آقای آرش رادمند پاسخی نوشتهاند به نوشتهی پیشین من دربارهی پردازندهی شرکت پارسه. سپاسگزارم از وقتی که گذاشتهاند برای پاسخ دادن به آن نوشتهی کوتاه و امیدوارم چند خط زیر قضیه را برای من و او و خوانندگان روشنتر کند.
پیش از هر چیز بگویم که فکر میکنم که توان ِ فنی ِ طراحی سختافزارهایی مانند آنچه شرکت پارسه ادعا کرده در ایران هست. دستِ کم خودم چند گروه/شرکت را میشناسم که برای شرکتهای معتبر آمریکایی، اروپایی، و کرهای سختافزار طراحی میکنند و طرحهایشان در محصولهای تجاری استفاده میشود و در بازار به فروش میرسد. بیشتر این گروهها به دلیل تحریمهای آمریکا بیسروصدا کارشان را انجام میدهند تا برای طرف خارجیشان مشکلی پیش نیاید. خودم در یکی از این شرکتها کار کردهام. دست ِکم دو نفر از دوستان همدورهای خودمان را هم میشناسم که جاهای مشابهی کار کردهاند. یکی از دوستان هم در سالهای پیش از ۷۹ برای شرکتی چند پردازنده طراحی کردهاست.
این مقدمه را آوردم تا بدانید قصدم از این چند خط تحقیر یا به هیچ انگاشتن تلاش کسانی نیست که در ایران کار میکنند. اما اصل بحثم را به دو بخش تقسیم کردهام. بخش اول پاسخی فنی (سخت افزاری) و جزیی است به حرفهای آقای رادمند و ادعاهای شرکت پارسه. بخش دوم حرفهایی است کلی دربارهی درستی یا نادرستی سرمایهگذاری در چنین پروژهایی.
(پیش از این که ادامهی نوشته را بخوانید بگویم که وبسایت شرکت پارسه متاسفانه از دیروز از کار افتاده است. بنابراین لینکهایی که در متن میبینید ممکن است کار نکنند.)
-- همانندی ویژگیهای پردازندهی «آریستو» و پردازندهی «لیون ۳» بیش از آن است که از سر اتفاق یا به دلیل مبتنی بودن هر دو بر معماری SPARC باشد. آقای رادمند تکذیب نکردهاند که از کدهای لیون۳ استفاده کردهاند. از نوشتهشان چنین برمیآید که از IP-Core پردازندهی لیون ۳ استفاده کردهاند، که این مدعای ِ ضمنی هم درست نیست. آنچه از لیون۳ بهرایگان در اختیار همه است IP-Core نیست، چیزی بالاتر است: کدهای VHDL و سنتزشدنی ِ پردازنده.
محض اطلاع خوانندگان بگویم که IP-Coreها را بیشتر به صورت «جعبهی سیاه» میفروشند. یعنی استفاده کننده به کدهای اصلی دسترسی ندارد، بلکه از آن، بیهیچ دخل و تصرف و تغییری در کد، به عنوان بخشی از محصول نهایی خود استفاده میکند.
به زبان سادهتر و همهفهمتر ( برای آنها که تچربهی نرمافزار دارند) فرق IP-Core با کد VHDL مانند فرق library است با کد برنامهی C.
چنان که پیش از این گفتم کد VHDL پردازندهی لیون۳ سنتز شدنی است. در این صفحه گفته شده که کد را بیهیچ تغییری میتوان برای خانوادهای از FPGA های موجود در بازار و در دسترس همگان سنتز و پیادهسازی کرد. پردازندهی سنتز و پیاده سازی شده روی FPGA تا فرکانس ِکلاک ِ ۱۲۵ مگاهرتز جواب میدهد. همین کد روی ASIC با تکنولوژی ۰.۱۳ مایکرومتر تا ۴۰۰ مگاهرتز هم جواب میدهد. بنابراین فکر کنم پیاده کردنش روی تکنولوژی ۰.۱۸ کار سادهای است. کافی است که کدهای VHDL را با library آن تکنولوژی ( که آن را از کارخانهی سازندهی تراشه میگیرید) سنتز و پیادهسازی کنید. سنتز و پیادهسازی هم با نرمافزارهای پیشرفته و رایگانی -- که به وفور در ایران هست و نیازی به پرداختن چندصدهزار دلار پول برایشان نیست-- کار چندان پیچیدهای نیست.
آقای رادمند در پاسخ به من گفتهاند:
«دوست عزيز! چيزی که ما ساخته ايم Chip است. نميشود Downloadاش کرد. اگر ميخواهيد ببينيدش، يا بايد برويد عکسش را ببينيد، يا بايد بياييد اينجا، يا ما يکی برايتان بفرستيم، تا تفاوت IP-Core و زبان توصيف سخت افزار و Chip را متوجه شويد. برای کار کردن با آن هم لازم است بورد مدارچاپی بسازيد. با Enter زدن نميشود اجرايش کرد.»
از توضیحشان ممنونام. فکر کنم هر عاقلی میفهمد که «نميشود Downloadاش کرد.» اما بعید میدانم آقای رادمند واقعآ منظورشان این باشد که تراشه را ساختهاند. برای اطلاع خوانندگان بگویم که بیشتر شرکتهای الکترونیک شرکتهای طراحیاند نه ساخت. کمشمار اند شرکتهایی که تکنولوژی یا کارخانهی ساخت تراشه دارند. شما هم تراشهی طراحی شده را بعد از آزمایشها و شببه سازیهای نرمافزاری به شرکتی در تایوان فرستادهاید و تراشهی ساختهشده را تحویل گرفتهاید. برای فهمیدن این چیزها به عکس دیدن و مدرک فرستادن نیازی نیست.
بنابراین:
تراشه را که شرکت تایوانی ساخته؛ طراحیاش که بر اساس معماری SPARC است؛ کد VHDL را هم که شرکت دیگری به رایگان در اختیار همگان گذاشته؛ نیازی هم که به تغییر برای رسیدن به فرکانس کلاک ۱۵۰ مگاهرتز نبوده؛ سنتز کردن و پیادهسازی را هم با چهار کلیک و کمی ور رفتن با چهار گزینه میتوان انجام داد؛ پس حتما طراحی مدار چاپی و آزمایش تراشه روی آن «خوراک لازم برای چند پروژهی فوق لیسانس و دکترا »است آن چنان که شما گفتهاید.
اصلآ بیایید خوشبین باشیم. فرض کنیم که شما از کدهای رایگان پردازندهی لیون۳ استفاده نکردهاید. پردازندهی شما دو نوع استفاده ممکن است داشته باشد:
۱. استفادهی تحقیقاتی-آموزشی-دانشگاهی:
چنین کاربرانی در ایران پول چندانی ندارند. بنابراین از چنین مشتریانی پول چندانی نمیتوانید بگیرید، حتی اگر حاضر به خرید محصولتان شما باشند. بنابراین پردازندهی ساختهشده را نمیتوانید به آنها بفروشید، چون بعید میدانم قیمتتان را بتوانید از پردازندههای مشابه موجود در بازار پایینتر بیاورید.
اگر هم محقق یا دانشجویی دنبال کد VHDL سنتزشدنی پردازنده باشد که به راحتی میتواند آن را از همان جایی پیدا کند که من و شما پیدا کردهایم.
۲. استفادهی تجاری و صنعتی:
آنچنان که در بند یک گفتهشد بعید است قیمت تمام شدهی پردازندهی ساختهشدهی شما، حتی در صورت تولید انبوه، کمتر از پردازندههای مشابه موجود در بازار باشد. پس مشتری صنعتی برای محصول ِ ساختهشده نخواهید داشت.
پس شاید بخواهید IP-Core پردازنده را بفروشید. در اینصورت چگونه میتوانید صنعتگر را قانع کنید که از شما بخرد نه از شرکت طراح لیون؟ در کشوری که لزومی به رعایت قانون کپیرایت و ثبت اختراع نیست، چگونه از صنعتگر میخواهیدکه کد VHDL سنتز شدنی رایگان را در ساخت محصولش استفاده نکند؟ پردازندهی شما چه مزیتی بر پردازندهی رایگان دارد تا بر این اساس صنعتگر از محصول شما استفاده کند؟
پس میتوانم بپرسم بر چه اساسی مدعی هستید پردازندهی شما « کاملا قابليت عرضه و رقابت در بازارهای بين المللی را دارد.»؟ با کدام بازاریابی؟ به چه قیمتی؟ با کدام تبلیغات؟
آقای رادمند، بر چه اساسی از دانشگاهها و بخشهاي صنعتي كشور دعوت كردهاید تا از مزاياي پردازنده ايراني، براي بومي سازي ادوات و ملزومات صنايع مختلف استفاده كنند؟{+}
۴ نظر:
برای من سخت است که این بحث غیرمنطقی و مبتنی بر عصبانیت را بین دو نفر که هر دو را شخصا میشناسم و هر دو را نیز به کاردرست بودن قبول دارم ببینم.
به نظر من، اصل دعوا از اینجا شروع میشود که مهرداد آنقدر دروغ شنیده و خالیبندی دیده که دید اولیهاش نسبت به چنین اخباری منفی است (البته دید اولیه همه ما نسبت به چنین اخباری منفی است! ولی ما که در ایران هستیم، و به هر حال افراد تلاشگر زیادی را نیز در اطراف خود میبینیم، کمتر دیدمان منفی است تا کسانی که از ایران دورند و اخبار را از دور تعقیب میکنند).
از طرف دیگر، کسانی که در ایران نیستند، بعد از مدتی ”استانداردهایشان” تفییر میکند و فراموش میکنند که در ایران محققین برای چیزهای بسیار سادهای مثل تهیه کامپیوتر، اتصال اینترنت یا یک استاندارد IEEE نیز باید مقدار زیادی وقت و انرژی بگذارند. در نتیجه کاری که ممکن است از نظر یک نفر مقیم ایران یک کار بسیار عالی باشد (به خصوص از این نظر که به سرانجام رسیده است)، از نظر یک نفر خارج از ایران کار چندان خوبی به نظر نرسد. (مثالی از کارهای تئوریک خودم: در ایران همین که یک نفر مقالهای در کنفرانسی جهانی بدهد و پیچ و مهرههای مختلف را طوری به هم جور کند که بتواند آن مقاله را ارائه هم بکند، آنرا برای خودش نوعی موفقیت حساب میکند. هرکدام از قستمهای این کار در ایران کلی انرژی میبرد. در حالیکه یک مقاله کنفرانس و ارائه آن برای یک محقق در کانادا اصولا اهمیت چندانی ندارد و موفقیتی به حساب نمیآید).
به هر حال شخصی مثل آرش رادمند که در ایران مانده است و درون کشور کار میکند، همین که توانسته است با تیمش تراشهای را طراحی کند و آنرا برای ساخت به شرکتی خارجی بفرستد و از تراشه ساختهشدهاش جواب بگیرد، کاملا به خودش میبالد، به هر حال این کاری بوده است که قبلا شخص دیگری در ایران نتوانسته است انجام دهد (این اصلا مهم نیست که این نتوانستن ناشی از ناتوانی ایرانیان بوده، یا ناشی از مشکلات ایران در جمعکردن و هدایتکردن و به سرانجام رساندن تیمی که اینکار را انجام دهند، اعم از سرمایهگذار یا طراح).
من هم این موفقیت را به او و گروهش تبریک میگویم. و با شناختی که از سیستم کار در ایران دارم، میدانم که کار بسیار مشکلی بوده است.
آرش ِ عزیز،
باز هم از اینکه وقت گذاشتهاید و چند خط نوشتهی من را خواندهاید سپاسگزارم.
