۱۳۸۳/۰۸/۰۸

روانکاوی از راه دور

ببینید! این وبلاگ ۲۴ عضو دارد و فکر می‌کنم که کسانی هم که آنر می‌خوانند فقط همین تعداد و شاید یکی دو نفر بیشتر باشند (مثلا مرجان که همیشه نوشته‌ها و کامنت‌ها را می‌خواند!).
همه ما همدیگر را می‌شناسیم و تا حدی از اخلاق و رفتار هم اطلاع داریم. چیزی که هست این است که وقتی کسی مطلبی در اینجا می‌نویسد معمولا سعی می‌کند چیزی بنویسد که برای «دیگران» جالب باشد و نه این که لزوماً آن مطلب برای خود آن شخص اهمیت فوق‌العاده داشته باشد (یا به بیانی، نوشته‌اش ارزش اشتراک داشته باشد نه آنکه فقط برای خودش جالب باشد). از خودم مثال بیاورم که فکر کنم بیشتر دوستان از اخلاق و رفتار من مطلع باشند و می‌‌دانند در واقع جالب‌ترین چیز برای من مطالب مربوط به تکنولوژی (از هر نوعی که باشد!) است و در شبانه روز بیشتر وقت در خواب و بیداری ذهنم درگیر آن است. ولی خوب، وقتی که می‌خواهم در وبلاگ مطلبی بنویسم سعی می‌کنم چیزی باشد که برای دیگران جالب باشد و بتوانند در مورد آن نظر بدهند و بحثی داشته باشیم. بنابراین بجای نوشتن یک مطلب هیجان انگیز در مورد جزییات پیاده‌سازی سخت‌افزاری لایه MAC در 100Mb ethernet می‌آیم و یک مطلب عمومی (که دیگر آنقدرها هیجانی ندارد (:) می‌نویسم.
همینطور به دلیل همان آشنایی‌هایی که با هم داریم، در کامنت‌ها دوستان معمولا فوری سراغ اصل مطلب می‌روند. وقتی که مطلب در زمینه‌ای است که در آن تخصص نداریم در عین حال آنرا خیلی کوتاه و صریح نوشته باشیم، پیشاپیش معلوم است که چنان مطلبی نشانگر تمامی روش و منش فکری ما نیست. نکته من این است که اگر شخص الف بگوید که فلان چیز درست است و شخص ب پشت سر او کامنت بگذارد که نه خیر!‌ فلان چیز دیگر درست است به این معنا نیست که این شخص ب عصبی است یا دلش درد می‌کند یا چیز دیگر! شاید به واقع موقع نوشتن می‌خندیده، کسی چه می‌داند؟!
وقتی که کسی چند سطر کامنت می‌نویسد، خیلی هنر کند یک یا دو نکته جالب را به نوشته در می‌آورد. شما هم همان یکی دو نکته را به شکل مجرد در نظر بگیرید. همان شخص ممکن است مطالب خیلی بیشتری هم داشته باشد ولی فرصت نکرده باشد که بنویسد و اولین چیزی که به ذهنش رسیده را صاف و پوست‌کنده و بدون حاشیه‌روی‌های مرسوم ایرانی آورده باشد. بالاخره وبلاگ است، رساله دکترا که نیست! بنابراین از صراحت مطالب دلگیر نشوید، بر اساس آن به روانکاوی نویسنده نپردازید و با دید مثبت، کامنت‌ها را تفسیر کنید. آخر پدرجان! نا سلامتی این‌جا کسانی جمع شده‌اند که بیش از ده سال است که همدیگر را می‌شناسند...

