دوستان عزیز و خصوصا فرشاد عزیز اگر فرصت کنید و بتوانید درباره رکود اقتصادی آمریکا و به تبع آن دنیا دلایل و تبعات آن بنویسید، بسیار ممنون و سپاسگذار خواهیم شد.
تا جائی که در خبرها بود، بحران اقتصادی از آنجا شروع شد که دریافت کنندگان وام مسکن، توانائی باز پرداخت این وام را نداشتند، و بانک شروع به حراج خانه ها کرد وقتی تعداد این خانه ها زیاد شد، قیمت فروش خانه ها از میزان وام پرداخت شده توسط بانک هم کمتر شد و این باعث ورشکستگی بانک و در آستانه ورشکستگی قرار دادن شرکت بیمه ای که بانک را بیمه کرده است، شده .
حال سوال اینجاست چرا وام گیرنندگان نتوانستند وام خود را باز پرداخت کنند؟ تبعات رکود فعلی برای اقتصاد ایران و تورم فزاینده آن چیست؟ آیا میتوان بین رکود اقتصادی و جنگهای جهانی قبلی -با احتساب جنگ سرد- رابطه ای دید؟
تا جائی که در خبرها بود، بحران اقتصادی از آنجا شروع شد که دریافت کنندگان وام مسکن، توانائی باز پرداخت این وام را نداشتند، و بانک شروع به حراج خانه ها کرد وقتی تعداد این خانه ها زیاد شد، قیمت فروش خانه ها از میزان وام پرداخت شده توسط بانک هم کمتر شد و این باعث ورشکستگی بانک و در آستانه ورشکستگی قرار دادن شرکت بیمه ای که بانک را بیمه کرده است، شده .
حال سوال اینجاست چرا وام گیرنندگان نتوانستند وام خود را باز پرداخت کنند؟ تبعات رکود فعلی برای اقتصاد ایران و تورم فزاینده آن چیست؟ آیا میتوان بین رکود اقتصادی و جنگهای جهانی قبلی -با احتساب جنگ سرد- رابطه ای دید؟
۱۲ نظر:
بد نیست نگاهی به اینجا بیندازید.
سلام من هم آمدم لینک وبلاگ حجت را بدهم که دیدم مهرداد اینجا گذاشته.
این هم لینک یکی از اساتید هارواد که به صورت مختصر دلایل موافقان و مخالفان طرح دولت آمریکا را در چند تا پست قبلی اش توضیح داده.
http://gregmankiw.blogspot.com
در چنين شرايطی، امکان دارد شاهد رشد کشورهايي باشيم که قدرت جذب سرمايه هايي را دارند که دارد از آمريکا فرار می کند ؟ آن وقت در آن صورت می توانيم بگوييم رکورد آمريکا باعث رکورد جهانی می شود؟
چند وقت پيش از يک تاجر شنيدم 10 نفر(با شروع بحران) هر کدام با سرمايه بسيار بالا به ايران آمده اند وتقاضای زدن بانک کرده اند که البته من گفتم درست است که ما اگر يک حکومت و حتی يک روش ثابت اقتصادی داشتيم جای خالی برای سرمايه گذاری داريم ولی چگونه چند سرمايه دار پس از نجات سرمايه شان ازيک بحران پولشان را درکشور پر ريسکی مثل ما سرمايه گذاری می کنند
افشین جان،
بانکها با توجه به جشم انداز مناسب مسکن گاهی تا 120 درصد ارزش خانه ها را وام داده اند. الان افراد می بینند که ارزش خانه هایشان بسیار کمتر از ارزش بدهی هایشان به بانک هاست، این است که برایشان صرف می کند به بانک بگویند خانه ای که ضمانت وام من بود مال تو، شما را به خیر و ما را به سلامت. (به یک تعبیر خانه ام حلالت(!) جونم آزاد)
در این صورت مشکل اصلی برای بانکها و بیمه هایی پیش می آید که این وامهای درب و داغون را برای بانکهای دیگر بیمه کرده اند. حجت توی چند تا پست قشنگ این را توضیخ داده.
علی هم اینجا یک چیزی نوشته در مورد مسائل سیاسی پشت تصمیم اخیر دولت آمریکا:
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=124146
فرزانه خانم،
1) به یک تعبیر سرمایه از اقتصاد آمریکا فرار نمی کند به جاهای دیگر، بلکه دود می شود می رود هوا. چون بر اساس روند معیوب چند سال گذشته آنچه ایجاد شده بود حباب بود که ترکید.
