۱۳۸۳/۱۱/۰۹

MBZ پَر


شادمانه بگویم که امروز مسعود عزیز پرید. برای او و هم‌راه و هم‌سرش از خدا زندگی شاد و پرباری می‌خواهم. امیدوارم قدر هم را بدانند و به پای هم هر روز جوان‌تر شوند.

جوونی

خیلی خوبه که آدم جوون باشه؛ یا حداقل دلش جوون باشه. آدم که فکرش جوون باشه همیشه می‌تونه چیزای جدید یاد بگیره. هی بخونه و هی چیز یاد بگیره. عجب کیفی داره!
امروز به کتابفروشی دانشگاه سری زدم. عنوان‌های خیلی زیادی توجهم رو جلب کردند. اول یک کتاب خیلی خیلی قطور دیدم با عنوان Computer Science Handbook. خیلی کتاب جالبی به نظر می‌رسید و درباره هر شاخه کامپیوتر فصلی داشت. بعد چشمم به چند کتاب معماری کامپوتر افتاد و اونها رو هم حسابی ورق زدم و به خودم گفتم که حتما باید یکی دو تاشون رو بخرم. تو قفسه بعدی یک کتاب خیلی جالب در مورد روشهای آماری غیر خطی و کاربردشون در پردازش سیگنال پیدا کردم. عجب چیز جالبی بود و حتما باید بخرمش و بخونمش. یک کتاب شاید کمی مقدماتی ولی خیلی عالی در مورد نظریه ماشینهای حالت متناهی و محاسبه‌پذیری هم به چشمم خورد که بدجوری چشمک می‌زد. اوووه! این کتاب هوش مصنوعی و یادگیری خودکار عجب چیز حسابی است! رسیدم به این دوره سه جلدی میدان‌های کوانتمی و بعد این کتاب خیلی عالی در مورد فیزیک مدرن. از بچگی تو کله‌ام رفته بود که علم یعنی فیزیک و لا غیر و هنوز هم بدجوری علاقه دارم بیشتر فیزیک بدونم. حتما تا چند وقت دیگه دوباره شروع می‌کنم به خوندن این چند تا کتابی که نشون کرده‌ام. راستی، الکترودینامیک جکسون رو هم که از ایران خریده‌ام رو هنوز نخوندم. یادم باشه برای خوندن اون هم برنامه‌ریزی کنم. چشمتون روز بد نبینه! تو همین فکرها بودم که رسیدم به غرفه کتابهای ریاضی! بیا و ببین که چه محشری بود. یک کتاب خیلی عالی در زمینه اصول ریاضی نظریه آشوب، یه کتاب خیلی خوب جبر پیشرفته، یک کتاب عالی برای ورود به توپولوژی، چندین کتاب آماری چند متغیره خیلی ناب و یک کتاب عالی آنالیز که به فرانسه بود. در مورد غرفه ژنومیک و بیو‌اینفرماتیک که بهتر چیزی نگم.
فکر کنم در مجموع بیشتر از ۲۰ جلد کتاب رو نشون کردم و برای خریدن و خوندنشون نقشه کشیدم. ولی خوب کتاب رو که همینطوری بدون خوندن نظرات خوانندگان در سایت آمازون نمی‌شه خرید! پس همون مجله ساینتیفیک امریکن همیشگیم رو خریدم و از کتاب فروشی زدم بیرون (لعنت بر شیطان! تازه یادم اومد که شماره ماه قبل رو فقط سریع ورق زده‌ام و فقط یکی از مقاله‌هاش رو خونده‌ام و هنوز توی سبد کنار مبل منتظرم هست که برم سراغش!). توی راه رسیدن به دفترم به این فکر می‌کردم که الان اول برجه و بزودی شماره جدید اسپکتروم و کامپیوتر IEEE برام می‌رسه. خوبه که آدم آخرین خبرها رو همیشه در دسترس داشته باشه.
رسیدم به دفترم و توی سایت آمازون یه چرخ حسابی زدم و چند کتاب از اونهایی که دیده بودم رو به لیست wish-list خودم اضافه کردم. هومممممم. این لیست هم که چه دور و دراز شده و معلوم نیست کی بتونم این کتابها رو بخرم و بخونم.
تا آخر روز گرفتار کارهام بودم. یک جلسه خیلی طولانی و بعد مدت زیادی ور روفتن با نتایج آزمایش‌های قبلیم. امشب که قرار بریم بیرون شام بخوریم و بعد بریم به نمایش سالیانه رقص دانشگاه. دوربینم رو اوردم که عکس بگیرم. آخر هفته که باید به کارهای خونه رسید. پرده‌ها رو قرار که نصب کنیم و کمی کارهای سیم‌کشی دارم.
هفته دیگه بدجوری گرفتار هستم و باید حسابی زور بزنم کارهای پروژه رو جلو ببرم. ولی آخر هفته دیگه با ارودی دانشگاه میریم اسکی و بالاخره فرصتی هست که اسکی یاد بگیریم. ورزش چیز خیلی خوبیه. حیف که فرصت نشد کاراته رو ادامه بدم. یکم سرم خلوت بشه دوباره شروعش می‌کنم. راستی، برای شطرنج هم باید وقت بگذارم. باید یک روزی خیلی جدی و عمیق شروعش کنم.
خیلی خوبه که آدم جوون باشه و بتونه چیزای جدید یاد بگیره. هی بخونه و هی چیز یاد بگیره. البته اگر فرصت هم داشته باشه خوبه. مدت طولانی هست که هیچ کتابی نخوندم. یعنی فرصت نکردم. شبها که از دانشگاه دیر می‌رسیم به خونه و اصلا فرصت نمیشه. آخر هفته هم که یا به کارهای خونه می‌رسیم و یا میریم این ور و اون ور. کاشکی می‌شد کمی فرصت کتاب خوندن هم پیدا می‌کردیم. این کتاب بدبخت کنوث رو چندین ماه خریدم و فقط گذاشتمش تو کتابخونه...
یک چند سالی هست که بدجوری در حال دویدن هستم و فرصت ندارم به کارهایی که دوست دارم برسم. ولی خوبه که آدم جوون باشه و بتونه چیزای جدید یاد بگیره. سن که بره بالاتر کارها و فشار زندگی بیشتر می‌شه و فرصتها کمتر. امسال که فکر نمی‌کنم فرصت زیاد داشته باشم، شاید سال دیگه بتونم او کتابهای فیزیک رو بخونم. یادم اومد که چند هفته دیگه تولدمه! اوه! راستی من امسال چند سالم می‌شه؟...

۱۳۸۳/۱۱/۰۶

عید غدیر مبارک

یاران و همدلان سلام

عید غدیر بر شیعیان واقعی آن امام مبارک باد. می خواستم چند بیتی ازمعروفترین قصیده شهریار را بیاورم اما دریغم آمد که بیتی را حذف کنم

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا

به راستی ما جقدر، چند کیلو شیعه او هستیم؟

۱۳۸۳/۱۰/۳۰

حساب دو دو تا چند تا؟

سلام
مفروضات
ميزان متوسط برق توليدی در ايران 30*.7=21گيگا وات است
متوسط هزينه فروش برق برای مشترکان مختلف 200 ريال بازای هر کيلو وات ساعت است
ساعات شبانه روز در سال هم که 8760 ساعت
قيمت تجهيزات و دستمزدها با نرخ تورم افزايش می يابد
مشاهدات
قيمت برق افزايش نمي يابد
نتيجه
: کاهش درآمد ناشی از افزايش نيافتن10% قيمت معادل (20 ريال) ميشود
-21*10^6*8760*20=4*10^12
که می شود به عبارت 400 ميليارد تومان
اين رقم بدون احتساب کاهش در آمد ناشی از فروش اشتراک برق محاسبه شده، با احتساب آن در بخش برق 900 و در کل وزارت نيرو 3000 ميليارد تومان کاهش درآمد برآوردمی شود
پيدا کنيد پرتقال فروشی را که بايد هم خرج زنها و بچه هايش را که ماشالله کم هم نيستند بدهد، شبکه را هم بچرخاند و پاسخگوی رشد نزديک به 8% مصرف برق در سال هم باشد؟

۱۳۸۳/۱۰/۲۶

انتخاب+ات


راستی انتخاب از باب انفعال است یا افتعال؟

۱۳۸۳/۱۰/۲۴

وبگردی

۱- برای من جالب است که حکومت اسراییل که به هر حال در بسیاری مواقع تصمیمات بسیار رادیکال می‌گیرد چگونه می‌تواند چنین رابطه خوبی با یهودیان دانشمند در دنیا برقرار کند. تعداد زیادی از اقتصاددانان مشهور دانشگاههای امریکایی همزمان عضو هیات علمی دانشگاههای اسراییل هم هستند. جالبتر آنکه استانلی فیشر شده رییس بانک مرکزی اسراییل.
۲- مطالب جالبی از روزنامه شرق در مورد هواپیماربایی چند سال قبل و فیلم ارتفاع پست حاتمی‌کیا.
۳- من در میان اساتید ادبیات امروزی این آقای بهاءالدین خرمشاهی را بسیار دوست دارم از این جنبه که ثابت کرده‌است می‌توان از این رشته هم خوب پول درآورد و زندگی سر و سامانی داشت. برای مایی که عادت داریم همواره ادبا بیچاره و ندار باشند. عکسهای مرحوم شهریار را با آن لباسهای مندرس به یاد بیاورید. این هم نکات طنزش در شرق. فکر می‌کنم البته ستون ثابت هفتگی یا دوهفتگی باشد.
۴- بحث بیانیه اقتصاددانان هنوز ادامه دارد. اگر دوست دارید پیگیری کنید. شرق دو‌شنبه. شرق چهارشنبه.
۵- این هم پروژه جدید پژوهشکده مخابرای شریف.

۱۳۸۳/۱۰/۲۳

وب‌سایت شخصی

مدتی است در این فکرم که وب‌سایتی شخصی برای خودم و مرجان راه بیاندازم و کارهای مختلفی با آن بکنم. مثلا بعضی از عکسهایی که گاه‌گاه می‌گیرم، پروژه‌های برنامه نویسی تفننی، بعضی از کدهای VHDL که نوشته‌ام و چیزهایی از این قبیل را آنجا بگذارم. همینطور وبلاگی در آن راه بیاندازم و با خیال راحت چرندیاتی که گاه‌گاه به فکرم می‌رسد را بنویسم. نظر شما چیست؟ فکر می‌کنید ایده خوبی است که وب سایتی راه بیاندازم در حالی که ممکن است در نهایت تنها خودم خواننده‌اش باشم؟ راستی، از آنجا که می‌خواهم دومین خودم را داشته باشم به دنبال اسم مناسبی برای سایت می‌گردم. کسی پیشنهادی ندارد؟

۱۳۸۳/۱۰/۲۲

در راستاي افزايش مباحثات


در راستاي افزايش مباحثات پيشنهاد مي‌شود يك يا چند مورد از موارد زير انجام شود:
1-كيوان يك فيلم نگاه كند و درباره آن بنويسد
2-دوستاني كه يك بار انشاي "من چه مي‌كنم" را نوشته‌اند دوباره آن را از سر به همراه كارهاي جديدشان بنويسند.
3-دوستاني كه انشاي فوق را ننوشته‌اند آن را بنويسند
4-نوشتن انشاي "تابستان خود راچگونه گذرانديد" براي دوستان مقيم ايران و نوشتن انشاي "تعطيلات كريسمس خود را چگونه گذرانديد" براي دوستان مقيم خارج از ايران.
5-گزارش آخرين وضعيت موهاي آرش توسط مسعود، چون حسب اطلاع اين دو به تازگي با هم ديدار داشته‌اند.
6-نوشتن يك مطلب به انتخاب خودتان

خبری نیست جز سلامتی


چند فرضیه برای اینکه چرا اینقدر اینجا ساکت است؟
۱- خبری نیست و شهر در امن و امان است. با چرخی در دنیای اینترنت این واقعیت چندان تایید نمی‌شود. هر چند خبر چندان وحشتناکی نیست: جز اینکه نادارن شده سردسته اقتصاددانهای مجلس (من نمی‌دانم وقتی آدمهای عاقل‌تری مثل دانش جعفری آنجا هست چرا باید این آقا، نمای عقل اقتصادی مجلس باشد) و آقایان لاریجانی، ولایتی، رضایی، احمدی‌نژاد، معین، کروبی، هاشمی رفسنجانی، جاسبی، روحانی، قالیباف، مهرعلیزاده، زواره‌ای و ... تا کنون علاقه‌مندی خود را برای رییس‌جمهور شدن نشان داده‌اند. جالب‌تر از همه این توکلی است که گفته اگر هاشمی بیاید من هم می‌آیم، ظاهرا تنها این آقا است که برای عمل به تکلیف الهی نمی‌آید و دلش می‌خواهد بالاخره شاخ یک آدم مهم را بشکند.
۲- دوستانی که خارج از کشور هستند احتمالا هنوز از تعطیلات طولانی کریسمس به سر کارهای خود برنگشته‌اند یا اینکه برگشته‌اند و چنان سرشان با کارهای عقب‌افتاده گرم است که فرصت ندارند.
۳- این وب‌سایت هم در ایران فیلتر شده و دوستانی که در ایرانند نمی‌توانند بنویسند.
۴- آرش در ایران گم شده و این وبلاگ دلش برای او تنگ شده و هیچ متنی را پایلیش نمی‌کند.
۵- دوستان مدیر شده‌اند دیگر وقت ندارند، آقا سعید تبریک می‌گویم. می‌ترسم کم کم تعداد مدیران دولتی زیاد بشه نتونیم هر چی دلمون می‌خواهد به مدیران بگیم. من که همین‌جا می‌گم هر چه تا حالا در مورد مدیران نوشته‌ام و یا از حالا به بعد می‌نویسم شامل حال رفقای ما نمی‌شود. هر چند این دوستان هم بد نیست دقت نکنند!!
۶-

۱۳۸۳/۱۰/۱۷

باز -- بسته


۱. چند وقتی بود فکر می‌کردم ایران بعد از کره‌ی ‌شمالی و کوبا بسته‌ترین و دولتی‌ترین اقتصاد دنیا را دارد. اما این گزارش را که دیدم شاد شدم، فاصله‌مان با کره‌ی شمالی هشت کشور است. از کره‌‌ی شمالی تا ایران به ترتیب از پایین به بالا این کشورها نشسته‌اند: کره‌‌ی شمالی، برمه، لیبی،‌ زیمبابوه، ترکمنستان، لایوس، کوبا، ایران. [+]
کره‌ی شمالی در میان ۱۵۵ کشور این گزارش شده‌است ۱۵۵. البته راست و دروغ گزارش گردن راوی‌اش که بنیاد هریتج باشد.

۲. چند سال پیش قانونی در استان انتاریوی کانادا تصویب شد که بر اساس آن همه‌ی جاهایی که از بودجه‌ی عمومی استفاده ‌می‌کنند، باید فهرست کسانی را که سالانه حقوقی بیش از صد‌هزار دلار می‌گیرند در دسترس مردم قرار دهند. مثلا این‌جا می‌توانید نام استادهای دانش‌گاه تورنتو را که بیش از صدهزار دلار می‌گیرند ببینید. استاد راه‌نمای من که در آستانه‌ی بازنشستگی‌ است نزدیک صد و هفتاد هزار دلار می‌گیرد. استادهای تازه کار دانش‌کده‌ی برق نزدیک صد هزار دلار. یا رییس دانش‌گاه تورنتو که البته یکی دو ماه پیش رفت و معاون (مقامی مانند معاون) دانش‌گاه برکلی شد حدود چهارصد هزار دلار حقوقش بود.
تا یادم نرفته بگویم که از این حقوق نزدیک سی درصدش را باید مالیات بدهند.

۱۳۸۳/۱۰/۱۶

جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران

دوستان سلام
در ايران گروهی برای کمک به زلزله زدگان گرد هم آمده اند. نگاهی بیاندازید به فعالیتهایشان

۱۳۸۳/۱۰/۱۲

و باز هم زلزله

سلام
درست یک سال پس از زلزله در بم، قهر زمين بخش هایی از از دوازده کشور را فرا گرفت این یک تصادف است ویا؟
نمیدانم چرا در ایران این موضوع بسیار کمرنگ منعکس شد؟
مگر بنی آدم اعضای یکديگر نیستند پس چرا انتظار داشتیم که در بم ها دیگران بیایند اما خود در این درد چندان بی قرار نشدیم، نمیدانم در آنسوی دنیا انعکاس حادثه چون بوده است؟
سال نو نیز برهمه نو و جدید باد

یک توضیح: بابت یادداشت قبلی، پوزش میخواهم، چند روزی در دیار استاد حسنی بودم و دستم از همه چیز از جمله اینتر نت کوتاه، پس از بازگشت نوشته های دوستان را دیدم که با توجه به گذشت زمان دیگر هر توضیحی بنظر بیات می آمد
پایدار باشید.