هفتهء گذشته در قالب یک پروژهء اروپایی و انجام یک سری اندازه گیری به یکی از شهرهای نوروژ بنام تروندهایم رفتم. این شهر از لحاظ جمعیت سومین شهر نوروژ و بقول مردم محلی زیباترین شهر این کشور می باشد. همچنین یکی از زیباترین کاخ های سلطنتی در این شهر واقع است بطوری که تقریباً تمامی عروسیهای سلطنتی در این شهر برگذار می شود. شهری است بسیار گران (1.5 تا دو برابر قیمت در سوئیس) و بسیار تمیز و قانونمند. مردمی مودب و مهربانی دارد و تقریباً همگی به زبان انگلیسی (حتی کودکان) مسلط می باشند.نکته قابل توجه متوسط بسیار بالای قد در آنجا می باشد. بعنوان مثال در یک مهمانی که دعوت شده بودم قد مادر خانواده 195، قد پسر پانزده ساله 190، قد دختر خانواده 205 و نامزدش 220 و پدر خانواده 210 سانتی متر قد داشنتد! بر عکس تصور ما از اروپا به نظر من به وابستگی و ارزشهای خانوادگی مقید می باشند. در مدتی که در آنجا بودم توسط میزبان به چندین مهمانی خانوادگی دعوت شدم که خود نشان از مهمان نوازی آنها دارد. یک بار نیز توسط پدر میزبان به ویلایش دعوت شدم و در آنجا برای اولین بار ماهیگیری در دریا را تجربه کردم. هرچند این تجربه در اول برایم بسیار دلهوره آور بود چون مجبور به گذشتن از اواج عظیم و سرد دریا با یک قایق موتوری کوچک بودیم که چندین بار توسط موج از سطح دریا جدا شد! اما باعث شد به وجود یکی از استعدادهای خدادادی! و آن هم از احاظ شانس در گرفتن ماهی! پی ببرم. با وجود آنکه مردم محلی می گفتند که با وجود آب و هوای بد و ساعت نامناسب برای ماهیگیری امکان گرفتن ماهی بسیار نادر است اما در کمتر از چند دقیقه توانستم ابتدا یک ماهی یک کیلویی و بعد یک ماهی 7 کیلویی بگیرم که از لحاظ بزرگی و وزن بعنوان یکی از رکوردهای ماهیگیری در آن منطقه بحساب می آید!.
۳ نظر:
شاید دوستان فکر میکنند که بعد از بازگشت بیژن از سفر در اینجا بساطی عظیم از سبزیپلو و ماهی براه افتاد، ولی توضیح بدهم که بیژن تمام آن ماهی هفت کیلویی را به تنهایی در نروژ خورد و چیزی از آن به ملت غیور سویس نرسید!
لازم به ذکر است که مکان ماهی گیری در کنار یک جزیرهء کوچک در حد فاصل اقیانوس و دریا می باشد که تا ساحل حدود یک ساعت با قایق راه بود! برای کشیدن ماهی از آب نیز راهی جز استفاده از نیزه وجود نداشت که این کار توسط میزبان که نسبتاً آدم مجربی در امر ماهی گیری بود انجام گرفت و گرنه من حتی قادر به نگه داشتن چند ثانیهء آن هم نبودم! اما جایتان خالی بعد از برگشتن بلافاصله آن را کباب کرده و البته با یاد همگی دوستان تا آخر تناول نمودیم! راستی خوردن ماهی بسیار تازه را بهمگی دوستان توصیه می کنم
درسته که من اصفهانی هستم! اما در این زمینه ها کمی دست و دلوازترم!1 این ماهی را به اتفاق دو ماهی کوچکتر که گرفته بودیم و چهار ماهی که خانم میزبان قبلاً آماده کرده بود همگی با هم خوردیم! البته خدا وکیلی آنها پرخورتر از من بودند!
ارسال یک نظر