یکی از مراسم هفته مهندسی در دانشگاه ما Date Auction است. بعد از اينکه خوب آبجو خوردند دانشجوها (دختر و پسر) به حراج گذاشته ميشوند و خريدار و خريده شده قرار بيرون رفتن (رستوران، سينما، يا به قول اينجاييها Date) ميگذارند. چيزی شبیه حراج بردهها در گذشته است و بر سر قیمت هم رقابت در میگیرد. مثال این مراسم را اینجا بخوانید.
تمام پول هم به حساب خیریه (در این مورد کودکان محروم) میرود. کسی که به بالاترین قیمت به فروش برود حسابی قیافه میگیرد و حتی از رییس کالج هم جایزه میگیرد (نشان دهنده کشته مرده داشتن است). شرکت کنندگان معمولا همان هم کلاسیهای لیسانس هستند و برای هم دیگر رقابت میکنند.
تجسم کنيد ما چنين مراسمي بين خودمان داشتيم. :) فراموش نکنيد که تمام پول به حساب کودکان بيمار ميرود.
به روی صحنه حراج رفتن هم شهامت میخواهد چون هر کس فکر می کند ممکن است بیمشتری بماند :) :)
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۱۲/۰۷
Date Auction
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
«تجسم کنيد ما چنين مراسمي بين خودمان داشتيم...» راستش تجسم کردنش خیلی مشکل نیست! حتی حدس زدن اینکه چه افرادی پر فروشترین میشدند هم خیلی مشکل نیست. اما! اما فکر کنم که رقابت اصلی در انتهای جدول میبود: با آن لباسهای کج و کوله و قیافههای ۳×۴ عجب رقابتی برای انتهای جدول ایجاد میشد! یاد یکی دو تا از عکسهای خودم در دوران صنعتی اصفهان میافتم: عجب لباسهای قناسی... عجب ریشی... خلاصه عجب محشری! فکر کنم اگر چند نفر را از بقیه استثنا میکردند، مسابقه بسیار کسلکنندهای براه میافتاد و آخر سر آن کودکان محروم خودشان به دیدن قیافههای ما دلشان میسوخت و پولی که قبول نمیکردند هیچ، برای شفا یافتنمان کلی هم دعا میکردند :))
گفتم که تجسم مراسم فوق در صنعتی اصفهان زمان ما خیلی مشکل نیست. عدهای از دوستان پرسیدهاند که چطور. خوب، توضیح میدهم. در دانشکده برگذاری مراسم توسط ستاد انتشار خبرهای خالهزنکی (مستقر در سالن مطالعه) به همه دوستان اعلام میشد. همگی در میعادگاه (سلف ۱۲) جمع میشدند و پس از زدن یکی دو پیک دوغ یک تومانی (مشابه وطنی آبجوهای فوق) مراسم شروع میشد. بالاخره گرانقیمتترین کاندیدا تایین میشد و خریدار با پرداخت مبلغ به صندوق خیریه این امتیاز استثنایی را بدست میآورد که عصر به طور تصادفی (!!!) در اتوبوس دانشگاه کنار کاندیدای برتر بنشیند و تا خود خود دروازه تهران جای خودش را بر صندلی حفظ کند (ورژن صنعتی اصفهانی Date). رییس کالج (ترجمه به فارسی با خودتان!) هم فردا جایزه ویژه را به برنده و خریدار اهدا میکرد: یک عدد امضای ویژه در پای نامهای حاوی اسم این دو نفر خطاب به کمیته انظباطی :))))))))
شايد تصور يک چنين چيزي در زمان ما خيلي سخت باشد اما الآن خيلي هم سخت نيست اينطور که پيش ميرود شايد واقعا چندسال ديگر اين اتفاق افتاد بدون اينکه حتي کميته انضباطي هم در کارباشد. ديروز منزل يکي از دوستان قديمي که دردانشگاه صنعتي اصفهان هم اتاق بوديم، بودم صحبت از بچه هاي خوابگاه ودوتااز دخترها که بهرحال در خوابگاه آنزمان اسم خوبي نداشتند وبه کارهاي ... اسم درکرده بودند شد خيلي جالب دوتايي با هم گفتيم راستي فلاني و فلاني در مقايسه با دخترهاي حالا که آدم تو دانشگاه مي بينه پيغمبر بودند بايد الآن بيايند و ببينند که دخترها و پسرها چکار ميکنند يک کم يادبگيرند:))))
ارسال یک نظر