۱۳۸۳/۰۸/۰۱

محبوبترین کشور اروپایی از نظر اروپایی ها

مجله

sélection

طبق یک نظرسنجی جالب از مردم کشورهای مختلف اروپا محبوبترین کشور اروپایی را از نظر مردم اروپا معرفی کرد! طبق این نظر سنجی، دوست داشتنی ترین کشور ایتالیا با 16 درصد بعد اسپانیا با 12% و بعد فرانسه با 10% می باشند. در مقابل سوال مربوط اینکه کدام کشور رابرای زندگی کردن کمتر دوست دارید آلمان رتبه اول با 22 درصد (علت اصلی پر سروصدا بودن مردم این کشوراشاره شده است هر چند بسیاری کیفیت زندگی بعنوان مثال تمیزبودن شهرها را در آلمان بی نظیر می دانند) بعد از آلمان با کمال تعجب فرانسهو روسیه با 12 درصد قرار دارد (یک خانم چچنی اشاره کرده است که من از فرانسوی ها بدم می آید چون خیلی شیرینی جات می خورند! یک خانم اسلواک اشاره کرده است که من از زنان فرانسوی متنفرم چون همیشه در حال خوردن هستند اما هیچ وقت وزنشان از 40 کیلو بیشتر نمی شود!) در مورد بهترین آشپزی, ایتالیا مقام اول با 40 % و بعد فرانسه با 22% قرار گرفتند. سومین مقام را یونان با 9% کسب کرد! در مورد سکسی ترین مردم! باز ایتالیا مقام اول با 34درصد بعد اسپانیا با 15% و مقام سوم مربوط به فرانسه با 14 درصد می باشد. (آخرین مقام را بلژیک بدست آورد!) در پاسخ به سوال کی از همه بیشتر به جهان خدمت کرده است اینگلیس مقام اول با 28 در صد، آلمان مقام دوم با 21 درصد، فرانسه مقام سوم با 13 درصد را کسب کردند (آخرین مقام را چک و لهستان و مجارستان کسب نمودند! در مورد بی ادبترین مردم، آلمان بدترین رتبه با 27 درصد و بعد فرانسه با 14 درصد و اینگلیس با 12 در صد قرار گرفتند. با ادب ترینها سویسیها و نوروژیها شناخته شدند. در مورد بهترین تولید کنندها و پیشرودر زمینه علم و تکنولوژی مقام اول را آلمان با 45 درصد و بعد سوییس با تنها 11 درصد کسب کردند. در پاسخ به سوال کجا آرزو می کنید زندگی کنید مقام اول و دوم را ایتالیا و اسپانیا با 15 و 14 درصد و بعد فرانسه با 11 درصد کسب کردند. از لحاظ شهرها پاریس با 25 درصد اول، لندن و رم با 13 درصد دوم و بارسلون، پراگ، و ونیز مقام سوم را کسب کردند. آخر هفته خوبی داشته باشید

۱۳۸۳/۰۷/۲۹

سياست

اين هم بدترين نوع اظهارنظر از کسي که سياسي ترين پست کشور را در اختيار دارد: «رييس‌جمهور خاطرنشان كرد: بنده هيچ‌وقت وارد فعاليت سياسي نشده‌ام، ... » البته منظور ايشان فعاليت حزبي است. نمي دانم اين سياستمداران ايران چه شناختي از همپالکي هاي خود دارند که حتي گاهي دبيران کل احزاب مختلف هم ادعا مي کنند -مثلا در تعيين افراد کابينه- کار حزبي نمي کنند.

دانشگاه صنعتی شریف و پست

چند روز پیش یک سری بروشور مربوط به دومین جشنواره کارآفرینان دانشگاه صنعتی شریف دریافت کردم. خیلی خوشحال شدم که این دانشگاه ارتباطش را با فارغ التحصیلانش هر چند در خارج از ابران باشند را نگه داشته است! اما آنچه که بیشتر باعث شگفتی من شد قدرت اداره پست سوییس و دانشگاه در رساندن این بسته به من بود. بعبارتی در آدرس ارسالی فقط اسم دانشگاه و شهری که دانشگاه در آن واقع است به حروف انگلیسی نوشته شده و اسم من و سایر مشخصات به حروف فارسی تایپ شده بودند! جالب اینکه تاریخ ارسال(مهر اداره پست) به لاتین اما با مرجع هجری شمسی حک شده است (فکر می کنم که پستچی کلی کف کرده که این نامه با تاخیر چند صد ساله بدست من رسیده است). در ضمن تاریخ تایپ نامه مربوط به اول مهر می باشد و تاریخ صدور آن 12 مهر! و مهمتر اینکه زمان جشنواره 17 تا 20 مهر بوده است! بدیهی است که اگر هدف دعوت ایرانیان خارج از کشور بوده این نحوه ارسال نامه چیزی جز تلف کردن پول بیت المال نبوده چون در هر حال این نامه باتوجه به تاریخ ارسالی با تاخیر بدست گیرنده می رسد!

۱۳۸۳/۰۷/۲۸

تولد پژوهشكده مخابرات نظري مبارک

اين مطلب دز اصل کامنتي به نوشته مسعود است. ولي ديدم کامنتها زياد شده گفتم شايد کسي ديگر آنجا را چک نکند.
۱- من واقعا تبريک مي گويم اين قدم بسيار مهمي است. اهميت دادن به تحقيقات نظري به هر دليل که باشد اتفاقي فرخنده و ميمون است. براي کشوري مثل ما که پول نفت داريم و در بسياري موارد به جاي سرمايه گذاري آن را حرام مي کنيم اين کار يکي از بهترين روشهاي سرمايه گذاري بلندمدت است.
۲- من فکر نکنم هيچ سياستمداري در هيچ جاي دنيا وقتي قدمي در جهت حمايت از علم برمي دارد تماما قصدش خير باشد اگر بداند که با خرج کردن آن پول در محل ديگر منافع بيشتري براي کشورش، حزبش و خودش وجود دارد مسلم بدانيد يک لحظه در جابجا کردن آن منابع ترديد نمي کند. اينکه منافع کدام گروه (کشورش، حزبش و خودش) را در تصميم گيريش دخيل کند بستگي دارد به اينکه دموکراسي در آن کشور چقدر پا گرفته، گروههاي مخالف چقدر قدرت و آزادي دارند، چه مدت تا انتخابات بعدي وقت باقي است و ....
۳- در اين وانفسا اگر پول نفت را بدهند اساتيد دانشگاهها سفر تفريحي هم بروند دانشگاههاي خارج بهتر از خرج کردن آن براي برخي از مديران دولتي است.
۴- ممکن است دوستان بپرسند اينکه رديف بودجه مجزا براي پژوهشکده در نظر گرفته اند چه حسني دارد؟ اين دقيقا مثل آن است که اتصال ۱ اينچي لوله آب منزل شما به لوله اي با چه قطري وصل باشد. هر چه آن لوله بزرگتر باشد نشان مي دهد شما به سرچشمه نزديکتريد و احتمال قطعي آب کمتر مي رود. علاوه بر آنکه در زمان کم آبي ميرآب براي صرفه جويي ابتدا سراغ مشترکيني مي رود که انشعاب بزرگتري دارند. علاوه بر آنکه تحصيل بودجه مستقيم از سازمان تلاطم سياسي را در پژوهشکده کمتر مي کند، چون تاثير نهادهايي مثل مخابرات يا حتي مديريت دانشگاه در آن کمتر است. هر چند که دانشگاه شريف با توجه به ساختار مديريتي که دارد يکي از بهترين ساختارهاي مديريتي در دانشگاههاي کشور است و شوراهاي مختلف قدرت رييس را محدود مي کند (البته در مقايسه با ساير دانشگاهها).

۱۳۸۳/۰۷/۲۶

حلول ماه رمضان

دعاى امام سجاد(عليه السلام) هنگام حلول ماه رمضان


بسم الله الرحمن الرحيم
«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنكون لاحسانه من الشاكرين و ليجزينا على ذلك جزاء المحسنين (2) و الحمد لله الذى حبانا بدينه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلكها بمنه الى رضوانه حمدا يتقبله منا و يرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصيام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحيص و شهر القيام الذى انزل فيه القرآن، هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان‏».
سپاس خدائى را سزاست، كه ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نيكيش از شكرگزاران باشيم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نيكوكاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست كه دين خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملت‏خويش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نيكيش رهنمون كرد،تا به وسيله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنوديش دست‏يابيم، سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و به وسيله آن از ما خوشنود گردد.
سپاس خدائى را كه رمضان را براى ما ماه تزكيه قرار داد
و سپاس خدائى را سزاست كه ماه خود رمضان را، ماه صيام و روزه، و ماه اسلام، و ماه تزكيه، و ماه تصفيه و پاك كردن (از گناهان)، و ماه قيام و ايستادن (براى نماز در شبها يا به پا خاستن در احياى اسلام و جهاد در راه خدا) را يكى از آن راههاى احسان قرار داد، آن چنان ماهى كه قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالى كه براى مردم راهنما (ى از گمراهى) و نشانه‏هاى آشكار رهبرى، و جدا كننده ميان حق و باطل است.

