۱۳۸۸/۰۱/۲۴

طب مکمل و یک سوال

سلام و تبریک دیرهنگام شروع سال جاری
قصه از آنجا شروع شد که شهریور سال گذشته بدون هیچ گونه مقدمه و سابقه ای من دچار یک خارش همراه با کهیر بسیار شدید شدم و در پی آن جریان مراجعه به خانمها و آقایان اطبا آغاز شد که هر کدام پس از کلی آزمایش و برو و بیا می فرمودند از نظر تخصص ما شما هیچ مشکلی نداری و حالا به فلان متخصص مراجعه کنید. خلاصه پس از کلی اتلاف وقت، انرژی و هزينه بالاخره در آبانماه یک متخصص داخلی نتیجه همه این اقدامات را ملاحظه نمودند و فرمودند از نظر پزشکی شما هیچ مشکلی ندارید! خودتان تجربه کنید با چه چیزی این موضوع بهبود می یابد! خلاصه این شد که من سر از عطاری درآوردم و از آنجا به انجمن حجامت ایران رسیدم و در این میان یکی از دوستان همسرم آدرسی را تحت عنوان دکتر به ایشان داده بود که پس از تماسهای مکرر توانستیم ایشان را ببینیم و متوجه شدیم که ایشان دکتر نیستند بلکه فوق لیسانس حقوق دارند! و از اشخاصی هستند که توانائی اسکن هاله دارند (وجود هاله و امکان اسکن آن از نظر علمی ثابت شده است) و بدون اینکه من در مورد مشکلاتم حرفی بزنم ایشان به برشمردن مشکلات من پرداخت و مشکل پوستی را فرع بر تمام این قضایا دانست و ترجیح داد اول برای مشکل تنفسی 26 ساله من که البته از نظر ایشان آسم نبود فکری بکند و مشکل پوست را بگذارد برای مراحل بعدتر. ضمن اینکه این پیش بینی را نیز داشتند که با برطرف شدن سایر مشکلات (غیر از تنفس) مشکل پوست خودبخود حل می شود. خلاصه که همه چیز خیلی خوب شروع شد و در کنار سایر اتفاقات خوبی که رخ داد تقریبا مشکل تنفسی چندین و چند ساله من حل شده بود و من دیگر نیاز به اسپری نداشتم. در اسفندماه در طی چند مرحله حالتهای ناتوانی تنفسی در زمان دم (آسم در زمان بازدم مشکل ایجاد می کند) برای من رخ داد بطوری که بصورت کاملا ناگهانی و بدون هیچ گونه محرک خارجی (اعم از عصبی، خستگی، بو و ...) احساس عدم توانائی تنفس داشتم و بعد از حدود 10 تا 15 دقیقه مشکل حل می شد. مراجعه من به درمانگاه بابت این موضوع هم چاره ساز نبود تا اینکه بروز این حالت در پنجمین نوبت و در آخرین جمعه شب سال 87 با چند دقیقه بیهوشی کامل همراه بود و از آخرین شنبه سال 87 تا پایان اولین هفته پس از تعطیلات نوروزی من در گیجی و منگی کامل از این مطب به آن مطب می رفتم. دست آخر هم بعد از انجام تمام آزمایشات لازم و غیرلازم بدون اینکه دلیلی برای بروز این حالت پیدا نموده باشند فعلا علاوه بر مصرف اسپری، استفاده از روزانه 600 میلی گرم سدیم والپر در دستور کار من قرار گرفته است! در این میان هیچ یک از پزشکان تطابق نوار اسپیرومتری من با اسپیرومتری یک فرد عادی و تفاوت قابل توجه حجم ریه کنونی با یک سال پیش را نتوانستند توجیه کنند و ترجیح دادند به راحتی از کنار آن بگذرند. با دور ریختن تمام آنچه که آقای هاله بین(!) برای من تجویز کرده بود از طرف همسرم و ترک همه اعمالی که باید انجام می دادم دوباره خارش به سراغم آمد و بدلیل اینکه در طی این مدت تمام پزشکان بابت این موضوع هیچ دلیل و راه حلی ارائه ننموده بودند به سراغ پزشکی که کار حجامت می کرد رفتم و اینکار را انجام دادم. همچنین به مصرف غذاها و خوراکیهایی که دارای طبع گرم و تر هستند روی آورده و از مصرف غذاهای با طبع سرد و خشک به شدت جلوگیری می کنم و به لطف خداوند حداقل مشکل خارش حل شده است. البته این موضوع تا چه حد به تداوم مصرف سدیم والپر برمی گردد هم مورد سوال است. پس از این مقدمه طولانی، سوال خاص من این است که آیا یک مرکز تحقیقاتی خاص پیرامون طب مکمل سراغ دارید که بتوان نه بعنوان یک بیمار که بعنوان یک سوال کننده به آن مراجعه کرد و بتوان قبل از شروع درمان نتایج مستندات درمانهای قبلی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. بررسیهای من در این زمینه نشان می دهد که این شاخه تقریبا درتمام دنیا به رسمیت شناخته شده و بودجه های قابل توجهی نیز برای آن منظور می گردد. همچنین آنچه که مثلا در بحث فرادرمانی بیشتر مورد تاکید قرار گرفته مستقل بودن آن و عدم همراه نمودن آن با سایر درمانهای طب مکمل است چیزی که من به آن مشکوک هستم که در مورد من اتفاق افتاد. چون این آقای هاله بین (!) همزمان از گیاه درمانی، انرژی درمانی، فرادرمانی و یوگا برای بنده بهره جست. آنچه که بیشتر از هر چیزی برایم اهمیت دارد اینکه جایگاه علمی این موضوع را شناسائی کنم و خودم بتوانم دلیل قانع کننده ای برای اتفاقاتی که در این مدت رخ داده پیدا کنم. بر اساس بررسیهای من برخی از آزمایشگاههای علم فیزیک به اثبات اتفاقات فراهنجاری همت گماشته و در این راستا موفق بوده اند (برخی را با دلیل علمی اثبات نموده اند و برخی را شاهد بوده اما ناتوان از اثبات) اما این نکته که این اطلاعات که عمدتا از طریق اینترنت بدست آمده چقدر صحت دارد خود جای سوال است. مخصوصا بصورت خاص خوشحال خواهم شد که دوستانی که در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی مشغول به فعالیت هستند وجود و یا عدم وجود این مراکز را تائید و منابع معتبری که می تواند مرا در این مسیر یاری دهد معرفی نمایند.

