۱۳۸۵/۰۷/۱۹

کپ زدن

در زمانی که مزخرف ترین سریال تاریخ بشریت(نرگس) از شبکه 3 پخش میشد، در حال تعویض کانالهای بنگاه بانگ و رنگ به نرگس رسیدم.
در آن سکانس که در جاده بود زن رانندگی میکرد و شوهرش در کنارش نشسته و مثل بز، هر چه را همسرش(خانمش - عیالش - زنش - منزلش ....) می گفت تصدیق میکرد.
همان موقع مطلبی راجع به ضد مرد بودن نرگس با این محتوا نوشتم که هرچه مرد در این سریال است یا مثل بز با ویژه گی های تصوری فوق العاده اند یا به شدت ضایع و پست.
چند روزی که گذشت حین ناهار کاریکاتوری از نرگس را بر روی صفحه روزنامه ای که یکی از همکاران به عنوان سفره از آن استفاده میکرد دیدم، کنجکاو شدم برداشتم و چون صفحه روزنامه شرق بود خواندم.
عجب! مطلب مرحوم شرق با مطلب من کما بیش هم مضمون بود، یا من از شرق کپ زده بودم یا شرق از من. تاریخ را که چک کردم دیدم، من از شرق کپ زده ام.
خب، مطلب را از وبلاگ حذف کردم و تصمیم گرفتم دیگر کپ نزنم.به همین منظور سعی کردم هرگاه میخواهم مطلبی اینجا بگذارم چند وبلاگ معروف و روزنامه را قبل از آن ببینم، ولی چون این کار زمان براست ، حاصل این شد.
مثلا دیروز خیلی دوست داشتم به این که تلویزون ایران آزمایش بمب هسته ای کره شمالی را همچون رخدادی حماسی برای بشریت جلوه میداد گیر دهم ولی فرصت نشد به وبلاگ ها و روزنامه ها سرک بکشم.
پی نوشت: یک بار از سه سوال ماشین یک که به عنوان تکلیف ملزم به انجامش بودم یکی را انجام نداده بودم. صبح در اتوبوس برگه حل تمرین مسعود(MBZ)را گرفتم و سوالی که نتوانسته بودم حل کنم را از روی برگه ایشان کپ زدم. نمره آن حل تمرین من 80 در صد مربوط به کپ و 20 در صد ماحصل تلاش نیمروزی من در روز جمعه بود. خب هفته آینده کل تمرین راکپ زدم ، ولی مسئول مربوطه فهمید و یک خط قرمز روی برگه من.
یعنی به عنوان یک ایرانی اصیل به هیچ عنوان با کپ زدن مخالفتی ندارم، موضوع این است که عرضه میخواهد که من بینواندارم.

هیچ نظری موجود نیست: