۱۳۸۳/۰۵/۰۶

این چهار نفر

ديروز که داشتم مطلب راجع به تقارن را می‌نوشتم به یاد یکی از فیزیک‌پیشه‌گان بزرگ افتادم به نام «یوجین ویگنر» که کارهای مهمی در این زمینه انجام داده است و اولین کسی است که نظریه‌ی گروه‌ها را در مکانیک کوانتمی وارد کرده است. در همین فکرها بودم که یاد یک سخن‌رانی از «ادوارد تلر» افتادم که متن آن را چند سال پیش در «مجله‌ی فیزیک» خوانده بودم. به موضوع سخن‌رانی کاری ندارم، ولی یادم آمد که در آن جا گفته بود: «ما پنج نفر بودیم که از مجارستان به آمریکا آمدیم و همه‌مان کم‌وبیش منشأ تحولاتی شدیم». نفر اولی را که تلر نام برده بود نمی‌شناسم ولی دوست دارم در مورد چهار نفر بعدی چیزهایی بنویسم: لئو زیلارد - یوجین ویگنر - جان فون نویمان و ادوارد تلر. وجه مشترک این‌ها این است که اولاً همه مجارستانی اند و ثانیاً همه در پروژه‌ی مانهاتان مشارکت داشته‌اند.

۱- لئو زیلارد: در ترمودینامیک و فیزیک هسته‌ای کارهای بسیار مهمی انجام داده است. هم او بود که در روز دوم اوت ۱۹۳۹ با اتومبیلی که رانندگی آن را ادوارد تلر به عهده داشت (فقط به این دلیل که خود زیلارد رانندگی بلد نبود!) به خانه‌ی اینشتین رفت و در آن‌ جا او را ترغیب کرد نامه‌ای به روزولت بنویسد و او را از «انرژی عظیمی که از شکافت هسته‌ی اورانیم می‌توان به دست آورد» آگاه کند و «امکان ساختن بمب» را به او یاد‌آوری کند.

۲- یوجین ویگنر :کسی که نقش تقارن و نظریه‌ی گروه‌ها را در فیزیک به زیبایی نشان داد. کارهای شگفت‌انگیزی در مورد کاربرد نظریه‌ی گروه‌ها در فیزیک انجام داده، طوری که -شاید تحت تأثیر همین نتایجی که به دست آورده بود- مقاله‌ای نوشت تحت عنوان «کار‌آیی نامعقول ریاضیات در علوم طبیعی». آدم بسیار مؤدبی بوده: گاهی سر یک سمینار از سخنران سؤال می‌کرد: «ببخشید،البته من خیلی کودن هستم ولی به هر حال نمی‌فهمم آن‌جا در خط دوم چه‌ کار کرده‌اید». آن‌وقت سخن‌ران باید می‌فهمید که حتما‌ً در خط دوم مرتکب اشتباه احمقانه‌ای شده است.

۳- جان فون نویمان: در چهار پنج ساله‌گی اعداد هشت رقمی را در ذهن خود ضرب می‌کرد. طراح و معمار کامپیوتر‌های امروزی است. کارهای مهمی در منطق ریاضی انجام داده است که به کارهای گودل بسیار نزدیک بود. پایه‌گذار نظریه‌ی بازی‌ها است که امروز نقش مهمی در اقتصاد دارد. کتابی نوشت به نام «مبانی ریاضی نظریه‌ی کوانتمی» که هنوز هم مورد استفاده‌ی فیزیک‌پیشه‌گان است. در بیش‌تر اتفاقات مهم علمی قرن بیستم سهیم بوده است. می‌گویند خودش گفته «هیچ مسأله‌ای نبوده که من بیش‌تر از سه ساعت روی آن فکر کرده باشم» (این رامن فقط شنیده‌ام و راست یا دروغ‌ بودن‌اش را به عهده نمی‌گیرم). به معنای واقعی یک نابغه بود. متأسفانه در ۵۴ ساله‌گی در اثر سرطان درگذشت.

۴- ادوارد تلر : پدر بمب هیدروژنی آمریکا است. او در شکل‌گیری و شروع پروژه‌ی مانهاتان هم نقش محوری داشت. پس از انفجار بمب هسته‌ای آمریکا در هیروشیما، او از معدود افرادی بود که تلاش کرد سیاست‌مداران را قانع کند تا پیش از آن که روس‌ها به بمب هیدروژنی دست یابند آمریکا‌یی‌ها آن را بسازند (بسیاری از فیزیک‌پیشه‌گان دیگر ازجمله اپنهایمر، مدیر پروژه‌ی بمب اتمی، با این کار موافق نبودند).

این چهار نفر غیر از دو وجه اشتراکی که در بالا ذکر کردم یک وجه اشتراک دیگر هم دارند و آن این که نشان داده‌اند اندیشه‌ی بشر تا کجاها می‌تواند برود و چه‌قدر می‌تواند قدرت‌مند باشد.

قدرت، داشتن‌اش شادی‌آفرین، دیدن‌اش تحسین برانگیز و زیر سیطره‌اش بودن البته گاه ناخوشایند است.



۶ نظر:

کیوان گفت...

اسمش اين است: يوجين ويگنر (نه وينگر!): Eugene Paul Wigner

کیوان گفت...

براي من هم اين مسأله پیش آمده. در نوشته‌ی «نابغه‌ی بزرگ»، کامنتی درجواب مسعود نوشته بودم. نمی‌دانم چه طور شد که کامنت دو بار چاپ شد که اولی ناقص بود. هر چه تلاش کردم آن را پاک کنم نشد. کامنت سومی فرستادم که توضیح دهم چه اتفاقی افتاده. این کار باعث شد که هر دو کامنت قبلی پاک شوند! حالا این سومی بی معنی بود و لاجرم باید پاک می‌شد. که البته آن هم پاک نشد مگر بعد از فرستادن کامنت چهارم.

شاید آرش یا مهرداد بتوانند فکری در این مورد بکنند.

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

مطالب خيلي جالبي بود هم اين مطلب و هم مطلب تقارن. واقعا نحوه نگاه فيزيكدانان چيزي است كه نداشتنش جاي غبطه خوردن دارد و من هيچوقت نداشته‌ام. هنوز هم نمي‌توانم تصور كنم كه چه ربطي بين قانون بقاي اندازه حركت و مفهوم تقارن مي‌تواند وجود داشته باشد و كسي كه براي اولين بار اين حرف را زده چطور فكر مي‌كرده و چطور به دنيا نگاه مي‌كرده كه چنين چيزي را حس كرده و بعد مورد بررسي قرار داده.

يكي از دانشجويان اين ترم من كه برنده مدال نقره المپياد جهاني فيزيك هم هست ديروز براي اعتراض به نمره امتحان درس DSP خود پيش من آمده بود كه چرا از 20 نمره‌اش 6.5 شده است. به طرز جالبي جواب نهايي خيلي سوالات را درست نوشته بود بدون اينكه راه‌حل درستي نوشته باشد يا اينكه اصلا حلي نوشته باشد و من هم البته همه را به حساب تقلب گذاشته بودم. در جواب من كه اينها را چطور نوشته‌اي مي‌گفت حس كردم! راه حلها (غلط) فقط توجيهاتي براي احساساتش (درست) بوده است. پس از بحث كردن با او من واقعا مي‌فهميدم كه با آن جيزي كه من ديد يك فيزيكدان مي‌شمارم واقعا جور ديگري به همه اين مطالب نگاه مي‌كند كه من از دركش عاجزم. )-:

Masoud Ghaffari گفت...

فکر کنم نفر پنجم Paul Erdös است.

کیوان گفت...

نفر پنجم تئودور فون کارمان است که از نظر سنی از چهار نفر ديگر خيلی بزرگ‌تر است. البته مجارستانی‌هایی که به آمریکا رفتند خیلی بیش از این‌ها بودند. این پنج نفر را تلر در سخن‌رانی‌اش نام برده‌ بود.
ارودش هم از ریاضی‌دانان بزرگی است که یکی از کارهایش که در فیزیک هم کاربرد دارد «نظریه‌ی گراف‌های تصادفی» است. این نظریه در بررسی ساختار شبکه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. شاید یک بار در مورد دینامیک شبکه‌ها هم چیزی بنویسم.

mehrdad گفت...

۱. «اردش» برای کسانی که «علوم کامپیوتر» کار می‌کنند یک چیزی است تو مایه‌های مثلا نیوتن برای فیزیکی‌ها. فکر کنم داستان Erdos Number را می‌دانید. اگر هم نمی‌دانید گوگلش کنید.
۲.جالب این‌که هر شش نفر یهودی هستند.
۳.این تلر هم خیلی آدم خبیثی بوده. پروژه‌ی بمب هیدروژنی فقط یکی از شاه‌کارهایش است. مدتی پیش فیلم مستندی درباره‌اش دیدم. از تعجب داشتم شاخ در‌می‌آوردم که یک دانش‌مند چه‌قدر می‌تواند انسانیت را زیر پا بگذارد.