۱۳۸۵/۰۶/۱۰

مرگ همسایه

وقتی برخی مطالب مثل این را می بینم خنده ام می گیرد. نه اینکه به این نویسنده خاص کاری داشته باشم و ممکن است ایشان در موردی که مورد نظر من است بی گناه باشد. ولی چون یک مدتی قبل هم یک داستان دیگر در وبلاگستان در مورد عکسی در روزنامه شرق راه افتاده بود و خیلی ها از دزدیده شدن عکسهایشان گلایه داشتند، گفتم این را بگویم که نگفته از دنیا نروم.
وقتی به بحث حمایت از حقوق معنوی می رسیم به خصوص در زمینه های مرتبط با رایانه بسیاری از ما فکر می کنیم این فقط ماییم که باید مورد حمایت قرار گیریم و اصولا بقیه خلاقیتی ندارند که نیاز به حمایت داشته باشد. خیلی از ماها از استفاده بدون اجازه عکسمان ناراحت می شویم ولی یک لحظه به این فکر نمی کنیم که همین الان ارزش نرم افزارهایی که بدون اجازه روز رایانه مان نصب کرده ایم ممکن است از ارزش خود دستگاه بیشتر باشد و ما برای هیچیک از آنها چیز قابل توجهی نسرفیده ایم.
مرگ خوب است اما برای همسایه

هیچ نظری موجود نیست: