۱۳۸۵/۰۵/۰۹

یک خبر

يک خبر تاسف بار

پاسخ به پردازنده-۱

آقای آرش رادمند پاسخی نوشته‌اند به نوشته‌ی پیشین من درباره‌ی پردازنده‌ی شرکت ‌پارسه. سپاس‌گزارم از وقتی که گذاشته‌اند برای پاسخ دادن به آن نوشته‌ی کوتاه و امیدوارم چند خط زیر قضیه را برای من و او و خوانندگان روشن‌تر کند.

پیش از هر چیز بگویم که فکر می‌کنم که توان ِ فنی ِ طراحی سخت‌افزارهایی مانند آن‌چه شرکت پارسه ادعا کرده در ایران هست. دستِ کم خودم چند گروه/شرکت را می‌شناسم که برای شرکت‌های معتبر آمریکایی، اروپایی، و کره‌ای سخت‌افزار طراحی می‌کنند و طرح‌های‌شان در محصول‌های تجاری استفاده می‌شود و در بازار به فروش‌ می‌رسد. بیش‌تر این گروه‌ها به دلیل تحریم‌های آمریکا بی‌سروصدا کارشان را انجام می‌دهند تا برای طرف خارجی‌شان مشکلی پیش نیاید. خودم در یکی از این شرکت‌ها کار کرده‌ام. دست‌ ِکم دو نفر از دوستان هم‌دوره‌ای خودمان را هم می‌شناسم که جاهای مشابهی‌ کار کرده‌اند. یکی از دوستان هم در سال‌های پیش از ۷۹ برای شرکتی چند پردازنده طراحی کرده‌است.

این مقدمه‌ را آوردم تا بدانید قصدم از این چند خط تحقیر یا به هیچ انگاشتن تلاش کسانی نیست که در ایران کار می‌کنند. اما اصل بحثم را به دو بخش تقسیم کرده‌ام. بخش اول پاسخی فنی (سخت افزاری) و جزیی است به حرف‌های آقای رادمند و ادعاهای شرکت پارسه. بخش دوم حرف‌هایی است کلی درباره‌ی درستی یا نادرستی سرمایه‌گذاری در چنین پروژهایی.

(پیش از این که ادامه‌ی نوشته را بخوانید بگویم که وب‌سایت شرکت پارسه متاسفانه از دیروز از کار افتاده است. بنابراین لینک‌هایی که در متن می‌بینید ممکن است کار نکنند.)

-- همانندی ویژگی‌های پردازنده‌ی «آریستو» و پردازنده‌ی «لیون ۳» بیش از آن است که از سر اتفاق یا به دلیل مبتنی بودن هر دو بر معماری SPARC باشد. آقای رادمند تکذیب نکرده‌اند که از کدهای لیون۳ استفاده کرده‌اند. از نوشته‌شان چنین برمی‌آید که از IP-Core پردازنده‌ی لیون ۳ استفاده کرده‌اند، که این مدعای ِ ضمنی هم درست نیست. آن‌چه از لیون۳ به‌رایگان در اختیار همه است IP-Core نیست، چیزی بالاتر است: کدهای VHDL و سنتز‌شدنی ِ پردازنده.


محض اطلاع خوانندگان بگویم که IP-Coreها را بیش‌تر به صورت «جعبه‌ی سیاه» می‌فروشند. یعنی استفاده کننده به کدهای اصلی دست‌رسی ندارد، بل‌که از آن، بی‌هیچ دخل و تصرف و تغییری در کد، به عنوان بخشی از محصول نهایی خود استفاده می‌کند.
به زبان ساده‌تر و همه‌فهم‌تر ( برای آن‌ها که تچربه‌ی نرم‌افزار دارند) فرق IP-Core با کد VHDL مانند فرق library است با کد برنامه‌ی C.

چنان که پیش از این گفتم کد VHDL پردازنده‌ی لیون۳ سنتز شدنی است. در این صفحه گفته شده که کد را بی‌هیچ تغییری می‌توان برای خانواده‌ای از FPGA های موجود در بازار و در دست‌رس همگان سنتز و پیاده‌سازی کرد. پردازنده‌ی سنتز و پیاده سازی شده روی FPGA تا فرکانس ِ‌کلاک ِ ۱۲۵ مگاهرتز جواب می‌دهد. همین کد روی ASIC با تکنولوژی ۰.۱۳ مایکرومتر تا ۴۰۰ مگاهرتز هم جواب می‌دهد. بنابراین فکر کنم پیاده کردنش روی تکنولوژی ۰.۱۸ کار ساده‌ای است. کافی است که کدهای VHDL را با library آن تکنولوژی ( که آن را از کارخانه‌ی سازنده‌ی تراشه می‌گیرید) سنتز و پیاده‌سازی کنید. سنتز و پیاده‌سازی هم با نرم‌افزارهای پیش‌رفته و رایگانی -- که به وفور در ایران هست و نیازی به پرداختن چندصدهزار دلار پول برای‌شان نیست-- کار چندان پیچیده‌ای نیست.


آقای رادمند در پاسخ به من گفته‌اند:

«دوست عزيز! چيزی که ما ساخته ايم Chip است. نميشود Downloadاش کرد. اگر ميخواهيد ببينيدش، يا بايد برويد عکسش را ببينيد، يا بايد بياييد اينجا، يا ما يکی برايتان بفرستيم، تا تفاوت IP-Core و زبان توصيف سخت افزار و Chip را متوجه شويد. برای کار کردن با آن هم لازم است بورد مدارچاپی بسازيد. با Enter زدن نميشود اجرايش کرد.»
از توضیح‌شان ممنون‌ام. فکر کنم هر عاقلی می‌فهمد که «نميشود Downloadاش کرد.» اما بعید می‌دانم آقای رادمند واقعآ منظورشان این باشد که تراشه را ساخته‌اند. برای اطلاع خوانندگان بگویم که بیش‌تر شرکت‌های الکترونیک شرکت‌های طراحی‌اند نه ساخت. کم‌شمار‌ اند شرکت‌هایی که تکنولوژی یا کارخانه‌ی ساخت تراشه دارند. شما هم تراشه‌ی طراحی شده را بعد از آزمایش‌ها و شببه سازی‌های نرم‌افزاری به شرکتی در تایوان فرستاده‌اید و تراشه‌ی ساخته‌شده را تحویل گرفته‌اید. برای فهمیدن این چیزها به عکس دیدن و مدرک فرستادن نیازی نیست.
بنابراین:
تراشه را که شرکت تایوانی ساخته؛ طراحی‌اش که بر اساس معماری SPARC است؛ کد VHDL را هم که شرکت دیگری به رایگان در اختیار همگان گذاشته؛ نیازی هم که به تغییر برای رسیدن به فرکانس کلاک ۱۵۰ مگاهرتز نبوده؛ سنتز کردن و پیاده‌سازی را هم با چهار کلیک و کمی ور رفتن با چهار گزینه می‌توان انجام داد؛ پس حتما طراحی مدار چاپی و آزمایش تراشه روی آن «خوراک لازم برای چند پروژه‌ی فوق لیسانس و دکترا »است آن چنان که شما گفته‌اید.

اصلآ بیایید خوش‌بین باشیم. فرض کنیم که شما از کدهای رایگان پردازنده‌ی لیون۳ استفاده نکرده‌اید. پردازنده‌ی شما دو نوع استفاده ممکن است داشته باشد:
۱. استفاده‌ی تحقیقاتی-آموزشی-دانش‌گاهی:
چنین کاربرانی در ایران پول چندانی ندارند. بنابراین از چنین مشتریانی پول چندانی نمی‌توانید بگیرید، حتی اگر حاضر به خرید محصول‌تان شما باشند. بنابراین پردازنده‌ی ساخته‌شده را نمی‌توانید به آن‌ها بفروشید، چون بعید می‌دانم قیمت‌تان را بتوانید از پردازنده‌های مشابه موجود در بازار پایین‌تر بیاورید.
اگر هم محقق یا دانش‌جویی دنبال کد VHDL سنتزشدنی پردازنده باشد که به راحتی می‌تواند آن را از همان جایی پیدا کند که من و شما پیدا کرده‌ایم.

۲. استفاده‌ی تجاری و صنعتی:
آن‌چنان که در بند یک گفته‌شد بعید است قیمت تمام شده‌ی پردازنده‌ی ساخته‌شده‌ی شما، حتی در صورت تولید انبوه، کم‌تر از پردازنده‌های مشابه موجود در بازار باشد. پس مشتری صنعتی برای محصول ِ ساخته‌شده نخواهید داشت.
پس شاید بخواهید IP-Core پردازنده‌ را بفروشید. در این‌صورت چگونه می‌توانید صنعت‌گر را قانع کنید که از شما بخرد نه از شرکت طراح لیون؟ در کشوری که لزومی به رعایت قانون کپی‌رایت و ثبت اختراع نیست، چگونه از صنعت‌گر می‌خواهیدکه کد VHDL سنتز شدنی رایگان را در ساخت محصولش استفاده نکند؟ پردازنده‌ی شما چه مزیتی بر پردازنده‌ی رایگان دارد تا بر این اساس صنعت‌گر از محصول شما استفاده کند؟

پس می‌توانم بپرسم بر چه اساسی مدعی هستید پردازنده‌ی شما « کاملا قابليت عرضه و رقابت در بازارهای بين المللی را دارد.»؟ با کدام بازاریابی؟ به چه قیمتی؟ با کدام تبلیغات؟

آقای رادمند، بر چه اساسی از دانشگاه‌ها و بخش‌هاي صنعتي كشور دعوت كرده‌اید تا از مزاياي پردازنده ايراني، براي بومي سازي ادوات و ملزومات صنايع مختلف استفاده كنند؟{+}

۱۳۸۵/۰۵/۰۸

پردازنده

آقای آرش رادمند پاسخی‌نوشته‌اند به نوشته‌ی پیشین من درباره‌ی پردازنده‌ای که طراحی کرده‌اند. این پاسخ را این‌جا می‌توانید بخوانید.

۱۳۸۵/۰۵/۰۶

دیدگاه اجتماعی/سیاسی

فکر کنم در اولین ماه‌های شروع به کار وبلاگ بود که بسیاری از دوستان برای مشخص کردن دیدگاه اجتماعی/سیاسی خودشان، از این خود‌آزمون معروف استفاده کردند. راستش یادم نیست که دیگران در آن زمان به چه نتیجه‌ای رسیدند ولی خوب یادم هست که من یک Centerist تمام عیار از آب در آمده بودم.

در طی چند سال گذشته البته تغییراتی در برخی ایده‌هایم بوجود آمده. به این دلیل دوباره این آزمون را انجام دادم. خوب، این بار نتیجه کمی متفاوت بود: گویا دیدگاهم اندکی لیبرال‌تر و چپ‌تر شده و در کل دیدگاهی چپ‌-لیبرال (به بیانی، دمکرات) پیدا کرده‌ام (نتیجه تست من). برایم جالب است بدانم که دیدگاه‌های سایر دوستان چیست، پس اگر حوصله کردید این تست را انجام دهید و نتیجه را برایمان بگویید.

تست مشابهی در اینجا هم وجود دارد که در آن هم نتیجه مشابهی بدست آوردم (توجه کنید که در نتایج این تست نمودارها چرخیده‌اند).

هر دو آزمون شامل چیزی در حدود ۴۰ پرسش چهار جوابی هستند و ممکن است که به چند دقیقه‌ای برای پاسخ‌گویی نیاز داشته باشید.

اخبار علمی

خبر خوش این‌که اولین مقاله‌ی علمی ایرانی در مجله‌ی نیچر چاپ شد. درباره‌ی اهمیت و اعتبار علمی نیچر کیوان به‌تر می‌تواند توضیح بدهد.*
پس من بروم سراغ نق‌زدن‌های معمول خودم. ایسنا که هر چیز چرتی را به عنوان خبر «علمی-پژوهشی» به خورد مخاطب می‌دهد تا حالا درباره‌ی این مقاله چیزی بیرون نداده است. اما برای تفریح متن این گزارش را که امروز در اخبار علمی-پژوهشی ایسنا پیدا کردم بخوانید. این هم سرتیتر خبر:

جمعي از استادان دانشكده علوم و فنون دريايي دانشگاه‌ آزاد اسلامي واحد تهران شمال پس از نشست‌هاي متعدد علمي و بررسي‌هاي دقيق، شناي عرض درياي خزر توسط علي شادلو را ميسر دانستند.

در میان گزارش‌های علمی-پژوهشی ایسنا خبر دیگری هم توجه‌ام را جلب کرد:
متخصصان يك شركت داخلي از انجام كامل مراحل مختلف طراحي و ساخت تراشه پردازنده رايانه‌يي 32 بيتي براي نخستين بار در كشور خبر دادند.

خبر خوبی است، گرچه این روزها با همه‌گیر شدن زبان‌های توصیف سخت‌افزار و پیش‌رفت ابزارهای طراحی، این کار چندان هم سخت نیست. از سر کنج‌کاوی سری زدم به وب‌سایت شرکتی که این پردازنده را طراحی کرده. مشخصات و ویژگی‌های پردازنده‌شان را که می‌خواندم به نظرم آشنا می‌آمد. خلاصه با کمی جست‌وجوی گوگلی سر از این‌جا در‌آوردم که همان خبر طراحی پردازنده در ایران را چاپ کرده و البته اشاره‌ای هم کرده به شباهتش به پردازنده‌ا‌ی دیگر.
متخصصان عزیز از کدهای آزاد پردازنده‌ی طراحی شده در جایی دیگر استفاده کرده‌اند که البته هیچ اشکالی ندارد. (کدها را این‌جا‌ می‌توانید پیدا کنید.) اما دست کم می‌توانستند به اشاره بگویند که از این کدها در طراحی پردازنده‌مان استفاده کردیم.
فکر می‌کنید این شرکت چه‌قدر از مرکز صنایع نوین وزارت صنایع پول گرفته است؟


*پی‌نوشت ۱: برای توضیح‌ بیش‌تر درباره‌ی اهمیت چاپ مقاله در نیچر این جا را نگاه کنید.

پی‌نوشت ۲: بالاخره ایسنا هم خبردار شد.

۱۳۸۵/۰۵/۰۴

اینترنت پر سرعت

این روزها امکان دسترسی به اینترنت پرسرعت به کمک ADSL یا کابل تلوزیون در بیشتر کشورهای دنیا وجود دارد. به طور مثال من اینجا برای یک خط سه مگابیت در ثانیه و با دسترسی نامحدود ماهی ۴۹ فرانک سویس می‌پردازم. شما برای دسترسی پرسرعت به اینترنت چقدر پول می‌دهید؟

حال یک سوال جالب: در کجای دنیا می‌توان در خانه، سریعترین خط اینترنتی را با قیمت خوب داشت؟ آمریکا؟ ژاپن؟ کره؟ سنگاپور؟

جواب: در فرانسه! فرانس تلکوم از سال دیگر در برخی شهرها سرویس جدیدی ارائه می‌کند که شامل دسترسی به اینترنت، تلفن و تلوزیون کابلی است. برای این سرویس قیمت ۷۰ یورو در ماه در نظر گرفته شده است. سرعت؟ دو و نیم گیگابیت در ثانیه. درست خواندید! دو نیم گیگابیت در ثانیه برای آپ‌استریم و یک و نیم گیگا‌بیت در ثانیه برای دان‌استریم (یا بیش از ۳۰۰ مگابایت در ثانیه دانلود و ۱۸۰ مگابایت در ثانیه آپ‌لود). برای تفریح می‌توانید این اعداد را با سرعت سریعترین هارد‌دیسک‌های موجود مقایسه کنید...

طبل بزرگ زیر پای چپ

فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ ساخته کاظم معصومی در تهران اکران شد.
این فیلم ، یک فیلم به شدت ضد جنگ میباشد که به بررسی روابط انسانی میپردازد.
فیلمی بسیار خوش ساخت که با تعداد معدودی بازیگر آنچنان سریع جلو میرود که بیننده اصلا متوجه گذشت زمان نمیشود. و در پایان سوالات بسیاری از جنگ ، علل واهداف ، درست یا نادرستی آن ،و... و برای بیننده ایرانی چگونگی گرفتن مجوز چنین فیلمی را باقی میگذارد.
همه ما فیلمهای ضد جنگ بسیاری را دیده ایم ولی برای من، این یکی از بهترین فیلمهای ضد جنگ بود ، شاید به این دلیل که مثل تمام هم نسلهایم به گونه ای درگیر آن جنگ مذکور در فیلم بوده ام، شاید به این دلیل که مدتی هر روز مردی را با زن و دو فرزندش جلو ساختمان بنیاد شهدا و جانبازان میدان آرژانتین میدیدم که پلاکاردی مبنی بر جانباز بودن در یک دست و کاسه ای بابت تکدی در دست دیگرش بود.
در این اوضاع (که به واسطه اوضاع لبنان) جنگ دوباره امری مقدس تلقی میشود ، دیدن این فیلم ضروری به نظر میرسد.

۱۳۸۵/۰۵/۰۱

الکامپ

نمایشگاه الکامپ 85 هم تمام شد. فکر کنم کم کم نمایشگاه به مفهوم و هدف خود نزدیک میشود.
شرکتهایی که اجناس چینی و تایوانی وارد و گارانتی میکنند به شکل قابل ملاحظه ای کمتر شده بودند. شرکتهای که برای نمایش بانوان زیبا روی در نمایشگاه شرکت میکنند انگشت شمار شده بودند.
در عوض شرکتهای که حرفی برای گفتن و محصولی برای ارائه کردن دارند فعالتر شده بودند. نیروی متخصصی ( مستقل از ویژگی های تصویری) نوع و نحوه ساخت محصول و سیر تاریخی ایده منجر به تولید را شرح میداد. برخی از غرفه ها در زمینه کاری خود سمینار برگذار میکردند و..
طراحی و ساخت غرفه ها بسیار بسیار حرفه ای و زیبا شده بود . ظاهر امر هم کم شدن قیمت اولیه اجاره غرفه سبب رشد کیفیت طراحی و اجرا بوده است.
تنها نکته منفی این نمایشگاه برای من این بود که تمام ایده های که جهت کار برای چند سال آینده در نظر گرفته بودم را به صورت عینی و حی و حاضر در نمایشگاه دیدم!

۱۳۸۵/۰۴/۲۹

حد‌های ِ تکین

گاهی اوقات در فرآیند‌ ِ حد‌گیری نتیجه‌ای که مورد ِ انتظار است به‌دست نمی‌آید. در فیزیک، مثلا‌ً در نظریه‌ی ِ میدان‌ها، چنین اتفاق‌هایی می‌افتد. فیزیک‌دانی به نام مایکل بری که کار‌های ِ مهمی در مکانیک ِ کوانتمی انجام داده برای ِ این که این مفهوم را ملموس کند مثال ِ جالبی می‌زند که بد ندیدم برای ِ شما هم بگویم:
سیبی را گاز می‌زنید و متوجه می‌شوید که کرمی داخل ِ آن است. قطعاً این تجربه‌ی‌ ِ ناخوش‌آیندی است ولی از آن بدتر این است که وقتی سیب را گاز می‌زنید نصف ِ کرم در آن پیدا کنید. اگر یک‌سوم ِ کرم پیدا کنید از این هم بدتر است. اگر همین‌طور پیش بروید هر چه کسر‌ ِ کم‌تری از کرم را مشاهده کنید بدتر است. در حالت ِ حدی بدترین نتیجه مربوط به زمانی است که کرمی درون ِ سیب پیدا نکنید!
اگر این مفهوم را در برخی مسائل ِ اجتماعی هم به‌کار ببریم ممکن است به نتایج‌ ِ جالبی برسیم. پیدا کردن مثال‌هایش با خودتان.

باور نکردنی

قول می دهم باور نکنید که اکانت یاهو من مجددا هک شد. من هم رسما با یاهو قهر کردم. دیگه اکانت یاهو نخواهم داشت و رسما تنها از ایمیل جی میل استفاده می کنم.
حالا فقط مانده ام آیا اصلا کار کردن با اینترنت روی کامپیوترمن توی خانه امن هست یا نه؟
It seems that big brother watching me
مهرداد جان اگه می شه من را با همین ایمیل جی میل عضو گروه کن:
farfatemi at gmail

۱۳۸۵/۰۴/۲۸

ICTP

چند روزی است که برای ِ یک دیدار ِ کوتاه‌مدت (یک‌ماهه) در مرکز ِ بین‌المللی ِ فیزیک ِ نظری (ICTP) واقع در نزدیکی‌ ِ شهر ِ تریسته‌ی ِ ایتالیا هستم. این مرکز را مرحوم عبدالسلام در سال ِ ۱۹۶۴ برای ِ کمک به پپش‌برد‌ ِ علم در کشورهای‌ ِ در حال ِ توسعه تأسیس کرد و تا کنون نقش ِ مؤثری در این زمینه ایفا کرده است. این‌جا برای ِ کسی که بخواهد کار ِ نظری در زمینه‌ی ِ فیزیک یا ریاضیات انجام دهد محل ِ بسیار مناسبی است و تمام ِ امکانات‌ ِ لازم برای انجام ِ چنین کارهایی مهیاست. کتاب،‌مجله، امکانات‌ ِ کامپیوتری، محیط‌ ِ مناسب ِ علمی ... . امکانات‌ ِ رفاهی‌اش هم بد نیست. این مرکز از طرف ِ یونسکو و آژانس ِ بین‌المللی‌ ِ انرژی ِ اتمی حمایت ِ مالی می‌شود. اگرچه بودجه‌ی ِ سرسام‌آوری ندارد ولی با مدیریت ِ درست سالانه تعداد ِ زیادی کنفرانس و مدرسه و کارگاه ِ آموزشی در این‌جا و در برخی نقاط ِ دیگر که با این‌جا قرارداد دارند (از جمله دانشکده‌ی ِ فیزیک‌ ِ دانش‌گاه‌ ِ صنعتی‌ ِ اصفهان) برگزار می‌کند و واقعاً به پیش‌برد ِ علم کمک می‌کند.
خیلی چیزها در مورد ِ این مرکز برای ِ گفتن هست ولی هم من حال‌اش را ندارم بنویسم و هم شما حوصله‌تان سر می‌رود. همین‌قدر کافی است.

۱۳۸۵/۰۴/۲۷

کاش برق نمی رفت

رفتن برق مثل اوایل انقلاب کم کم تبدیل به یک رخ داد عادی میشود. اینجا ایران است با بهره وری خاص خود که بی برقی زیان چندانی به اقتصادش نمی زند.
ولی بیکاری حین کار باعث میشود سراغ روزنامه ها بروی آنگاه میفهمی اوضاع آنچنان هم امن و امان نیست. اگر کیهان بخوانی فکر میکنی وسط جبهه جنگ اسرائیل و ایرانی . جام جم تو را در آستانه این جنگ قرار میدهد و....
سرمقاله آفتاب4 یزد جالب است. بیچاره نتوانسته از دایره دولت فراتر رود ولی حرف آخر را او زده:آقایان این دیگر زیاد و کم کردن حقوق کارگران نیست ، تغییر ساعت رسمی نیست، این یک جنگ است که اگر وارد شدید ...
کاش برق نمی رفت

۱۳۸۵/۰۴/۲۶

کاهش حقوق کارگران

به گفته جهرمی وزیر کار دولت احمدی نژاد به درخواست خود کارگران حقوق کارگران کاهش یافت .
موضوع خیلی ساده است ، افزایش بدون حساب و کتاب حقوق کارگران سبب ورشکستگی و تعطیلی بسیاری از کارکاه ها و کارخانه جات کوچک، عدم توجیه اقتصادی برای ادامه فعالیت و اخراج گروهی کارگران و افزایش قیمت تولیدات شد.
کارگران بیکار شده هم حاضر به برگشتن به کار با همان حقوق گذشته میباشند، ولی آیا کارفرمایان حاضر به برگرداندن کارگران به کار و کاهش قیمت محصولات خود هستند؟
یک مثال شرکت ... که برای ما کیس و شلف مخابراتی تولید میکرد یک کارخانه در جاده دماوند بود. در سه مرحله کارگران خود را از حدود 150 نفر به 30 نفر کاهش داد، و قیمت کالای خود را تا 25% افزایش. چند روزی بود که جهت یک سفارش سعی به تماس با این کارخانه داشتم،ولی شماره های آنها جواب نمیداد. تا نهایتا امروز با همراه مدیر تولید تماس گرفتم.پاسخ این بود: ما کارخانه را تعطیل کردیم و اطراف کرج زمین خریدیم.

۱۳۸۵/۰۴/۲۵

دوباره یاهو

با عرض معذرت از دوستانی که از این بحث طولانی یاهو حوصله شان سر رفته من اینجا پست جدید می گذارم برای دوست عزیزی که پیشنهاد کمک کرده بودند. فکر کنم آقای قاسمی باشند درست است؟
من با یاهو هم تماس گرفتم ظاهرا این دوست هکر سئوال رمز را هم عوض کرده. و یاهو هم با اطلاعاتی که من می دهم نمی تواند کمک کند هر چند از ایمیلشان به نظر می رسد حرف من را باور کرده اند.
ایمیل من که هک شده اینه:
far_fatemi at yahoo.com
اگر هم خواستید با من تماس بگیرید ایمیل من اینه:
f.fatemi@ucl.ac.uk
خدا یک ایمیل در دنیا صد ایمیل در آخرت به هر کس بتواند کمک کند بدهد. البته ایمیلی که هک نشود.

پ . ن. فراموش کردم بنویسم پیشنهاد مهرداد را هم انجام دادم و تا حالا دو تا ایمیل زدم که جوابی نیامده

تونل

نظر به افتتاح تونل رسالت و تشبیه آن به تونل مانش باید عرض کنم: تونل مانش پنجاه كيلومتر است كه سي و هشت كيلومتر آن در زير بستر دريا قرار گرفته است ولی تونل رسالت 1740 متر است .
فکر کنم تفاوت دیگر این دو تونل عدم مسدود کردن یک مسیر عادی تردد (مسیر رسالت به آرژانتن)، مختل کردن ترافیک یک منطقه برای افتتاح آن، خر تصور کردن ملت در دلایل ساخت تونل ، پذیرفتن اولین طراح و... است.
البته شاید زمان اجرای این دو پروژه ، هزینه ها و ... شباهتهای زیادی با هم داشته باشند.

۱۳۸۵/۰۴/۲۴

نسبت جمعیت به مساحت

مجموع مساحت کل سرزمین‌های تحت تسلط اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطین 2۸۰۲۳ کیلومتر مربع است که از این میان ۲۷۵۴۹ کیلومتر مربع خشکی است.و کل جمعیت آنان (با احتساب مهاجران فلسطینی) حدود 7 میلیون اسرائیلی و 8 میلیون فلسطینی است.
یعنی جمعیتی حدود استان تهران در فضائی 1.4 برابر استان تهران.
منهای آموزههای مذهبی و چه کسی اول پدر دیگری را کشت . اسرائیل و فلسطین به یک ماندلا یا گاندی بیش از پخش شدن تصاویر فلسطین از شبکه های عربی یا ایرانی و اسرائیل از سایر شبکه ها نیاز دارند.
پول و اسلحه که جای خود.

۱۳۸۵/۰۴/۲۲

یاهو

دیگر تصور اضافه شدن این یک مشکل را به مشکلات این روزهایم نداشتم. از امروز عصر نمی توانم ایمیل یاهویم را باز کنم. انگار یک هکر خدانشناس رفته و رمز عبورم را تغییر داده حالا بدیش هم اینه که یادم نیست شش، هفت سال قبل به جای این پست کد لعنتی چی وارد کردم. حالا دو سه ساعتی است مثل دیوانه ها نشستم روبروی مانیتور و هر به پنج دقیقه دوباره تلاش می کنم تا ایمیلم را باز کنم با این امید واهی که مشکل به خاطر یک اشکال توی سرور یاهو باشه.
حالا فکر کنم تا صبح خوابم نبره این هم عاقبت اعتماد بیش از اندازه به تکنولوزی.

پ.ن. کسی راه حلی نمی تواند پیشنهاد کند؟ کسی می تواند سرور یاهو را هک کند (: اگر آره پیشنهاد قیمتتون را اینجا بگذارید

۱۳۸۵/۰۴/۱۹

کار

در همایش سال 83 دوستان قدیمی را دیدیم. شماره تلفن ها رد و بدل شد. و این سرآغاز پیوندی اینبار راسخ تر بود.
یکی از این دوستان من آرش است که چند سالی است در مالزی زندگی میکند. و همایش سبب ایجاد ارتباط کاری با ایشان شد که از آن سال بطور مداوم این ارتباط برقراراست.
قرار است برای بار اول امروز بعد از ظهر آرش به دفتر کار ما بیایند.
در سایه همکاری با ایشان ما توانستیم به کار خود (مخابرات) جنبه جدیدی اضافه کنیم. و حضور امروزآرش هم برای بحث و گفتگو راجع به افزایش همکاری و افزودن شاخه جدیدتری از همکاری با ایشان است.
شاید نوشتن و گفتن از نوع شغل ، تجربیات کاری و ... بتواند پیوندهای اینچنین دیگری ایجاد نماید.
.....
و چه سرشارم از شادمانی دیدن دوستی قدیمی و همکاری بسیار خوب.

۱۳۸۵/۰۴/۱۶

دقت

مهر: به عنوان مسئول کمیته فرهنگی تا چه اندازه در تحقق اهدافی که برای فوتبال مد نظر داشتید، موفق بودید؟
- نزدیک ۲۷ درصد

از مصاحبه‌ی مسئول کمیته‌ی فرهنگی فدراسیون فوتبال با خبرگزاری مهر

۱۳۸۵/۰۴/۱۵

ارتباط

اگر توانستید بین افتتاح تونل و عروس و داماد ارتباطی بیابید به من هم بگویید.
من که هرچه به این ارتباط فکر کردم ، فقط یاد شوخیهای رکیک دوستان داماد در شب عروسی افتادم.
در این مملکت همه چیز به همه چیز ارتباط دارد.

۱۳۸۵/۰۴/۱۴

درسی از فوتبال

دیشب حساسترین بازی تیم آلمان در این جام جهانی مقابل ایتالیا انجام شد که در پایان 120 دقیقه تیم آلمان با نتیجه 2-0 شکست خورد و از رسیدن به فینال مسابقات محروم شد در حالیکه تقریبا تمام آلمان خود را برای جشن قهرمانی آماده میکرد.نکته ای که خیلی توجه مرا جلب کرد حرکت تماشاگران آلمانی پس از بازی بود که با چشمانی گریان به شدت تیم ملی کشورشان را تشویق میکردند اما ما با تیم ملی کشورمان چه کردیم؟
یک بار با یک انگلیسی صحبت میکردم میگفت شما ایرانیها آدمهای جالبی هستید به زحمت چیزی را میسازید اما به راحتی آن را خراب میکنید به عنوان نمونه در مورد ساختمان سازی میگفت که در ایران ساختمانهایی که با زحمت ساخته میشوند پس از40-30 سال به عنوان کلنگی شناخته شده و کلا تخریب میشود و از نو یک ساختمان جدید ساخته میشود در حالیکه در اروپا چنین کاری نمیکنند و اگر هم بخواهند شهرداری اجازه نمیدهد .فقط چند سال یکبار بازسازی انجام میشود.نمونه های بسیاری از این دست وجود دارد .نمونه دیگرش سیاستهای همین دولت جدید در مقابل دستاوردهای دولتهای قبلی است .یک نمونه دیگر آن حرکتی است که 2 سال قبل در مورد حذف پیکان از خط تولید ایران خودرو انجام شد وزیر وقت صنایع در مراسم تودیع با پیکان گفت امیدوارم نام باشگاه پیکان هم تغییر کند تا دیگر نامی از پیکان باقی نماند.در اینکه ماشینهای پیکان در مقیاس استانداردهای امروزه اتوموبیل سازی در سطح بسیار پایینی قرار دارد و این خط تولید میبایستی حذف شود شکی نیست اما آیا نام یا بهتر بگویم Brand پیکان هیچ ارزشی ندارد؟ به همین راحتی Brand پیکان را که طی سالیان سال توانسته بود در دل مردم ایران جای باز کند و ارتباط عاطفی بین مردم و این نام ایجاد شده بود را نابود کردند.دراین مورد باید بگویم که Brand هارا هرساله قیمت گذاری میکنند و چند سالی است که کوکاکولا به عنوان گرانترین Brand با قیمت 80 میلیارد دلار ( 2 برابر درآمد نفتی ما) ارزش گذاری میشود....شمانمونه دیگری سراغ دارید؟