التماس دعا

تولد پژوهشكده مخابرات نظري

بالاخره زحمات و پيگيريهاي 1 ساله گروه مخابرات دانشگاه صنعتي شريف (و مخصوصا دكتر فرخ مروستي) نتيجه داد و ديروز پژوهشكده جديدي مرحله نهايي تصويب را در سازمان برنامه و بودجه (با دريافت رديف بودجه) گذراند با نام «پژوهشكده مخابرات نظري». هدف اصلي اين پژوهشكده تحقيقات نظري (تئوريك) در مخابرات و خروجي آن مقالات بين‌المللي در سطح IEEE است (هيچ كنفرانس و مجله داخلي هم پذيرفته نيست!).

ايده تاسيس چنين پژوهشكده‌اي (انشاءالله در آينده پژوهشگاه) استفاده از قابليتهاي تئوري دانشجويان ايراني است. دكتر مروستي كه در تاسيس مركز تحقيقات مخابرات و پژوهشگاه نيرو هم نقش مهمي داشته است مي‌گويد در آن موقع vision اصلي خودكفايي بوده است كه در حال حاضر اين بحث در صنعت مخابرات بطور كلي منتفي است (توليدات ايراني به هيچ وجه، نه از نظر قيمت نه از نظر كيفيت قدرت رقابت با محصولات چيني را ندارند، بطوريكه خود مخابرات هم اخيرا اقدام به خريد مراكز سوئيچ چيني كرده است). اما در جهان امروز چيزي كه ما در ايران داريم و آنرا هم بايد با صداي بلند و افتخار اعلام كنيم نيروي انساني با قابليت استثنايي در كارهاي تئوريك است (شخصا نميدانم چرا هميشه اساتيد و مديران ما قدرت ايرانيها در كار تئوري و در عوض ضعف نسبي آنها را در كارهاي عملي توي سر ما زده‌اند در حاليكه تخصص و قدرت كار تئوريك هم به هر حال تخصصي است كه خيلي هم در دنيا زياد نيست و در واقع بايد به اين تخصص خود بنازيم و از آن استفاده كنيم). به همين دليل بنيان اين پژوهشكده با vision توليد علم نظري در مخابرات و استفاده از توانمندي ايرانيان گذاشته شد و كاري هم جز توليد علم ندارد. البته من معتقدم هر چيزي بجاي خود لازم است ولي اين هم يك حقيقت است كه در كارهاي تئوري ما مي‌توانيم در ايران مقالاتي در سطح جهاني توليد كنيم (لااقل در برخي زمينه‌هاي تئوريك مخابرات) اما در كارهاي عملي با تكنولوژي روز دنيا فاصله وحشتناكي داريم.

هميشه موقعي كه براي كارهاي تئوري خود به دنبال بودجه در وزارت‌خانه‌هاي مختلف بوديم، به وضوح مي‌ديديم كه كارهاي تئوري مشتري چنداني ندارد (بدون آنكه كارهاي عملي قابلي هم انجام شود). به همين دليل از اساس بنيان اين پژوهشكده چنين گذاشته شد كه مستقيما از خود سازمان برنامه بودجه بگيرد. از جمله قسمتي از بودجه‌اي كه قبلا به مركز تحقيقات مخابرات مي‌رفت و قرار بود صرف كار تئوريك شود از اين به بعد به اينجا خواهد آمد. در صورتي كه اين پژوهشكده در مرحله اجرا به مشكل خاصي برنخورد به اين معني است كه افرادي كه قابليت توليد علم (در سطح مجلات و كنفرانسهاي IEEE) را دارند از اين پس نگراني مالي براي شركت در كنفرانس، ثبت patent، دعوت از اساتيد خارجي براي زمانهاي تا حدود 2 ماه در سال، پرداخت حقوق بسيار مناسب به دانشجويانشان و اعزام آنان به كنفرانسهاي معتبر جهاني يا فرصتهاي كوتاه 1 الي 2 ماه در سال به آزمايشگاههاي معتبر دنيا و ... ندارند. كسي هم كه در سال حداقل يك مقاله ژورنال IEEE نداشته باشد، بلافاصله اخراج مي‌شود. اميدوارم كه پژوهشكده در اجرا دچار انحراف نشود و وضعيت بودجه كشور در سالهاي آينده هم آنرا به تعطيلي نكشاند.

۱۳۸۳/۰۷/۲۵

عدد شیطان

همانطور که میدانید در اعتقادات مسیحیان عدد 666 به عدد شیطان معروف است .در فیلم طالع نحس هم این عدد روی سر پسر شیطان حک شده بود .اما این عدد خواص ریاضی دارد که برای علاقه مندان به ریاضیات و خصوصا تئوری اعداد میتواند جالب باشد برای دیدن خواص عدد 666 میتوانید سری به این سایت بزنید.

