۱۳۸۳/۰۳/۱۰

تيرباران

(خانم‌ها نخوانند!) داشتم يادداشت کيوان را مي‌خواندم که از فيلم تعريف کردن من ياد کرده بود. به خاطرم رسيد که يکبار (سال 1376) در شرکتي که به اتفاق آرش سالاريان و چند نفر ديگر تاسيس کرده بوديم داشتم فيلم تعريف مي‌کردم. آن موقع من مثلا مديرعامل شرکت بودم و خانم جواني را نيز به عنوان منشي شرکت استخدام کرده بوديم که آنروز روز اول کارش در شرکت بود و طبيعتا بين ما و او رودربايستي وجود داشت. در فاصله نهار خوردن ديدم جو شرکت زيادي رسمي شده در نتيجه شروع کردم به تعريف فيلم «توپهاي سن‌سباستين» که انصافا فيلم توپي است(!) با بازي آنتوني کوئين و چارلز برانسن. هنوز اول فيلم بودم و به آنجا رسيدم که کشيش تير خورد! ولي زبانم درست نچرخيد و بجاي آنکه بگويم «کشيش تير خورد» گفتم «تشيش ... خورد»! ديگر بقيه‌اش را خودتان تصور کنيد قابل تعريف نيست! از خنده‌ها (که چندين روز ادامه داشت!) و آبروريزي‌ها که بگذريم آرش معتقد بود که من مفهوم بسياري از کلمات فارسي را عوض کرده‌ام و مجموعه‌اي از آنها را جمع کرده بود که از آن همه همين تيتر اين نوشته يادم مانده است!

۱ نظر:

Arash Salarian گفت...

راستش قبل از اینکه من سراق وبلاگ بیام و نوشته MBZ را بخوانم، مرجان آنرا دیده بود و داشت می‌خندید. پرسیدم که چه شده، گفت که MBZ مطلبی نوشته و عنوانش هست «تیرباران». از خنده‌های مرجان و عنوان مطلب حدس زدم که موضوع چیه و قبل از خواندن یه چند دقیقه‌ای حسابی خندیدم. البته اگر عنوان را تیشیش می‌گذاشتی بهتر بود :)