من اصراری بر متهم کردن شما به دروغگویی ندارم. همینجا به صراحت گفتهاید از لیون۳ استفاده نکردید. سلّمنا، من هم قبول میکنم. در کارتان پیروز باشید و در زندگیتان شادکام.
مسعود جان،
هنگام نوشتن این چند خط عصبانی نبودم. به اخباری که از ایران میرسد هم بدبین نیستم. از سر خوشبینی و امید است که دربارهی این چیزها بحث میکنم؛آن هم در این هنگامهی خون و آتش در اطراف این خاک شوربخت که شبح جنگ و خونریزی دم بهدم بر تلخکامی عزیزانم میافزاید. راستی این لینکهای روزانهی سمت راست صفحه را میخوانی؟
شرایط کار در ایران را میدانم و میفهمم. اما تنها ایران نیست که کارکردن در آن ساده نیست و شرایط آماده نیست. میدانستی در بمبی هند که شهری ۱۳ میلیون نفری است بیش از شصت درصد مردم به توالت دسترسی ندارند؟ همین شهر مرکز تکنولوژی هند است. هزاران نفر مهندس و طراح سختافزار و نرمافزار هم دارد که نصف حقوق مهندسان ایرانی را هم نمیگیرند.
محصولی را که قرار است قابلیت رقابت و عرضه در بازارهای بینالمللی داشته باشد ، با استانداردهای بینالمللی میسنجند. در بازار هم به کیفیت و قیمت محصول نگاه میکنند نه به شرایط تولید و طراحیاش. به همین سادگی.
خود آقای رادمند گفتهاند تیم ۱۰-۱۱ نفره به مدت دوسال برای این پروژه کار کردهاند. اگر میانگین حقوق هر نفرشان یک میلیون تومان (که پول زیادی هم نیست) در ماه باشد، شرکت پارسه دست کم دویستوچهل میلیون تومان در این دو سال حقوق دادهاست. شرکت تایوانی برای هر بار ساخت تراشه، بسته به نوع تکنولوژی و سطح تراشه، بین ۵ تا۲۵ هزار دلار پول میگیرد. هزینههای آب و برق و تلفن و اجارهی دفتر و هر چیز دیگر را هم اصلآ به حساب نیاور. سرجمعش میشود حدود ۳۰۰ هزار دلار کانادا.
فکر میکنی کدام سرمایهگذار یا شرکت کانادایی یا آمریکایی حاضر است این قدر پول برای چیزی خرج کند که بازاری برای فروش ندارد؟
فکر میکنی استاد من اینجا در سال چهقدر بودجهی تحقیقاتی میگیرد؟ حساب و کتاب هر سنتش را هم باید پس بدهد. یک عددی حدس بزن. در ضمن محض اطلاع درآمد سرانهی کانادا هم دهبرابر ایران است.
بحثهای کلی و مفصلم را میگذارم برای بخش دوم این نوشته. اگر فرصت شد در همین دو سه روز مینویسمش.
باز هم برای مسعود و آرش شادکامی و پیروزی آرزو میکنم.
فعلآ خدا حافظ.
مهرداد عزیز: مسلما تو عصبانی نبودهای ولی آرش رادمند حسابی عصبانی بوده است (در جایی گفته است که اگر انگلیسی بلد نیستی بده برایت ترجمه کنند!) به هر حال او هم دید اولیهاش نسبت به کسی که از کارش ایراد بگیرد منفی است! و این از آنجا میآید که در سیستم کاری ایران مجبور بوده که بارها کارش را برای آدمهای حسابی بیسوادتر از خودش که کاری جز ایرادگرفتن نداشتهاند (و شاید نیت آنها از ایراد گرفتن هم منفی بوده) توضیح بدهد و آنها را قانع کند!