۱۳۸۳/۰۷/۲۳

آمار مسایل جنسی در سوییس! ؟

امروز یک مقاله در یکی از روزنامه های سوییس بنام لومتن خواندم که شاید ذکر آن برای دوستان عزیزجالب و حتی سرگرمکننده باشد! بر طبق آمار این مقاله بر اساس یک نظر سنجی اینترنتی هر سوییسی به طور متوسط 9.8 نفر پارتنر داشته است این در حالی است که متوسط جهانی 10.2 نفر می باشد و کمترین مقدار مربوط به ویتنام (با 2.2 نفر) و بیشترین مقدار مربوط به چین (با 19.8 نفر ) می باشد! همچنین این مقاله اشاره می کند که در سوییس بطور متوسط از سن 12.5 سالگی با تمامی مسایل جنسی آشنا می باشند و اینبار بیشترین مقدار مربوط به ویتنام با متوسط سنی 15.5 سال می باشد! 35 درصد مردم سوییس هیچ رابطه جنسی تا سن بیست سلگی نداشته اند.30درصد از مردم سوییس بالاتر از پنجاه سال حداقل با 23 نفر ادونچر آشقانه داشته اند! 70% مردم سوییس اعتقاد دارند مسایل جنسی باید توسط والدین به فرزندان آموخته شود در حالی که اکثریت کشورهای اروپای شمالی از جمله سوید و دامارک اعتقاد دارند که این وظیفه دولت و مدرسه است که باید فرزندان را در مرد مسایل جنسی آگاه کند.
تعطیلات آخر هفته خوبی داشته باشید

۱۳۸۳/۰۷/۲۲

نشان آدمیت

مگر قرار نبود زندانی‌ها را با لباس زندان به دادگاه بیاورند نه با لباس عادی؟ سرشان را هم که قرار بود بتراشند. یادتان هست که یک نفر را به زور لباس زندان تنش کرده بودند و آورده بودند دادگاه. نمی‌دانم. شاید هم قرار نیست این‌ها مایه‌ی عبرت دیگران شوند. شاید کشتن بیست نفر آدم چندان جرم بزرگی نیست در آن خاک بلازده. شاید خودشان هم قربانی حاشیه‌نشینی‌اند. .... اگر اعصاب دارید این گزارش را بخوانید.

۱۳۸۳/۰۷/۲۱

يکي يه چيزي بگه

بابا از بس سرزديم به وبلاگ و کسي مطلب جديد نگذاشته بود دلمون گرفت اين کلمه دل که ميبينيد جمع بسته شده علتش اينه که براش خيلي احترام وارزش قائلم ! خوب بگذريم حالا که کسي پيشقدم نميشه خودم ميشم يک خواننده جديد خانم ايراني اخيرا شعرهاي قشنگي خونده که تو همه جا شنيده ميشه اما داستان خودش از همه قشنگتره شايد بعضي از دوستان نشنيده باشند نميدونم که مصاحبه اش کدوم سايته چون يکي برام ايميل کرده بود چون متن مصاحبه اش زياده تو کامنت ميذارم خوشحال ميشم بخونيد

۱۳۸۳/۰۷/۱۸

software movement?!!

یکی برای ما این جنبش نرم‌افزاری را معنی کند.

۱۳۸۳/۰۷/۱۷

چند خبر

چند خبر کوتاه از گوشه و کنار اينترنت:
۱- اولين سرباز ايراني الاصل آمريکايي در عراق کشته شد.
۲- سخنراني يک استاد اسراييلي در رشته اقتصاد (تئوري بازيها) در مورد دموکراسي در اسراييل.
۳- فکر نکنم هيچ کشور ديگري در آسيا به نسبت جمعيت و در برخي از زمينه ها مثل اقتصاد به صورت مطلق به اندازه اسراييل توليد علمي داشته باشد. البته آزادي عملي که به اساتيد مي دهند تا همزمان عضويت هيات علمي خود در دانشگاههاي معتبر به خصوص آمريکا حفظ کنند هم در اين زمينه موثر است. امسال هم که اولين نوبلشان را بردند. آيا هيچ شهروند خاورميانه قبلا توانسته بود نوبل بگيرد؟ البته به جز نوبل صلح که در پر تنش ترين نقطه دنيا حداقل ۶ تايي داريم.
۴- اين هم يک نوبل ويژه که به کساني اعطا مي شود که در ابتدا کارهايشان خنده دار به نظر مي رسد ولي بعدا معلوم مي شود چندان هم بي ربط نبوده. برنده امسال هم مي تواند به نوعي فرد مورد علاقه عزيز و بسياري ديگر از دوستان باشد. البته براي برخي از جمله من از اين فرد نابغه هم کاري بر نمي آيد.
۵- خبر آخر هم اينکه بنده به دليل آنکه در ماه گذشته شديدا گرفتار پيدا کردن خانه و اسباب کشي و بعد ار آن حل يک مسئله بغرنج که قرار است بخش اصلي تحقيقم باشد بودم و به همين دليل کمتر نوشتم. الان هم از حل آن مسئله نااميد شده ام و فعلا به خودم استراحت داده ام. به اين اميد که پس از دادن يک هفته استراحت به اين سلولهاي خاکستري که به نظر مي رسد در آستانه دهه چهارم زندگي ديگر همان کارايي نصفه نيمه قبلي را هم ندارند، مجددا به سراغ مسئله بروم. راستي کسي ايميلي به جز ايميل ياهو از شنتيا ندارد. اين وسط خواستم براي حل اين مسئله از او کمک بگيرم که ظاهرا ايميل ياهويش را چک نمي کند.

۱۳۸۳/۰۷/۱۵

موسیقی


چهار سال پیش که از ایران می‌آمدم به جز ضروریات زندگی ساده‌ی دانش‌جویی چند نوار و سی‌دی موسیقی هم با خودم آوردم. بیش‌ترشان صدای آسمانی شجریان را در خود داشتند. این چهار سال کم‌تر روزی است که بی شنیدن‌ ِ صدای شجریان بگذرد و شاید کم‌تر هفته‌ای است که دست کم یک‌بار «جان عشاق» یا «مرکب‌خوانی‌» او را گوش ندهم.
این‌جا که آمدم یکی دو نفر از این خواننده‌های غربی‌ را هم کشف کردم که به گمانم می‌توان بارها و بارها به صدای‌شان گوش داد و خسته نشد.
اولی «لیونارد کوهن»(۱) است که هم شاعر است و هم خواننده. صدای ِ بم و دل‌نشینی دارد. بیش از همه از ترانه‌ی « برقصانم تا ته ِ عشق»(۲) او خوشم می‌آید.
دومی اما «چاد کروگر»(۳) خواننده‌ی یک گروه هارد راک کانادایی است به نام «نیکل‌بک» (۴) . می‌دانم که در موسیقی هارد راک صدای خواننده چندان اهمیتی ندارد یا دست کم در میان شلوغی آن همه سازهای پر سروصدا به گوش نمی‌رسد، اما این یکی به گمانم استثنا است. از این گروه قطعه‌های «شناختمت» (۵) و «یک روز» (۶) را خیلی دوست دارم.
۱. Leonard Cohen
۲. Dance me to the end of love
۳. Chad Kruger
۴. Nickelback
۵. Figure you out
۶. Someday


آقازاده‌ي جناب پروفسور

من همانقدر که از دکتر حسابي خوشم مي آيد و دوستش دارم از پسر شيادش بدم مي آيد. نگاه کنيد اين بار براي سر کيسه کردن دولت چه ترفندي دارد.
اين معضلي است که اکثر اشخاص معروف در ايران گرفتار آنندو فرزندانشان «آقازاده» مي‌شوند.

۱۳۸۳/۰۷/۱۴

بدبختی

بدبخت شدیم. نفت شده بشکه‌ای پنجاه و یک دلار.

تلفنهای همگانی

می گویند که ثروت عمومی یک کشور را از تمیزی کفشهایشان, تمیزی آن را از جدولهای کنار خیابان و فرهنگ آن را از مکانهای سرویس عمومی می توان مشاهده کرد. اگر این گفته صحیح باشد پس سوییس به دستشویی و ژاپن به تلفنهای عمومی بیشتر بها می دهند! در مورد ایران ظاهرا امامزاده ها و در اصفهان چایخانه های سنتی! شما چه فکر می کنید

۱۳۸۳/۰۷/۱۳

گزارش نويسي به سبك مسعود


شايد اين هم از عجايب مسعود باشه كه مطالب مورد نظرش رو بين كلي مطلب ديگه بيان مي‌كنه.
حال كه بحث گزارش نوشتن شده يادم افتاد به يه گزارش آزمايشگاه الكترونيك 2 كه مسعود گزارشش رو نوشت.
مسعود در تبيين نتيجه يك آزمايش به شرح و تفسير مفصل يكي از شكل موجهاي بدست اومده پرداخت كه فكر مي‌كنم مطلب بسيار در خور توجهي هم نوشته بود. اواخر صفحه متوجه شد كه استدلالش كاملا اشتباه بوده ولي چون كلي نوشته بود، دلش نمي‌اومد كه صفحه رو از اول بنويسه، لذا اينطور ادامه اداد:
البته استدلال فوق كاملا اشتباه است و روش استدلال درست به قرار زير است، جمله دقيق يادم نيست ولي چيزي با همين مفهوم بود.
و بعد استدلال درست رو در ادامه نوشت.
حالا تصور كنيد حال كسي كه مي‌خواست گزارش رو بخونه و نمره بده، اول كلي با استدلال جالبي كه مسعود نوشته بود قانع مي‌شد و بعد كه به اون جمله باطل كننده استدلال مي‌رسيد چه حالي بهش دست مي‌داد.
اين رو نوشتم كه بگم اينكه مسعود بعضي وقتها منويات خودش رو بين كلي مطالب ديگه پنهان كنه مسبوق به سابقه است. درباره چيزي كه در گزارش مربوط به الحمرا مي‌بينيد هم فكر نكنيد كه اون يك جمله مهم نبوده، شايد هم جزء مهم‌ترين قسمتهاي مطلب بوده.
بالاخره آدم كه نمي‌تونه بره اسپانيا و بعده بياد براي گزارش او سفر فقط همون يه جمله رو بنويسه، مجبوره كلي از الحمرا هم بگه.
به هر حال تفسير دقيق اهميت اين جمله با خود مسعوده و لا غير.

۱۳۸۳/۰۷/۱۲

الحمراء

حالا كه بازار سفرنامه‌نويسي داغ است من هم گفتم از «الحمراء» (Alhambra) بنويسم؛ كاخي افسانه‌اي در گرانادي اسپانيا كه هفته گذشته توفيق داشتم براي بار دوم از آنجا بازديد كنم (بار اول در سال 1380 بود). با اينكه بار دوم بود از كاخ بازديد مي‌كردم ساعت نه و نيم صبح وارد كاخ شدم و هنگامي كه از كاخ خارج شدم ساعت سه و چهل و پنج دقيقه بعد از ظهر بود! و در طول اين شش ساعت و ربع غير از دقايقي ننشستم و تماما در كاخ در حال حركت بودم. جاهايي را ديدم كه سه سال پيش نديده بودم و جاهايي را هم يادم بود كه سه سال پيش ديده بودم و اين بار نديدم. اينرا در ابتدا گفتم كه حدود و ابعاد كاخ دستتان بيايد! (آقاي خاتمي هم چند سال پيش كه به سفر اسپانيا رفت، از اين كاخ بازديد كرد).

آندلس منطقه جنوبي اسپانيا است كه از نظر زبان و نژاد مردمش بطور كلي با سرزمين كاتالانها كه بارسلونا پايتخت آنست متفاوت است. پس از آنكه آندلس توسط اعراب بعد از اسلام به اشغال درآمد (فكر كنم توسط صلاح‌الدين ايوبي) حدود 300 سال اين منطقه در اشغال اعراب باقي ماند (گرانادا از اواسط قرن سيزدهم تا اواخر قرن پانزدهم -حدود سال 1480- ميلادي در اختيار مسلمانان بوده است. راستش نمي‌دانم با وجود زيبايي حيرت‌انگيز زنان جوان آندلسي، اعراب چطور اين همه وقت آنجا دوام آورده‌اند!). در بيشتر اين مدت «گرانادا»، يا به قول اعراب «غرناطه»، پايتخت آنها بوده است و در همين مدت كاخ الحمراء در آنجا ساخته شد و گسترش يافت (توسط سلاطين متعدد از جمله سلطان محمد دوم و سوم و ...). پس از آنكه مسيحيان اين سرزمين را از اعراب پس گرفتند (گرانادا آخرين جايي بود كه سقوط كرد) گرانادا همچنان مركز حكومتي باقي ماند و قسمتهايي با معماري مسيحي به كاخ اضافه شد (مثل كاخ شارل پنجم). در نتيجه در الحمراء مخلوط جالبي از معماري اسلامي و مسيحي به چشم مي‌خورد. خود شهر گرانادا هم چنين است، چندان شبيه ساير شهرهاي اروپاي غربي نيست و مخلوطي از معماري اسلامي-عربي و اروپايي است (من شخصا هر وقت در گرانادا قدم مي‌زنم احساس مي‌كنم در محيط داستانهاي هزار و يكشب هستم!).

از جاهاي جالبي كه در كاخ الحمراء ديدم سالني بنام سالن اسرار بود. اتاقي 4 گوشه است (با ابعادي كمتر از 3 متر در 3 متر) با سقفي گنبدي كه به صورت آكوستيكي طراحي شده است: جلوي هر كدام از گوشه‌ها كه به طرف ديوار بايستيد و خيلي آرام صحبت (پچ‌پچ) كنيد براي شخصي كه در گوشه مقابل ايستاده است مثل اينست كه در گوشش صحبت مي‌كنيد، صدا با كيفيت بسيار عالي به طرف مقابل مي‌رود (و حتي به نظر من تقويت هم مي‌شود!) بدون آنكه ساير نقاط اتاق چنين خاصيتي داشته باشد.

از زيباترين جاهاي اين كاخ سالني است به نام تالار شيرها كه به دليل وجود فواره‌اي در وسط سالن كه اطراف آن را مجسمه سنگي تعدادي شير گرفته، به اين نام ناميده شده است. خواستم تعدادي از عكسهايي را كه گرفته‌ام در اينجا بگذارم ولي ديدم در اينجا بهترش هست. بخصوص بندي كه با courtyard of the lions شروع مي‌شود را از دست ندهيد كه كاخ اصلي سلاطين عرب است (اين كاخ با نام Nasrid خوانده مي‌شود). درو ديوار كاخ Nasrid با آيات قرآن و ادعيه به طرز بسيار زيبايي تزئين شده است و بيشتري جمله‌اي كه به چشم مي‌خورد «لا غالب الا الله» است.alcazaba كاخ مربوط به نيروهاي نظامي است. Madina شهر مربوط به زندگي مردمي است كه در كاخ كار مي‌كرده‌اند. Palace of Carlos Quinto كاخي است كه توسط شارل پنجم اضافه شده است (قرن شانزدهم، بعد از بازپس‌گيري گرانادا توسط مسيحيان).

نكته ديگري كه در مورد گرانادا بايد بگويم اينست كه صنايع دستيش خيلي شبيه اصفهان است ولي با كيفيت بسيار پايينتر! مثلا خاتم‌كاري دارند، ولي برخلاف دانه‌هاي خاتم اصفهان كه حدود يك ميليمتر (يا كمتر) است مال آنها حدود سه‌چهار ميليمتر است و براي ما كه به خاتم اصفهان عادت كرده‌ايم بسيار بدمنظره. جالب است كه تعدادي از مغازه‌هاي گرانادا دقيقا صنايع دستي اصفهان را مي‌فروختند (پارچه‌هاي قلمكار، خاتم‌كاري و ...). و البته با رعايت كپي‌رايت: روي آنها (خيلي هم با افتخار) ذكر كرده بودند كه اينها از ايران مي‌آيد.

۱۳۸۳/۰۷/۱۱

روز ميلاد امام زمان بر همه مبارک

گر چه يک روز دير شده اما گفتنش خالي از لطف نيست
روز ميلاد حضرت ولي عصر (نيمه شعبان ) برهمه دوستان عزيزم مبارک باد
اميدوارم که همه ما بتونيم از منتظران واقعي آن امام باشيم
ديروز که نيمه شعبان بود من مثل هر سال نيمه شعبان دلم گرفته بود آخه ملت ما عادت دارند همه کاري بکنند بعد جشن مفصلي براي تولد امام زمان بگيرند چون قرار هست ايشون روز قيامت واسطه بشوند و همه گناهان ما رابر گردن بگيرند!!! آخه من نميدونم اين چه جور انتظار و چه جورجشني هست. ديروز تو يکي از کوچه هاي محله ما جوونها به مناسبت جشن ميلاد امام زمان تکنو گذاشته بودند و وسط کوچه مي رقصيدند !!!!