من فرشاد فاطمي هستم البته سيد فرشاد فاطمي اردستاني. بعد از صنعتي اصفهان به موسسه عالي پژوهش در برنامه ريزي و توسعه رفتم تا فوق ليسانس مهندسي سيستمهاي اقتصادي - اجتماعي بگيرم. چرا اينطور شد؟ خودم هم دقيق نمي دانم.
بعد از ۶ سال کار کردن در سازمان برنامه و بودجه استان اصفهان (به عنوان سربازي) و موسسه (همانجا که درس مي خواندم) پس از قبولي در آزمون اعزام از شهريور پارسال دکتراي اقتصاد خود را در دانشگاه اسکس در شهر کوچک کلچستر شروع کردم. البته در مدت آن شش سال هر کاري که تصور کنيد انجام داده ام از جمله طراحي و اجراي يک برنامه شبيه سازي براي اقتصاد استان اصفهان٬ همکاري در تدوين برنامه هاي توسعه کشور٬ طراحي سيستمهاي اطلاعات مديريت٬ همکاري با عزيز رشيدي در طراحي وب سايت (البته من تشويق مي کردم عزيز کار مي کرد)٬ تدوين استراتژي و اصلاح ساختارها و روشها در سطح بنگاه٬ همکاري در گروه تدوين استراتژي توسعه صنعتي کشور و ... و کلي پيشنهاد پروژه نوشته شده که هر کدام هفته ها وقت گرفته و به جايي نرسيده.
سال اول دوره دکترا همه در درگيري با درسها گذشت و الان در آستانه سال دوم مي دانم که موضوع کاري من سازماندهي صنعتي(۱) و تئوري بازي (۲) خواهد بود که هر دو از زير شاخه هاي اقتصاد خرد به شمار مي آيند. البته تئوري بازي به عنوان يک روش در برخي ديگر از شاخه هاي علمي نيز کاربرد دارد.
اما من چه مي خواهم بکنم؟ تا اينجا مي دانم که بخش اول کارم تئوريک خواهد بود و به طور خلاصه مي خواهم روي تبعيض قيمتي (۳) در بازارهاي با قابليت شناسايي مشتري (۴) کار کنم. اين بازارها بازارهايي از قبيل خدمات تلفن موبايل٬ وام خريد خانه٬ خدمات بانکي٬ اشتراک گاز و برق و ... هستند.
تبعيض قيمتي به اين معناست که يک بنگاه با تشخيص مشتريان خود يک کالا را به قيمتهاي مختلف به آنها مي فروشد. مثلا يک شرکت اتوبوسراني بليط اتوبوس را به دانشجويان با قيمتي متفاوت از ساير مشتريان مي فروشد.
مورد کار من وقتي است که بنگاه با شناسايي مشتريان جديد از مشتريان قديمي خود قيمت کمتري را به آنها پيشنهاد مي کند. ممکن است اين سئوال پيش بيايد که چرا تمام مشتريها در هر دوره بنگاهي که از آن خريد مي کنند را عوض نمي کنند. عوامل محدود کننده در اينجا دو عاملند: اول آنکه تفاوت محسوسي بين کالاي بنگاهها وجود دارد که هر مصرف کننده ممکن است يکي از کالاها را بر سايرين ترجيح دهد٬ البته اين ترجيحات در بين مصرف کنندگان متفاوت است. دوم آنکه براي هر بار تغيير تامين کننده مشتري بايد هزينه اي (۵) بپردازد که اين هزينه هم براي مشتريان متفاوت٬ مختلف است.
در اين زمينه در سالهاي اخير چند کار تئوريک انجام شده است. در قدم اول آنچه که من مي خواهم انجام دهم (البته اگر عملي باشد و بتوانم) افزودن عامل اثرات جانبي شبکه (۶) به اين بحث است. همانگونه که ممکن است به نظر بيايد در مورد بسياري از کالاها و خدمات بالا٬ مطلوبيت مشتري از مصرف کالا علاوه بر قيمت و کيفيت کالا تابعي از تعداد ساير مصرف کنندگان از اين کالا يا خدمت (دقيقتر سهم يک براند تجاري به خصوص در کل بازار کالا) نيز هست. به عنوان مثال استفاده از شبکه موبايلي که تعداد مشترک بيشتري دارد براي مصرف کننده مطلوبيت بالاتري به همراه دارد.
در مرحله دوم احتمالا در پي آن خواهم بود که با جمع آوري يک سري داده٬ الگويي را که در بخش اول ساخته ام تست کنم. اين به طور خلاصه آنچه بود که من دارم انجام دهم٬ اميدوارم توانسته باشم تصوير روشني از آن به دست بدهم.
ضمنا من سال ۷۴ ازدواج کردم خانمم هم خاکشناسي صنعتي اصفهان خوانده و الان هم يک پسر دارم به اسم حسين که کلاس اول دبستان است.
ضمنا ما اين هفته مي رويم (يا مي آييم) ايران. اگر زياد اينجا حاضر نبودم بدانيد جاي بدي نيستم گرفتار مهماني٬ سورچراني و ...
۱- Industrial Organization
۲- Game Theory
۳- Price Discrimination
۴- Subscription Markets
۵- Switching Cost
۶- Network Externalities
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۰۴/۲۲
من فرشاد ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
اقتصاد و مدلسازیهای اقتصادی زمینههای خیلی جالبی هستند و گاهی نتایجی که بدست میآیند با انتظار عمومی خیلی متفاوت و در نتیجه شگفتانگیز هستند. فقط حیف که در این مورد من دچار بیسوادی مطلق هستم و چیز خاصی نمیتوانم بگویم. خوب، امیدوارم که موفق باشی.
«البته در مدت آن شش سال هر کاري که تصور کنيد انجام دادهام...» هوووم، هر کاری؟ ؛) بعید میدونم :)
راستی، فرشاد؟!! پس عکس چیشد؟ شایدم از نهیبی که MBZ سر عکس من زده ترسیدی؟ :)
والا اصلا نهيب به قيافه من ميآد؟ من فقط التماس كردم كه عكس (بزرگ) تو صفحه اصلي نذارين كه وقتي در ايران dial-up وصل ميشيم براي ديدن صفحه اصلي زياد معطل نشيم!
راستي فرشاد تو جدا 6 سااااال اونجا سرباز بودي؟!
MBZ: «والا اصلا نهيب به قيافه من ميآد؟»
فکر کنم تنها راه فهمیدن این مطلب اینه که عکست را به وبلاگ بفرستی تا دوستان رایگیری کنند که نهیبانگیز هست یا نه!
پیش از اینکه دوستان اشاره کنند، خودم بگویم که قضیه پیچده است! با خواندن جمله بالا مشکلی منطقی پیش میآید و آن اینکه اگر MBZ عکسش را بفرستد که بفهمیم که آیا MBZ میتواند نهیب زده باشد که عکس نفرستید یا نه، خود به خود گفتار خودش را نقض کرده. از طرف دیگر اگر عکس نفرستد نمیتوانیم بفهمیم که آیا به قیافهاش میآید که نهیب بزند که عکس نفرستید یا نه. اینجاست که باز هم به قضیهای تصمیمناپذیر رسیدهایم و علم منطق در میماند و باقی قضایا. معما: راه حل این قضیه چیه؟ (راهنمایی: CPL که یادتان هست که؟)
یک) من دقیقا خاطرم نیست که کار دانیل کانمن چه بود، شاید این بهانه ای بشود که دوباره یکی از کارهایش را پیدا کنم و بخوانم. اما اصولا در هر مطالعه اقتصادی که بخواهید رفتار آحاد جامعه را مدل کنید ناگزیر از فرض کردن یک شکل تابعی برای تابع مطلوبیت افراد هستید در کنابهای اقتصاد خرد هم خصوصیات این تابع را تعریف می کنند. اگر بخواهید می توانید این کار را به رابطه روانشناسی و اقتصاد تعبیر کنید. ولی نکته مهمتر آن است که افراد مختلف فارغ از سطح سواد با توجه به محدودیت بودجه خود همواره مطلوبیت خود را بیشینه می کنند و برای این کار به توصیه هیچکس احتیاج ندارند.
دو) در مورد بازار بورس من هیچگونه توصیه ای نمی توانم بکنم ولی چند وب سایت هست که اطلاعات منتشر شده شرکتها را در اختیار قرار می دهند. الان حضور ذهن ندارم ولی آنها را برایتان خواهم نوشت. در عین حال اگر دیدید کسی سودی به مراتب بیشتر از متوسط سایر سرمایه گذاران پی گیر بورس کسب کرده مطمئن باشید یا به اطلاعات داخلی شرکتها دسترسی دارد یا خیلی خوش شانس است.
سه) در مورد اینکه بازار بورس در تعریفی که من کردم می گنجد یا نه؛ متاسفانه باید عرض کنم خیر ولی در این مورد که دولت با دخالتهای نابجای خود اجازه شکلگیری و کارکرد نظام عرضه و تقاضا (بازار) را نمی دهد با شما موافقم.
چهار) خوشحالم که فهمیدید من از کدام فاطمی ها هستم اینجور که پیداست در مورد آن آقای مدیر عامل خلافش ثابت شده است (!) و شما حالا با خیال راحت می دانید که من با او نسبتی ندارم.
پنج) خدمت جناب آقای ای آر اس عرض کنم با توجه به وضعیت بسیار خوب درآمدهای نفتی در سالهای اخیر، احتمالا تنها به این دلیل وضعیت مالی شرکت شما روبراه نیست که مدیر شرکتتان با مدیران بالا دستش یا مدیران بالا دستش با مدیران بالا دستتر مشکل سیاسی، کاری یا پدرکشتگی دارند. انشاالله با تغییر جناح حاکم بر دولت تا سال آینده مشکل حل می شود.
شش) مدلسازی اقتصادی کار بسیار جالبی است اتفاقا نتایجی هم به دست می آید بسیار خوب قابل تحلیل است البته مثل هر کار مدلسازی مهم این است که مدل خوب طراحی شده باشد که در زمینه اقتصاد کمی این کار مشکلتر از مهندسی است.
هفت) از این که عکس نفرستادم ببخشید راستش کمی از تنبلی بود و کمی هم از اینکه با اون تیپ آرش من که هم کمی مو (بخوانید کچل) و هم کمی توپر (بخوانید تپل) شده ام دیگر جرات عکس فرستادن ندارم. راستی آرش هنوز کاراته کار می کنی؟.
هشت) فکر کنم مشخص شد که عکس نگذاشتن من به دلیل خوش تیپی آرش بود نه هیبت مسعود.
نه) بابا من گفتم شش سال بین فوق لیسانی تا دکترا کار کردم فقط دو سال و نیمش توی سازمان برنامه بودم اون هم فقط 21 ماهش سربازی بود. جالب توجه مسعود بابایی زاده که در این مورد هم چوب عجله کردنم را خوردم (مثل آزمایشگاه الکترونیک 2) چون هم دوره ای های فوق لیسانسم که شش ماه بعد از من فارغ التحصیل شدند توانستند سربازیشان را بخرند.
با سلام http://www.nobel.se/economics/laureates/2002/kahneman-autobio.html
http://webscript.princeton.edu/~psych/PsychSite/fac_kahneman.html
ارسال یک نظر