ممکن است در بمبئی مردم به توالت دسترسی نداشته باشند، ولی این اهمیت چندانی ندارد و به نظر من بیشتر فرهنگی است. مشکل اصلی در ایران آنست که برای آنکه کار فنیات جلو برود، باید آنرا برای رئیس (یا مسوولی) توضیح بدهی که یکدهم خودت در آنکار تخصص ندارد! با اینکه در دوره خاتمی این وضع تا حد زیادی اصلاح شد، ولی دوباره در حال برگشتن است. قسمت بزرگی از بودجههای دولتی دست کسانی است که واقعا در زمینه تخصص ندارند و متخصصین باید برای گرفتن بودجه سرشان را پیش کسی کج کنند که هیچ چیزی از آن موضوع نمیفهمد (و در نتیجه بودجهها بیشتر بر مبنای آشنایی و گاهی بین پروژههای تحقیقاتی بسیار آبکی تقسیم میشود).
در مورد پردازنده آرش رادمند، من مثل تو با دید تجاری (با استاندارد کانادایی!) نگاه نمیکنم. من از دو زاویه مختلف این کار را موفق میدانم:
۱- من دیدهام که گاهی بودجههای تحقیقاتی دولتی در پروژههای چقدر بیمعنی یا آبکی هزینه میشود: پروژه استفاده از آهنربا در سپر ماشینها برای آنکه از تصادف آنها به هم جلوگیری شود! (یکی از پروژههای مصوب رابطهای در وزارت صنایع. از مبلغ آن بیخبرم). یا پروژه طراحی نرمافزار تشخیص صحبت برای سیستم تلفنی ... (یک ارگان دولتی)، برای آنکه کسی که از بیرون زنگ میزند فقط اسم طرف مورد نظر را بگوید و سیستم تشخیص دهد و به داخلی مورد نظر وصل شود! (از مشکلات تشخیص صحبت از پشت خط تلفن با دقت مطلوبی که این سیستم نیاز دارد بگذریم، معلوم نیست چرا طرف نباید داخلی مورد نظر را بگیرد و بدون اپراتور به داخلی وصل شود)! این پروژه چند سال پیش با مبلغ ۶۰ میلیون تومان تصویب شد. ولی راهاندازی یک پردازنده، پروژهای است که به هر حال به سرانجام رسیده است و از دور ریختهشدن مقداری از بودجه جلوگیری شده است! پروژهای هم نبوده که هر آدم بیسوادی ادعای انجام آنرا بکند و بر مبنای آن پول بگیرد.
۲ـ وجود توان و تجربه طراحی یک پردازنده در داخل کشور ارزش این سرمایهگذاری را دارد. کاری با این ندارم که شاید یک نمونه هم از آن فروش نرود (شاید هم برود). ولی راهانداختن یک پردازنده در داخل کشور، تجربهای است که باید میشد.
من هم نمی خواهم به این بحث ادامه دهم. به خصوص آنکه از آن وقت که مهندس می خواستم بشوم یاد دارم که مخالفت کردن با مسعود آخر و عاقبت خوبی ندارد.
من فکر می کنم یکی از مشکلات دیگر ما در ایران این است که خیلی بسته کار می کنیم. اگر این کار تحقیقاتی است و ظرفیتی که در کنار آن ایجاد شده ارزشمند است (که با توجه به داوری مسعود حتما چنین است) چرا اصرار داریم این کار را تجاری معرفی کنیم.
سئوالاتی که من در وبلاگ آقای رادمند پرسیده بودم سئوالاتی نبود که انتظار جواب آن را داشته باشم؛ اما نوع سئوالاتی است که برای یک طرح تجاری مطرح است و هر طرح تجاری برای آن پاسخهایی دارد و اتفاقا برای آنکه سایرین را قانع کنند که فکر تجاری پشت طرح بوده همیشه در کنار اطلاعات فنی بخشی از آنها را هم ارائه می کنند.
نمونه این گونه اطلاعات زیاد است و نمی خواهم با ارائه نمونه حرف خود را ثابت کنم.
به هر حال برای من که سابقه کار بودجه ای دارم همین که بخشی از بودجه به کسانی رسیده است که نتیجه کارشان را منتشر می کنند بسیار خوشحالم.
ارسال یک نظر