۴/۰۸/۰۵

جداگانه

شنیده‌ام امسال در دانش‌گاه صنعتی اصفهان کلاس‌های درس‌های پایه مثل «ریاضی یک» در گروه‌های جداگانه ارایه شده است: یک گروه برای پسران و یک گروه برای دختران.

۱۳۸۴/۰۷/۳۰

شب قدر و علي سرحلقه پارسايان

چه بسيار نادرند شخصيت‌هايي كه هر چه بر درازاي زمان مي‌گذرد باز هم ظرفيت سخن گفتن و شنيدن از آنان و درباره آنان ‏باقي است و بلكه هرچه از حيات فيزيكي آنان دورتر مي‌شويم گويي در افق‌هاي دور آينده به آنان نزديك‌تر مي‌‌گرديم و همدلي و ‏همزباني‌هاي فزون‌تري مي‌يابيم چنان كه گويي آنان فرزانگان آينده‌هاي دوردست بوده‌اند كه در اعماق تاريخ ظهور كرده‌اند. ‏علي(ع) يكي از اين نوادر تاريخ است.‏
طاعات همگي مقبول و التماس دعا از همگي
يك سوال هم برايم هميشه مطرح بوده مشابه برخي از اديان كه به منجي اعتقاد دارند آيا در ساير اديان مفهومي چون شب قدر هم وجود دارد ؟

۱۳۸۴/۰۷/۲۷

انجمن ِ دانش‌آموخته‌گان ِ دانش‌گاه ِ صنعتی‌ی ِ اصفهان

اين‌جا را ببينيد

شبهای برره

این مهران مدیری دیگر شورش را در آورده! طنز از این مزخرف‌تر؟ داستان از این بی‌محتوی‌تر؟ آیا کسی چرندیاتی بی‌معنی‌تر از این سریال تلوزیونی سراغ دارد؟ من که نه ولی گویا بعضی سراغ دارند. خودتان آنرا در خبر ایرنا بخوانید:

حداد عادل مثالي زد و گفت: اگر در منزل خودم يك اثر هنری همچون «شبهای برره» در تلويزيون پخش شود و يكي ديگر از شبكه‌هاي تلويزيوني سخنان خودم را پخش كند، من نمی‌توانم خانواده‌ام را راضی كنم كه سخنان من را بشنوند.

۱۳۸۴/۰۷/۲۴

بِاَیِّ ذنبٍ قُتلَت؟

و مادر ِ حسنک زنی بود سخت جگر‌آور ، چنان شنودم که دو سه ماه این حدیث از او نهان داشتند؛ چون بشنید جزعی نکرد چنان که زنان کنند، بل که بگریست به درد چنان که حاضران از درد ِ وی خون گریستند؛ پس گفت: « بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان». و ماتم ِ پسر سخت نیکو بداشت و هر خردمند که این بشنید پسندید، و جای ِ آن بود.

تاریخ بیهقی

-----------------------------------------------------

... هویدا را سپس از طریق ِ یک راه‌رو به سوی ِ حیاط ِ زندان هدایت کردند. او قاعدتاً می‌دانست در انتهای ِ آن راه‌رو چه فرجامی در انتظار ِ‌اوست. هادی ِ غفاری که در طول ِ دادگاه در کنار ِ هویدا نشسته بود و خیره نگاهش می‌کرد، هم‌راه‌ ِ خلخالی و گروه ِ‌کوچکی از پاس‌داران و روحانیون پشت ِ سر ِ هویدا گام می‌زد.
به‌محض‌آن‌که پای ِ هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که از پشت ِ سرش می‌آمد هفت‌تیری به دست گرفت و گلوی ِ هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد. خون از رگ ِ گردن‌اش فواره می‌زد. گویا آن که به هویدای ِ شصت ساله تیر‌اندازی کرده‌ بود می‌خواست او را به مرگی تدریجی و پرعذاب بکُشد. انگار مرگ ِ فوری ِ جوخه‌ی ِ اعدام را مناسب ِ حال ِ هویدا نمی‌دانست. هویدا که می‌دانست زخمی مهلک برداشته، به شخصی به نام ِ کریمی، که در صف ِ هم‌راهان ِ خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جان‌اش را بستاند. کریمی هم، ظاهراً از سر ِ لطف، هفت‌تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمه‌ی ِ هویدا زد. هویدا دیگر واپسین لحظات ِ حیات‌اش را پشت ِ سر می‌گذاشت. گویا به زمزمه گفته ‌بود «قرار نبود این طور تمام بشود»
... در روز ِ مرگ ِ هویدا نشریات ِ پای‌تخت سرمست از باده‌ی ِ پیروزی صفحات ِ اول ِ خود را به عکس‌هایی به‌راستی شنیع از جسد ِ خون‌آلود ِ هویدا تخصیص دادند... می‌گویند عذاب ِ مرگ چهره و جسد ِ انسان را کج‌ومعوج می‌کند. اما در چهره‌ی ِ هویدا نشانی از این اعوجاج نبود. برعکس، در آن آرامش و سکونی غریب و حتی تکان‌دهنده به چشم می‌خورد...
خانواده‌ی انشاء سعی ِ تمام داشت که افسرالملوک را به راستی متقاعد کند که فرزندش امیرعباس به اروپا تبعید شده و مادر ِ هویدا هم در این بازی هم‌کاری ِ تمام نشان می‌داد.

برگرفته از کتاب ِ «معمای ِ هویدا» نوشته‌ی ِ دکتر عباس ِ میلانی

بخشی از مقدمه‌ی ِ کتاب:
معمای ِ هویدا را حدود ِ شش سال پیش آغاز کردم. محرک ِ اولیه‌ام نامه‌ای از دبیران ِ دایرةالمعارف ِ ایرانیکا بود. می‌خواستند مقاله‌ای در باب ِ زنده‌گی‌ی ِ امیرعباس ِ هویدا بنویسم. می‌گفتند ۲۵۰۰ کلمه حیات‌وممات‌اش را کفایت می‌کند... متوجه شدم که هویدای ِ واقعی با هویدای ِ‌خیال ِ من اشتراک ِ چندانی ندارد. دومی حتی کاریکاتور ِ خوب ِ اولی هم نبود. به تدریج به این نتیجه رسیدم که نه تنها او بل که همه‌ی ِ شخصیت‌های ِ مهم ِ‌ روزگارمان را از زوایایی گاه مخدوش و محدود و اغلب مغرض و مغلوط شناخته‌ایم.
...به نظرم رسید که فرضیات و گمان‌ها و جزمیات ِ‌ پیشین را وا باید گذاشت و شناخت ِ هر کس را باید از نو با پیروی از روش ِ پیش‌نهادی‌ی ِ دکارت بیاغازیم...
-----------------------------------------------------
خواندن ِ این کتاب ِ محققانه و جذاب را به همه‌ی ِ دوستان پیش‌نهاد می‌کنم.

۱۳۸۴/۰۷/۲۳

میلاد

ناگهان
عشق آفتاب‌وار نقاب برافکند
و بام و در
به صوت ِ تجلی درآکند،
شعشعه‌ی ِ آذرخش‌وار فرو کاست
و انسان برخاست.

احمد ِ شاملو

---------------------------------------------

در ازل پرتو ِ حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه‌ای کرد رخت، دید ملک عشق نداشت
عین ِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

حافظ

۱۳۸۴/۰۷/۲۲

مترسک

جایی پنهان در این شب ِ قیرین
اِستاده به جا، مترسکی باید؛
نه‌ش چشم، ولی چنان که می‌بیند
نه‌ش گوش، ولی چنان که می‌پاید.

بی‌ریشه، ولی چنان به جا سُتوار
که‌ش خود به تَبَر کنی ز جای، اِلّاک.
چون گردوی ِ پیر ِ ریشه در اعماق
می نعره زند که از من است این خاک.

چون شب‌گذری ببیندش، دزدی‌ش
چون سایه به شب نهفته پندارد
کز حیله نفس به سینه درچیده‌ است
تا ره‌گذرش مترسک انگارد.

آری، همه شب یکی خموش آن جاست
با خالی‌ی ِ بود ِ خویش رو در رو
گر مشعله نیز می‌کشد عابر
ره می‌نبرد که در چه کارست او.

احمد ِ شاملو

۱۳۸۴/۰۷/۲۰

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

انگار دلارهای ناشی از فروش نفت 57 دلاری بدجوری تو جیب آقای احمدی نژاد سنگینی میکنه .خبر زیر عینا از سایت گویا نیوز نقل شده است :
" احمدی نژاد در سفر به قم 20 میلیارد تومان تسهیلات برای اتمام طرح از حرم تا جمکران اختصاص داد.
معاون عمرانی استاندار قم ، تصریح کرد :احمدی نژاد در سفر به قم قول داد تا 20 میلیارد تومان تسهیلات علاوه بر تسهیلات قبلی طرح از حرم تا جمکران در اختیار مسؤولان اجرای طرح قرار دهد تا طرح مذکور هر چه سریع‌تر به اتمام رسد.
طبق اطلاعات به دست آمده این اعتبار قرار است طی روزهای اخیر پس از عقد قرارداد توسط یکی از بانک‌های عامل استان تأمین شود.
ماه گذشته نیز از سوی هیات دولت احمدی نژاد یک میلیارد تومان جهت ساخت وساز داخلی مسجد جمکران اختصاص یاقت.
ياد اور مي شود در طول حيات پربركت امام (ره ) ايشان اجازه ندادند حتي يك ريال از وجوهات شرعيه و يا بودجه عمومي دولت صرف مجموعه جمكران شود ....ظريفي مي گفت اي كاش اقاي احمدي نژاد قبل از اختصاص اين ارقام براي مسجد جمكران ؛ فكري به حال شرايط اضطراري بازار راكد و... مي كرد چراكه آورده اند كه: « چراغي كه به خانه رواست برمسجد حرام است .»
"

۱۳۸۴/۰۷/۱۵

اقدام موثر

بی‌خود نیست که می‌گویند که دستگاه دیپلوماسی کشور با آمدن رییس جمهوری جدید خیلی فعال‌تر شده است. از سخنرانی جناب رییس در سازمان ملل و نتایج مشعشع آن تاکنون که بگذریم، گویی بقیه مقامات هم به جنبش افتاده‌اند و بسیار مستدل و منطقی تمام مشکلات سیاست خارجی کشور را حل می‌کنند.

بعد از آنکه امروز وزیر امور خارجه کانادا در مورد ارائه قطع‌نامه‌ای درباره نقض حقوق بشر در ایران به سازمان ملل صحبت کرد، کریمی‌راد (سخنگوی قوه‌ی قضاییه) یادآور شد: «کشوری مانند کانادا پرونده‌اش در بخش حقوق بشر، پرونده‌ای تاریک و مخدوش است و چنین صحبت‌هایی را مطرح می‌کند و می‌خواهد ایران را زیر سوال ببرد... ما این اقدامات کانادا را که در جهت مخدوش کردن وجهه‌ی یک نظام مردم‌سالار است را محکوم می‌کنیم و به آنها هشدار می‌دهیم که به گونه‌ای رفتار نکنید که سابقه‌ی شما در تاریخ تاریک‌تر شود.»

خلاصه باید گفت که سخن‌گوجان، ای‌ول! حساب این کانادای جهانخوار (!؟) را خوب رسیدی!