۱۳۸۸/۰۶/۳۰

شرح حال

من روز ده خرداد با هزار اميد و آرزو به ايران برگشتم. از آرزوهاي برباد رفته نمي گويم.
از سه روز قبل كارم را در دانشگاه شروع كرده ام.
ديگر چه بگويم كه در اين سه ماه و اندي وقتم صرف مرتب كردن زندگي شخصي شد و حرص خوردن بابت زندگي اجتماعي. به هرحال دوستان من را هم به ليست رفقاي حاضر در تهران اضافه كنند.

۱۶ نظر:

Afshin گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Afshin گفت...

فرشاد عزیز
رسیدن به خیر
ظاهرا زمانی وارد ایران شدید که یاس و عصبانیت مردم بیشترین مقدار این سالهای اخیر بود. و البته هنوز هم که هست.
بحث دیدار همگان در اصفهان که باز ماند.
اگر دوستان موافق باشند و اوضاع مساعد یک زمانی را برای دیداری دوستانه در تهران مهیا کنیم.

Farshad F گفت...

افشين جان

من البته وقتي آمدم فضا بسيار داغ بود و همه (اين همه كه مي گويم معدود دوستان راستي من و احتمالا راي دهنده به محمود را هم شامل مي شود) سخت سرزنده، اتفاقات دو هفته بعد افتاد.

من سرم شلوغ است ولي هيچ فرصتي را براي ديدار مجدد دوستان از دست نخواهم داد.

Farshad F گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Farshad F گفت...

ببخشيد اميدوارم از كامنت قبلي من اين برداشت نشود كه بقيه سرشان خلوت است.

مي دانم كه همه سخت گرفتارند تا به قول انگليسي هاي نان را بر سر سفره بگذارند. من يك مقدار سرم شلوغتر است چون در سه ماه گذشته هر چه از ملكه بابت جاسوسي گرفته بوديم خرج شد و علاوه بر آن كلي هم قرض بالا آورديم. چنانكه به نظر مي رسد تا چند ماه ديگر هم از حقوق دانشگاه خبري نيست. اين كه مي دانيد يعني چه؟ يعني علاوه بر شغلهاي چندگانه شبها ميتوانيد ونك يا صادقيه من را در حال مسافركشي ببينيد!!!

Abbas R. گفت...

رسیدن به خیر . انشاءالله به سلامتی . راستی این تاریخ را به یادداشته باش و ده سال دیگه وضعیت خودت را با حالا و بیشت سال قبل مقایسه کن . از همه لحاظ

Unknown گفت...

خير مقدم. اميدوارم به هر حال در وطن تاز مانی که دوباره برمی گرديد کمی هم بهتان خوش بگذره (البته بيشتر از يک کمی )

Arash Salarian گفت...

خوب مبارکه، بالاخره درس تمام شده و یک کار دانشگاهی پیدا کرده‌ای. حالا کدوم دانشگاه مشغول شدی؟

S_M گفت...

سلام
رسيدن بخير و مشتاق ديدار
در ضمن تا آنجا كه بنده در ديديار دو سه سال پيش به ياد دارم سر شما هم كمي تا قسمت قابل توچهي خلوت شده است

Farshad F گفت...

چه كنيم. اين سر خلوتي ما باعث مي شود حداقل روزانه 10 دقيقه بيشتر وقت داشته باشيم صرف آن سر شلوغي مان كنيم.

آرش جان، من شريف هستم، دانشكده مديريت و اقتصاد.

Afshin گفت...

فرشاد جان با این اوصاف باید از خیر گرفتن شیرینی بابت اتمام درس و بازگشت به ایران ! فعلا بگذریم.
جدای از شوخی اینجا اسباب کشی از این کوچه به سه کوچه پائین تر کلی انرژی و زمان و پول میگیرد. وای به حال جابه جائی از ولایت انگلیس به مملکت ایران.
حقیقتا خسته نباشی. کاری بود که فکر کردی کمکی میتوانیم انجام دهیم من موبایلم همان شماره قبلی است ، و در خدمت آمده ایم.

Farshad F گفت...

از اظهار لطف همه دوستان ممنون. اميدوارم زودتر ديدارها تازه شود.

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

سلام. خوب به سلامتی کارت را شروع کردی. به من هم یک سری بزن. از نظر حقوق دانشگاه هم که فکر نکنم ابدا مشکلی باشد و نیازی به مسافرکشی نیست!

Reza P. گفت...

آقا فرشاد خوش آمديد با ارزوي موفقيت براي شما

کیوان گفت...

سلام فرشاد خوش آمدی. احمدرضا تابش هم در دانشکده ی برق دانشگاه صنعتی مشغول به کار شده.

Farshad F گفت...

كيوان خيلي ممنون. بر برگشتن احمدرضا خبر خيلي خوبي بود. دلم برايش خيلي تنگ شده است.