۱۳۸۶/۱۰/۱۲

انتقال پایتخت: گفتمان قرن گذشته

بحث انتقال پایتخت از تهران بیش‌تر از هر چیز نشان‌دهنده عدم درک الزامات عصر کنونی از سوی سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان است. چرا؟

1- وقتی ضرورت اولیه کاهش نقش دولت در اقتصاد و زندگی روزمره مردم است؛ دیگر مهم نیست دفاتر اصلی دولت کجاست، چون نباید چندان مورد مراجعه مردم باشند.

2- فن‌آوری‌های جدید در زمینه اطلاعات و ارتباطات، لزوم تمرکز همه فعالیت‌های صف دولت در یک شهر را از بین برده است. در حالی که بخش های کوچک ستادی در یک شهر (پایتخت) هستند، فعالیت‌های صف می‌توانند درشهرهای مختلف انجام گیرند. نه نیاز به مراجعه مستقیم مردم هست و نه نیاز به ارتباط فیزیکی دفاتر دولت. دقت کنیم در برخی از کشورها حتی با اتکا با روش‌های سنتی ارتباطات نظیر پست و فاکس این تمرکززدایی انجام گرفته است (مثال‌ها زیاد است، یک نمونه ساده: دفتر آژانس رانندگی انگلیس DVLA در شهر درجه سومی ب نام سوانزی در ولز قرار دارد). تحقق این هدف، فشار بر زیرساخت‌های تهران را کاهش می‌دهد، علاوه بر آن‌که می‌‌تواند باعث شکوفایی اقتصادی در بخش‌های دیگر شود.

3- این موضوع حتی با رفتار دولت در سال‌های اخیر منافات دارد. دولت به درستی تصمیم به تمرکززدایی در نظام تصمیم‌گیری و اجرایی داشته است. در این راستا به صحیح یا غلط، تصمیم به انحلال سازمان برنامه و تغییر ساختار بودجه گرفته است. تمام این‌ها به معنای کاهش اهمیت دولت مرکزی است، در این میان ضرورت تغییر پایتخت چیست؟

هیچ نظری موجود نیست: