امروز به طور اتفاقی
وبلاگ ورودیهای سالی ۸۱ دانشکده برق و کامپیوتر صنعتی اصفهان را دیدم. به گمانم بین ۶۹ و ۸۱ یک چیزی در حدود ۱۲ سالی باید فاصله باشد (هنوز مطمئن نیستم! گذشت اون زمانها که دو دوتا همیشه میشد چهار تا!) و به این ترتیب به احتمال زیاد هیچکدام از این بر و بچهها را نمیشناسم. در هر حال امیدوارم که خداوند بر تعداد لینکهای وبلاگشان بیافزاید و خوانندگانشان را بیشمار کند. آمین!
۷ نظر:
امیدوارم که دوستان مخالفتی نداشته باشند که لینکی به وبلاگ آنها در ستون پیوندهای وبلاگمان بگذاریم.
من یکی از این هشتادویکیها را خوب میشناسم: برادرم مهدی. من که سال اول دانشگاه بودم او کلاس اول دبستان بود.
مهرداد پس با این حساب شما هم با علوی ها مساوی کردید. آیا باز هم سه تا برادر در دانشکده داریم یا داشتیم. دوتایی که باید زیاد باشند: شاه میرزایی - عمومی
من چهارتایی هم میشناسم: اخوان صراف، سه برادر و یک خواهر که در دانشکدهی خودمان درس خواندهاند.
شاهمیرزاییها هم سه تا هستند: جواد، احمد، و محمد که البته در دانشکدهی ما نبود (فکر کنم دانشجوی دانشکدهی معدن یا مواد بود.)
باباییزادهها: مسعود، سعید، و یکی دیگر که در دانشکدهی عمران است.
گاهی که در یک مجلس عزا یا عروسی ، نوه فلان خاله یا عمو را میبینم. میفهم این فرد دیگر آن بچه 7-8 ساله ای که دیده بودم نیست،و الان دانشجوی رشته فلان یا داماد و عروس بهمان است.آنوقت این احساس به من دست میدهد که دیگر جوان نیستم. با دیدن این لینک ورودی های 81 همین احساس را دارم، که دیگر....
کسی میداند که استاندارد سن در ایران چیست؟ مثلا در یک کشور جهان سومی به چه رده سنی جوان، میان سال ، یا پیر اطلاق میشود؟
سلام خدمت آقای سالاریان و بقیه بزرگواران شصت و نهی، من تقریبا از یک سال و نیم پیش خواننده پر و پا قرص وبلاگتون بودم و البته تمام آرشیوتون رو هم خوندم. جالب این بود که مهرداد چیزی به من نگفته بود و من هم اتفاقی وبلاگتون رو پیدا کردم.
درواقع خوندن وبلاگ با حال شما باعث شد که ما هم وبلاگ کوچیکی بزنیم. هر چند وبلاگ ما عمرا به پای شما نمی رسه ولی از این که به ما سر زدید و لینک دادید ممنونم. امیدوارم وبلاگ شما هم همچنان با اقتدار به فعالیت خودش ادامه بده.
ارسال یک نظر