۱۳۸۵/۰۸/۰۴

چهار راه

ماست مالي سخنگوي دولت در دوبچه کافي نيست.
من به اقتصاد و خط فقر و نرخ بي کاري ، هيچ کاري ندارم. ولي بد نديدم داستان يک چهار راه حوالي محل سکونتم را تعريف کنم.
200-300 متر زير ميدان هفت حوض دو خيابان فرعي وجود داشت که جهت کاهش بار ترافيک اين ميدان با برداشتن جدول بين خيابان اصلي و اين دو خيابان فرعي و گذاشتن يک چراغ يک چهار راه درست شد که سبب سرشکن ترافیک هفت حوض به این چهار راه شد.
پس از آن من به طور معمول براي رفتن و برگشتن به خانه مادر بزرگم از اين چها راه عبور ميکردم. 10-20 روزي که از ساخت اين چهار راه جديد الاحداث گذشت، يک مرد حدودا 45-50 ساله که دست راستش هم از دست داده بود، پشت چراغ شروع به تکدي کرد.ظاهر وي و لباسش و از همه مهمتر شرمي که در چهره اش بود گواه اين بود که تازه کار است .
يکي دو سالي که گذشت پسر بچه 10-12 ساله اي هم در سوي ديگر چهار راه فال ميفروخت. از 1-2 ماه قبل هم مرد 35-40 ساله ديگري به اين جمع اضافه شده است که گل ميفروشد.
حال سوال اينجاست ظرفيت ما براي افزايش جمعيت کجاست؟ آيا مي خواهيم سر هر کوچه يک چراغ قرمز بگذاريم.
توماس رابرت مالتوس کشيش و اقتصاد دان انگليسي حدود دويست سال قبل کتابي منتشر کرد با عنوان: "رساله‌اي در باب اصل جمعيت" . در اين کتاب وي عنوان کرده بود که نژاد بشر به طور غريزي مايل به افزايش جمعيت است. ولي افزايش جمعيت سبب گسترش فقر و فساد ميگردد.
وي براي اثبات نظريه خود چنين استدلال ميکرد که: افزايش جمعيت به صورت يک تصاعد هندسي است حال آنکه افزايش منابع توليد غذا به صورت يک تصاعد حسابي مي باشد. بر اساس همين استدلال وي موارد بسياري را جهت کنترل جمعيت پيشنهاد کرد. پس از بيش از دو قرن تئوري مالتوس چنين بديهي به نظر ميرسد که ديگر در هيچ کتاب يا مقاله اي لزومي بر از سر گيري اين بحث وجود ندارد تا اين که...

۳ نظر:

Arash Salarian گفت...

به طور خلاصه جناب سخنگو می‌گویند که اگر با توجه به توانمندی‌ها بتوانیم مشکلات بیکاری، فقر و ... را حل کنیم، جا برای افزایش جمعیت وجود دارد.البته حرف جناب سخنگو از نظر منطقی درست است و ایرادی نمی‌توان گرفت. ولی باید توجه کرد که تمامی گزاره‌های منطقی درست، الزاما ارزشمند نیستند و اطلاعی را منتقل نمی‌کنند. در واقع با شنیدن این گزاره انسان بی‌اختیار به یاد ضرب‌المثل معروفی که گویا در اصل اصفهانی هم است، می‌افتد: اگر که عمه من هم ... داشت، می‌شد عمویم!

Arash Salarian گفت...

نکته فرعی: تمامی گزاره‌های منطقی درست، الزاما مودبانه هم نیسند! شرمنده!

Afshin گفت...

امید معماریان در روزنامه اینترنتی روز مورخه 4 آبان 85 تحت عنوان "رییس جمهوری که بچه بیشتری می خواهد" مقاله ای آورده است که به نظر من جامع ترین و کاملترین نقد دو بچه کافی نیست احمدی نژاد می باشد.
با توجه به فیل + تر شدن سایت مذکور متن کامل مقاله فوق را اینجا می آورم:
محمود احمدی نژاد، روزیکشنبه گذشته درنشست مشترک اعضای دولت ومجلس گفت "اعتقادی به شعار دوبچه کافی است ندارد" ودیگر آنکه "کشورهای غربی چون با افزایش جمعیت به قدرت ایران افزوده می شوند با آن مخالف هستند."

روایت توطئه دشمن برای کاهش جمعیت مسلمانان از طریق برنامه تنظیم خانواده وکاهش تولد درایران توسط رییس جمهوری ایران، حرف تازه ای نیست. پیش ازاین دراوائل انقلاب وقتی یکی ازرهبران بلند پایه انقلاب برسیاست های کنترل جمعیت با همین استدلال تاخت وآن را کنار گذاشت، چنان برمهندسی اجتماعی ایران تاثیر گذاشت که رشد جمعیتی بالای 5/3 ونزدیک به چهار درصد را به ارمغان آورد تا آنجا که جمعی ازجمعیت شناسان در اوائل سالهای دهه شصت به دیدار آیت الله خمینی رفتند وفغان سردادند که با چنین سیاستی ره به ترکستان خواهند برد. پس ازاین دیدار و توصیه های جانبی که برای تغییر این دیدگاه صورت گرفت، بار دیگر برنامه تنظیم خانواده شتابان وپرقدرت تر ازپیش از سرگرفته شد. با این وجود جمعیت شناسان معتقدند بین 60 تا 80 سال طول خواهد کشید که تاثیرات چنین تصمیم نابجایی مرتفع شود وایران تازه به جایی بازگردد که بود.

