۱۳۸۵/۰۴/۱۳

دلیل شماره گذاری اتوموبیل ها

چند روز قبل با اتوموبیل از منزلم که در مرز محدوده طرح زوج و فرد می باشد خارج شدم. بعد از برگشت هرچه سعی کردم جناب سروان عزیز را توجیه کنم که فقط قصد پارک در پارکینگ خانه را دارم نپذیرفت. به ناچار در یکی از میادین خلوت همان نزدیکی پارک کردم و چند ساعتی رفتم.
در برگشت توده ای حلبی را دیدم که ظاهرا بقایای ماشین بود، به گفته شاهدان یک اتوموبیل با پلاک تهران و شماره پلاک معین پس از تصاذف با شدت بسیار زیاد، که سبب شده ماشین پارک شده به جوی آب بیفتد و یکی از اتوموبیل عبوری بخورد و یکی هم از درخت کنار جوی و نهایتا فرار کرده .
باری چون تجربه نداشتم به پلیس زنگ زدم و شرح ماوقع را دادم. پس از زمان بسیار طولانی یک گشت راهنما و رانندگی رسید.
پس از شرح واقعه گفت: اتوموبیل فراری در محدوده کار ما نیست و پلیس 110 را خبر کنید. و رفت....
خب ساعاتی چند هم گذشت. پلیس 110 آمد . از شاهدانی که دیگر رفته بودند خواهش کردم و آمدند. پلیس صورت جلسه ای تهیه کرد و به ما گفت به کلانتری شماره فلان برو.
رفتیم. در کلانتری شماره فلان به من گفتند این در محدوده کلانتری بهمان است. برو آنجا.
رفتیم. آنجا به ما گفتند به ما ارتباطی ندارد به دادگاه فلان برو و شکایت کن. عصبانی شدم و با داد و بیداد گفتم دیوانه ای احتمالا مست در این شهر سرگردان است و شما مرا....
باری فردا به دادگاه فلان رفتم. بعد از باطل کردن تمبرو صرف چند ساعتی وقت بی ارزش و ... به اتاقی که آخوندی در آن نشسته بود راهنمای شدم. باری شرح ماوقع را گفتم و .... شنیدم که به شورای حل اختلاف فلان برو.
با پررویی رفتم.
ساعات از ظهر گذشته بود گفتند فردا بیا.
رفتم. باز تمبر و وفت و اعصاب را تلف کردم که به اتاقی راهنمای شدم که الحق و انصاف هم حرفم را شنیدند و هم راهنمایی کردند و هم پاسخ احترامم را دادند.
این شورا چهار نفر بودند . سه نفر روبرو و یک نفر کنار درب. سه نفر روبرو از چپ منتخب شورای شهر و قوه قضایه و هیئت چهار نفره (این یکی آخوند) بودند. چهارمی هم منشی بود.
گفتند فردا بروم تا نامه ای به اداره راهنمایی و رانندگی بدهند و پلاک را استعلام کنند.
فردا رفتم. نامه را ننوشته بودند. نشستم تا نوشتند و روزی دیگر هم سپری شد.
فردا رفتم راهنمای و رانندگی.
آدرسی دادند.
به آدرس مراجعه کردم. مالک ملک گفت آن ماشین را سه سال پیش فروختم. مورد در فلان محضر ثبت شده. به محضر رفتم. چهار دستگاه کامپیوتر در آنجا بود ولی باید دفاتر را بازبینی کنند.
برای آن هم حکم قضایی لازم است.
رفتم. با صرف انرژی و وقت بی ارزش و ....حکم دادند.
بردم دفاتر را دیدند و گفتند آدرس خریدار در دفتر ثبت نشده!
به دادگاه رفتم و امدم و از اینجا به آنجا و گفتند باید چنین و چنان کنی و بعد فلان و بهمان و نهایتا با واریز وجه اینچنین و آنچنان تا......
اگر این فرد خاطی زمانی بنا به دلیلی گرفتار آمد ما بتوانیم خسارت وارده را طبق نظر کارشناسمان از او بگیریم. البته مشروط به اینکه آدرست در پرونده تغییر نکند.
و من فقط این را فهمیدم که پلاک خودرو فقط جهت تردد خودروها در روزهای مشخص میباشد و ارزش دیگری ندارد.
و این سوال برایم باقی ماند که خب اگر به جای یک ماشین یک عابر بود چه؟

هیچ نظری موجود نیست: