بهمناسبت ِ سال ِ مولانا، و نظر به این که نگرانی از دزدیده شدن ِ مولانا فزونی گرفته و هرکسی (از صدر تا ذیل، اعم از بزغاله و غیر ِ بزغاله) سعی میکند بهنوعی جلوی ِ این سرقت در روز ِ روشن را بگیرد (حتی اگر نداند مولانا خوردنی است یا پوشیدنی)، بخشی از «فیهمافیه» (البته بهصورت ِ گزینشی و کاملاً مغرضانه) تقدیم ِ علاقهمندان میشود:
هرچند که زن را امر کنی که «پنهان شو،» او را دغدغهی خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن ِ او، رغبت به آن زن بیش گردد. پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت میکنی و میپنداری که اصلاح میکنی؟ آن خود عین ِ فساد است. اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل ِ بد کند، اگر منع کنی و اگر نکنی، او بر آن طبع ِ نیک ِ خود و سرشت ِ پاک ِ خود خواهد رفتن. فارغ باش و تشویش مخور! و اگر به عکس ِ این باشد، باز همچنان بر طریق ِ خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمیکند.
(نقل از کتاب ِ «مقالات ِ مولانا»، ویرایش ِ متن: جعفر مدرس صادقی، نشر ِ مرکز). رسمالخط ِ کتاب حفظ شده است.
۴ نظر:
سلام كيوان جان،
انتخاب مقرضانه قشنگي بود.
متن جالبی بود , برای همکارام خواندم یکی گفت ببین مولانا کی به این مطلب رسیده وما تازه فهمیدم ,گفتم هنوزهم فکر میکنم بهش نرسیدیم.
متاسفانه دزدیدن ملیت مفاخر ایرانی منحصر به مولانا نمیشود فردوسی ابوریحان بیرونی و حتی بوعلی سینا هم مدعی دارند
من فکر می کنم خیلی نباید روی ملیت مشاهیر حساسیت به خرج دهیم. مگر برای فهمیدن اقبال لاهوری نباید فارسی دانست و این افتخار ماست. در لندن گروهی از نسل اول هندیان مهاجر که اکثرا عمامه هم بر سر دارند فارسی را به خوبی حرف می زنند و برای حساب و کتاب اعداد را فارسی می نویسند.
دقت کنیم در زمان بسیاری از این مفاخر کشوری با نام ایران وجود نداشته است. اینکه این افراد مدعی دارند نشان دهنده اهمیت بیشتر ایران در یک دوره تاریخی است. هر چند این موضوع به خودی خود نمی تواند دلیلی برای فخرفروشی های افراطی و فراموش کردن موقعیت امروزمان باشد؛ ولی می توان از آن در جهت منافع ملت ایران و برقراری پیوندهای پایدار با سایر کشورها و ملتها استفاده کنیم.
مثلا آیا نمی توان یک تور مشترک مولوی شناسی با ترکیه راه اندازی کرد و توریست ها را به ایران هم آورد تا ایران هم از درآمد حاصله بهره مند شود؟
ارسال یک نظر