2) در این شرایط رکود اقتصادی آمریکا به نفع هیچ کشور دیگری نیست. به همین خاطر به عنوان مثال نخست وزیر انگلیس هفته پیش توی سازمان ملل از طرح جرج بوش حمایت کرد تا با پول مالیات مردم آمریکا بحران را حل کند.
3) اینکه سرمایه گذاران تمایل دارند به ایران بیایند به دلیل ساختار معیوب اقتصاد ماست(!) که با این همه ریسک باز هم برای آنها صرفه دارد. موضوع ساده است نرخ ارز را دولت با اتکا با درآمد سرشار نفت ثابت نگه می دارد، در این صورت اگر شما بتوانید از بانکهای مثلا انگلستان در اول سال با سود 5% وام بگیرید؛ آن را در سیستم بانکی ایران به کار بیاندازید در بدترین حالت 15% سود (البته با ریال) نصیبتان می شود، در پایان سال (با فرض ثابت ماندن نرخ ارز) همین ریالها را دلار می کنید و 10% با ارز خارجی سود نصیبتان می شود که نرخ بازگشت بسیار وسوسه کننده ای خواهد بود.
اگر تئوری من درست باشد، در این صورت این سرمایه گذاران سرمایه خود را باید در بخشهایی سرمایه گذاری کنند که نقدشوندگی بالایی داشته باشد؛ تا چنانچه ریسک سرمایه گذاری بالا رفت یا ارزش ریال شدیدا افت کرد بتوانند به سرعت سرمایه خود را خارج کنند.
فرزانه خانم
همین که این سرمایهگذارها میخواهند در بانک سرمایهگذاری کنند نه مثلآ راهآهن یا صنایع پتروشیمی(آن هم در کشوری که نرخ سود بانکی را یک شبه با دستور بالا و پایین میکنند)٬ نشان میدهد که این سرمایهگذارها دقیقآ دنبال همان چیزی هستند که فرشاد میگوید: سرمایه گذاری در جاهایی که بشود سریع نقدش کرد.
من میشناسم آدمهایی را که همین کاری را کردهاند که فرشاد گفته. وام از بانکهای کانادا گرفتهاند٬ بعد فرستادهاند ایران و سر سال سودش را با اصل به دلار تبدیل کردهاند و برگرداندهاند.
ثابت نگاه داشتن نرخ ارز به نفع اقتصاد است یا به ضرر آن و چرا؟ اگر به ضرر اقتصاد است چرا دولت با اصرار فراوان سعی در تثبیت آن دارد؟
در شرایط تورمی ثابت نگهداشتن ارز به ضرر اقتصاد است.
در شرایطی که به طور مثال تورم داخلی 20 درصد و تورم جهانی 5 درصد باشد؛ این سیاست به این معنی است که سالانه به طور متوسط واردات حدود 15 درصد ارزانتر می شود و صادرات به همین میزان گرانتر. مزیت صادراتی کشور از بین می رود و صادرکنندگان زمین گیر می شوند.
به دلیل به هم زدن نسبت قیمتها بر رفتار مصرفی مصرف کننده تاثیر می گذارد. به این اضافه کنید نرخ های پایین سود بانکی را (پایین تر از نرخ تورم) که مصرف کننده را به مصرف بیشتر کالاهای وارداتی و پس انداز کمتر تشویق می کند.
انگیزه های سرمایه گذاری دلالانه را به دلیلی که در بالا گفته شد افزایش می دهد و باعث خروج منابع مالی از کشور می شود.
البته این موضوع با دخالتهای بجا و مقطعی دولت برای تثبیت نرخ ارز در هنگام شوکهای ناگهانی و زورگذر برای ایجاد ثبات در بازار ارز متفاوت است.
دیروز وقت نداشتم به قسمت دوم سوال افشین جواب دهم؛ چرا دولت با اصرار فراوان سعی در تثبیت آن دارد؟
دولت همواره با یک پارادوکس روبرو است از یک سو می خواهند تورم را کنترل کنند و از طرف دیگر پول خرج کنند (حقوق و اضافه کاری دهند، پروژه افتتاح کنند، ریخت و پاش کنند). مشکل این است اگر پول اضافی که دولتها خرج می کنند با مالیات تامین نشود، باعث تورم می شود. (این را به همین ترتیب قبول کنید، بعدا اگر عمری بود می نویسم چرا.)
به همین خاطر و با توجه به آنکه وسوسه پول خرج کردن آنها را راحت نمی گذارد، تورم را به وجود می آورند و بعد تورم را می خواهند با بخشنامه کنترل کنند. (برای همه چیز از گوجه و یخچال گرفته تا اتومبیل و اجاره خانه قیمت تعیین می کنند.)
کنترل نرخ ارز در ایران به دو صورت انجام می شود: اول با کاهش تقاضا از طریق ممنوع یا سخت کردن واردات، دوم با افزایش عرضه از محل دلارهای نفتی. می توانید حدس بزنید که در زمانهای مختلف با توجه به وضعیت درآمد نفتی به تناسب بیشتر از ابزار اول یا دوم استفاده می کنند.
ناگفته نماند که همیشه گروهی هستند که از سیاستهای (حتی غلط) دولت منتفع می شوند (این گروه ممکن است جمعی از صنعت گران یا روستاییان یا ساکنان یک شهر که قرار است پروژه ای دولتی در آن اجرا شود)، و به نسبت هر سیاست غلطی حامیانی دارد از جمله سیاست تثبیت نرخ ارز.
یک توضیح کامل هم برای سوال اول افشین (در پست) در این مصاحبه پویان با روزنامه سرمایه آمده است:
http://sarmayeh.net/ShowNews.php?8904
ممنون از همه دوستان
جالب و کامل بود، بسیاری از سوالات من که رفع شد.
ظاهرا اقتصاد مثل دومینو میماند وقتی اولی پایگاه اقتصادی ویران شد تا انتها میرود.
فقط میماند ارتباط بین رکود اقتصاد جهانی و جنگ جهانی، آیا بین این واقعا میتوان ارتباطی حداقل از نظر تاریخی دید؟
سلام دوستان عزیز
به نظر شخصی من این مسئله ای که پیش آمده از سیاست های خود دولتمردان آمرکایی است! علتش هم به بحران گرجستان برمیگرده و مسائل دیگه...
آمریکا با این کارش چندین تاثیر مهم میزاره روی اقتصاد دنیا:
1 - روسیه رو درگیر خودش میکنه... چون طرفین قرار داد های اقتصادی روسیه اکثرا اروپایی هستند و اروپا اقتصادش وابسته به نظام سرمایه داری آمریکاست... در نتیجه با رکود اقتصادی آمریکا شاهد ضعف اقتصادی روسیه خواهیم بود... علت اینکار هم تضعیف روسیه تو تقویت ارتش هست...
2 - قیمت بشکه های نفت تو خاورمیانه رو بشکنه و نزاره که این کشورا از ثروت نفتی منفجر بشن! چون منافع خودش در عراق و افغانستان به خطر میافته و درنتیجه با ثروت مند شدن کشورهای خاورمیانه از اقتصاد آمریکا ممکنه به این موضوع که مردم به عنوان یه منجی به آمریکانگاه میکنن کاهش پیدا کنه.
3 - آغاز جنگ سرد دوباره فی مابین دو ابرقدرت
اینو هم اضافه کنم که چند دهم درصدی هم میشه این مساله رو به انتخابات دو حزب آمریکایی مرتبط کرد ولی این احتمال خیلی ضعیف هست به نظرم..
البته این نظر خودم هست و اگه اشتباه بود میتونین به خودم بگین البته با دلیل که خوشحال خواهم شد در این نظر صحبت شما رو هم بشنوم
ممنون و سپاس
آقا رضا
شوخی که نمیکنی؟
چون گفتهاید «اگر نظرم اشتباه بود به خودم بگین»٬ من هم میخواهم بگویم که نظرتان اشتباه است. دلیلش هم همین حرفهایی است که فرشاد نوشته٬ لینکهایی که او داده را دنبال کن.
بحران اقتصادی آمریکا هیچ ربطی به این چیزهایی که شما نوشتهاید ندارد.
بد نیست که اگر چیزی سر در نمیآوریم دربارهاش اظهار نظر نکنیم.
بیشتر بخوان. یاد بگیر. زود اظهار نظر نکن. تلویزیون کمتر تماشا کن یا اگر نگاه میکنی هرچه میبینی و میشنوی را باور نکن. روزنامههای ایرانی هم چندان حرف حساب نمیزنند به خصوص وقتی حرف اقتصاد میزنند. باورشان نکن.
ارسال یک نظر