۱۳۸۵/۰۴/۱۳

دلیل شماره گذاری اتوموبیل ها

چند روز قبل با اتوموبیل از منزلم که در مرز محدوده طرح زوج و فرد می باشد خارج شدم. بعد از برگشت هرچه سعی کردم جناب سروان عزیز را توجیه کنم که فقط قصد پارک در پارکینگ خانه را دارم نپذیرفت. به ناچار در یکی از میادین خلوت همان نزدیکی پارک کردم و چند ساعتی رفتم.
در برگشت توده ای حلبی را دیدم که ظاهرا بقایای ماشین بود، به گفته شاهدان یک اتوموبیل با پلاک تهران و شماره پلاک معین پس از تصاذف با شدت بسیار زیاد، که سبب شده ماشین پارک شده به جوی آب بیفتد و یکی از اتوموبیل عبوری بخورد و یکی هم از درخت کنار جوی و نهایتا فرار کرده .
باری چون تجربه نداشتم به پلیس زنگ زدم و شرح ماوقع را دادم. پس از زمان بسیار طولانی یک گشت راهنما و رانندگی رسید.
پس از شرح واقعه گفت: اتوموبیل فراری در محدوده کار ما نیست و پلیس 110 را خبر کنید. و رفت....
خب ساعاتی چند هم گذشت. پلیس 110 آمد . از شاهدانی که دیگر رفته بودند خواهش کردم و آمدند. پلیس صورت جلسه ای تهیه کرد و به ما گفت به کلانتری شماره فلان برو.
رفتیم. در کلانتری شماره فلان به من گفتند این در محدوده کلانتری بهمان است. برو آنجا.
رفتیم. آنجا به ما گفتند به ما ارتباطی ندارد به دادگاه فلان برو و شکایت کن. عصبانی شدم و با داد و بیداد گفتم دیوانه ای احتمالا مست در این شهر سرگردان است و شما مرا....
باری فردا به دادگاه فلان رفتم. بعد از باطل کردن تمبرو صرف چند ساعتی وقت بی ارزش و ... به اتاقی که آخوندی در آن نشسته بود راهنمای شدم. باری شرح ماوقع را گفتم و .... شنیدم که به شورای حل اختلاف فلان برو.
با پررویی رفتم.
ساعات از ظهر گذشته بود گفتند فردا بیا.
رفتم. باز تمبر و وفت و اعصاب را تلف کردم که به اتاقی راهنمای شدم که الحق و انصاف هم حرفم را شنیدند و هم راهنمایی کردند و هم پاسخ احترامم را دادند.
این شورا چهار نفر بودند . سه نفر روبرو و یک نفر کنار درب. سه نفر روبرو از چپ منتخب شورای شهر و قوه قضایه و هیئت چهار نفره (این یکی آخوند) بودند. چهارمی هم منشی بود.
گفتند فردا بروم تا نامه ای به اداره راهنمایی و رانندگی بدهند و پلاک را استعلام کنند.
فردا رفتم. نامه را ننوشته بودند. نشستم تا نوشتند و روزی دیگر هم سپری شد.
فردا رفتم راهنمای و رانندگی.
آدرسی دادند.
به آدرس مراجعه کردم. مالک ملک گفت آن ماشین را سه سال پیش فروختم. مورد در فلان محضر ثبت شده. به محضر رفتم. چهار دستگاه کامپیوتر در آنجا بود ولی باید دفاتر را بازبینی کنند.
برای آن هم حکم قضایی لازم است.
رفتم. با صرف انرژی و وقت بی ارزش و ....حکم دادند.
بردم دفاتر را دیدند و گفتند آدرس خریدار در دفتر ثبت نشده!
به دادگاه رفتم و امدم و از اینجا به آنجا و گفتند باید چنین و چنان کنی و بعد فلان و بهمان و نهایتا با واریز وجه اینچنین و آنچنان تا......
اگر این فرد خاطی زمانی بنا به دلیلی گرفتار آمد ما بتوانیم خسارت وارده را طبق نظر کارشناسمان از او بگیریم. البته مشروط به اینکه آدرست در پرونده تغییر نکند.
و من فقط این را فهمیدم که پلاک خودرو فقط جهت تردد خودروها در روزهای مشخص میباشد و ارزش دیگری ندارد.
و این سوال برایم باقی ماند که خب اگر به جای یک ماشین یک عابر بود چه؟