محمود احمدی نژاد، که مهندسی شهرسازی پیشه اش است، باردیگر دست روی مهندسی اجتماعی می گذارد وسخنی می گوید که امروز همه زوایایش برمردم ایران آشکار است: جمعیت جوان کشورکه محصول زادوولدکنترل نشده جنون آمیز سالهای آغازین دهه شصت است، هم اکنون درهرم جمعیتی کشور، به مثابه گلوله ای برجسته بیرون زده است وهرجا که می رسد با خود بحران می آفریند. این گلوله جمعیتی، سالها قبل درآغازحرکت خود بحران شیرخشک رابه ارمغان آورد و هنگامی که به سالهای نخستین مدرسه رسید، بحران کمبود کلاس های آموزشی را و پس ازآن نیز به جلو وجلو آمد ومانند گلوله برفی که از تپه ای به پایین سر می خورد، برحجم وصدای پرهیبتش افزوده شد تا به امروز که کسر بزرگی ازآن، درسالهای جوانی به سر می برد ودر رویای تحصیل، کار وازدواج وبه عبارت ساده آینده، دچار کابوس تیره ای شده است. حاصل آن تشویق مردم به ازدیاد جمعیت چه بود؟ آیا توطئه های دشمن خنثی شد؟ آیا درحال حاضر جمعیت کافی برای مباررزه با استبکار وجود دارد؟

نرخ بیکاری بیش از 20 درصدی که دربرخی شهرهای مرزی مانند کرمانشاه از 30 درصد نیز گذشته است، آن هم درمیان جوانان، گسترش سرخوردگی ویاس وناامیدی به دلیل عدم دستیابی به حداقل انتظارات اززندگی که طبق آمارهای سازمان ملی جوانان باعث شده است بیش از 55 درصد ازجوانان ایرانی، حداقل یک بار درزندگی آرزوی مرگ ویا خودکشی کرده باشند، ناامیدی به آینده که خود منشاء بسیاری ازآسیب های اجتماعی است ودهها مساله دیگر که هم اکنون کشور با آن مواجه است، ثمره تصمیمی شد که هم اینک رییس جمهوری ایران بار دیگر ازاحیای آن سخن می گوید.

با این وجود، اگردرتصمیم گیری هایی مانند سیاست های هسته ای ویا تغییرات مداوم در زیر بنای اداری کشور توسط محمود احمدی نژاد، به دلیل بسته بودن فضای نقدو نبودن امنیت برای منتقدانی که از اثرات چنین تصیماتی کاملا آگاه هستند، افکار عمومی چندان به تبعات رویاها واندیشه های رییس جمهوری توجه چندانی نمی کند، اما به جرات می توان گفت که میلیون ها خانواده ایرانی می توانند امروز ثمرات "یک تصمیم فاجعه آمیز" را به عمیق ترین شکلش درک کنند. امروز درکوچه وخیابان از هرکسی درمورد مسائلی که خود ویا جامعه با آن روبروست پرسیده شود، از رشد روزافزود آسیب های اجتماعی، فرار مغزها، بیکاری، فحشای خیابانی وغیرآن، مصرف مواد مخدر، افسردگی و موارد بسیار دیگری ازاین دست سخن خواهد گفت.

محمود احمدی نژاد به مانند دیگر مسائلی که با آن روبروست، همواره به جای پاسخگویی فرار رو به جلو می کند. او به جای اینکه راه حلی برای مسائل یاد شده ارائه بدهد ویا حداقل حرف هایی بزند که مردم امیدوارشوند در برنامه ای دراز مدت این مشکلات کاهش می یابد، از اینکه کشور می تواند جمعیتش به 120 میلیون نفر برسد سخن می گوید، تا همچنان وعده هایی که به مردم داده است، پشت حرف های بی شماری که هیچ سودی برای مردم ندارد گم شود.

تا مردمی که رای خود را به دلیل وعده ووعیدهای اقتصادی وی به صندوق رای انداختند، امروز به جای کاهش بیکاری با اظهارات رییس جمهوری شان درخصوص نابودی اسراییل مواجه شوند و درانتظار حل مسائل دیگرشان، باید درخصوص تعداد کشتار یهودیان درجنگ جهانی دوم ویا انکار هولوکاست، شاهد مبارزطلبی او باشند وبا وجود اینکه عملی شدن وعده های رییس جمهوری نیازمند ارتباط حداکثری با دنیای خارج واستفاده از همه ظرفیت های موجود ملی وبین المللی درداخل وخارج کشوراست، به انزوا بردن وافزایش تهدید های بی سابقه برعلیه کشور را به تماشا بنشینند که نیروهای مسلح را ماهها درحالت آماده باش نظامی برده است.

محمود احمدی نژاد، با فشاری که به جامعه مدنی ومطبوعات ومنتقدان مستقل در خصوص عدم انتقاد آزاد ازدولت وسیاست های خود می آورد، عملا خود را از یک موهبت بزرگ نیز محروم می کند. اگر او نیش مطبوعات وروزنامه نگاران تیزبین را به عنوان تیغی که به جراحی تصمیماتش می پردازد و موجب ارتقا کیفیت ومقبولیتش می شود ویا آنکه پیش ازاجرا درکم خسارت ترین مرحله متوققش می کند قبول می کرد، امروز در یکدستی وفضای ارعابی که دستگاه نظامی – امنیتی اش درست کرده، ساده لوحانه ترین حرف هایی را نمی زد که عملا تازه کار ترین سیاستمداران نیزاز گفتن آن ابا دارند. با این وجود به نظر می رسد، با توجه به فضایی که او درمقابل خود احساس می کند، جامعه باید درانتظار حرف های عجیب وغریب دیگری ازوی نیز باشد. حرف ها وسیاست هایی که معلوم نیست اگر سیاست های جمعیتی گذشته هشتاد سال طول خواهد کشید تا تازه به نقطه قبلی خود بازگردد، آیا فرصتی برای بازگشت برای مردم وسرزمین ایران باقی خواهد گذاشت یانه ؟