برای زنده نگهداشتن سنت از خود نویسی اینبار من خود را به وسط معرکه میاندازم.
مسعود غفاری هستم از شهر کباب و ماست گلپایگان. در دانشگاه صنعتی از گونه «ورودی ۶۹» «الکترونیکی» و «خوابگاهی» به حساب میآمدم. افتخار هماتاقی بودن با بزرگانی همچون کیوان آقابابایی بهمن سیاحفر و مسعود باباییزاده از خاطرات آن دوره است. البته کمال همنشین چندان در من اثر نکرد و بیشتر اوقاتی را که مسعود باباییزاده در سالن مطالعه گذراند من به دویدن به دور کوه سیدمحمد و یا به چشمههای اطراف رفتن میگذراندم.
کارشناسیارشد را در رشته مهندسی سیستمهای اقتصادی-اجتماعی یا به طور خلاصه رشته فرشاد فاطمی دانشگاه پلیتکنیک تحصیل کردم. در زمان دانشجویی در صنایع دفاع و در زمینه الکترونیک کار میکردم. پس از آن برای حدود سه سال طراح سیستمهای اطلاعاتی بودم. همزمان در نیروی زمینی خدمت مقدس اجباری را گذراندم.
در سال ۲۰۰۱ وارد دوره دکترای مهندسی صنایع دانشگاه سینسیناتی شدم. زمینه پژوهشیام روباتیک و سیستمهای هوشمند است. احتمالا تا همین جا متوجه شدهاید کارههایی که کردهام ربطی بههم ندارند. روباتیک هم چندان ربطی به مهندسی صنایع ندارد. خلاصه قرار است دکترای مهندسی صنایع بگیرم بدون آنکه چندان چیزی از آن بدانم.البته اگر از دیدگاه علوم و مهندسی سیستمها به موضوع نگاه کنیم همه اینها به هم مرتبط میشود. خواندن کتاب تئوری سیستمها اثر لودویک برتالنفی که به فارسی هم ترجمه شده است را به دوستان توصیه میکنم. این کتاب بار نخست در دهه چهل میلادی نگارش یافت و اصول علوم سیستمها را چنان بیان میکند که تا امروز هم معتبر است.
موضوع پایان نامهام در زمینه کنترل روبات است. البته منظورم از روبات Unmanned Ground Vehicle است. هدفم آن است که از مدلهایی استفاده کنم که به شیوه برخورد مغز انسان با این موضوع نزدیکتر است. ایده اولیه موضوع را دکتر لطفیزاده پیشنهاد کرد. بهترین مرجع در این زمینه هم مقاله خودش است.
در دانشگاه جدای از کار پایاننامه ریاضی هم درس میدهم. معمولا پروژه درسی به دانشجوها میدهم که هم نمرهای بگیرند و هم اطلاعات عمومیشان در مورد کاربردهای ریاضیات زیاد شود. اینجا جدای از گروه برگزیدهای از دانشجوها بقیه دانشاموختگان دبیرستان ریاضیاتشان ضعیف است و چندان علاقهای به آن ندارند. این توضیح را از این بابت نوشتم که قبلا در یکی از پانویسها آرش از رابطه پروژه تاریخ ریاضی با کار من پرسیده بود.
فکر کنم حالا نوبت بقیه دوستان است که «خودنویسی» کنند.
ضمنا در گروه یاهویمان هم به اندازه کافی عکس از من وجود دارد. دوستانی هم که آن عکس ها را ندیده اند چندان توفیقی را از دست نداده اند. :)