۱۰ نظر:

Abbas R. گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Abbas R. گفت...

با عرض سلام و تبریک سال نو . در موردسئوال مطرح شده باید بگویم که پاسخی ندارم ولی در خصوص مشکلی که جهت شما رخ داد ، من تجربه ای در گذشته دور در دوران نوجوانی داشتم که شاید به درد شما بخورد . مشکل من مشابه مشکل شما بود یعنی ابتدا خارش ، سپس کهیر و بعد هم تورم پوست . مراجعه به انواع پزشکان افاقه نکرد و با راهمنایی بزرگان خانواده نزد پزشک تجربی گیاهی در سامان رفتم . البته ایشان الان در آمریکا زندگی میکنند . ایشان بعد از شنیدن شرح حال از من یک سئوال پرسید وآن اینکه آیا از هاضمه مشکلی دارم یا خیر و با توجه به مشکل کمی که داشتم جواب مثبت دادم و ایشان تجویزی برای من داشتند که ظرف یک روز با عمل به دستورات ایشان من خوب شدم بنظر من خیلی از مسائلی را که ما هم اکنون با آنها مواجه میشویم ، بزرگان ما قبلاً حل کرده اند فقط جون ما به ایشان اعتقاد نداریم مسائل را پیچانده و یا لقمه را دور سرمان میچرخانیم . اعتقاد به اینکه اطبای سنتی قدیمی دانسته هایی دارند مه بسیاری از مشکلات را حل میکند خود یک راه حل محسوب میشود . اما بگویم من به کلاهبردارانی که با عناوین عجیب و غریب مانند هاله و ... سعی در جلب دیگران ندارد اعتقاد ندارم

Arash Salarian گفت...

من خیلی سریع و گذرا نوشته شما را خواندم و برای پاسخ دقیق‌تر لازم است که آنرا دوباره به دقت مطالعه کنم. پیش از هرچیز از اینکه در این مدت طولانی از این مشکلات جسمی رنج می‌بردید متاسفم. کاملا قابل درک است که وقتی بیماری از مجراهای عادی به درمانی نرسد،‌ به سراغ گزینه‌های دیگر برود و حداقل آنها را آزمایش کند. ولی از این که بگذریم،‌ در مورد اعتبار روشهای طبی «مکمل» باید بگویم که از نظر علمی هیچ‌کدام کمترین اعتباری ندارند. چرا با اطمینان صحبت می‌کنم؟ کلید قضیه در تناقض درونی ترکیب «طب مکمل» است. طب مکمل به آن دسته از روشهای درمانی اطلاق می‌شود که بر اساس روشهای شناخته‌شده و متداول علمی بنا نشده‌اند. مثال‌ها فراوانند (هامیوپاتی، شیروپرکتیک ...).
ببینید، پس از گذشت قرن‌ها امروزه ما روشی برای تحقیق درستی ادعاهای این چنینی داریم. «روش علمی» شیوه خاصی از تحلیل مشاهدات است که به ما امکان می‌دهد با دقت درستی یا نادرستی آنها را آزمایش کنیم. اگر در آزمون‌های شیوه‌های «مکمل» از روش علمی استفاده شوند و سربلند بیرون بیایند که دیگری به نیازی به استفاده از قید «مکمل» نخواهند بود و مانند هر تئوری علمی دیگری بخشی از علم خواهند شد. بزرگی گفته که:‌There is no alternative medicine. There is only medicine that works and medicine that doesn't work.
بیان اینکه برخی از این روشها در کشورهای پیشرفته هم استفاده می‌شوند سفسطه‌ای بیش نیست. مهم نیست کجا استفاده می‌شوند، مهم این است که چه کسی از آنها استفاده می‌کند. در کشورهای پیشرفته هم آدمهای فرصت‌طلب و شیاد و یا آدمهای ساده و کم‌اطلاع کم نیستند. (به عنوان مثال به رواج شدید پیش‌گویی و منجمی در بریتانیا نگاهی کنید). چیزی که مهم است این است که واکنش جامعه علمی به این روشها چیست. مثلا هامیوپاتی را در نظر بگیرید. باوجود آنکه بارها و بارها در آزمون‌های دقیق علمی شکست خورده و بی‌خاصیتی آن ثابت شده حتی در دارو‌خانه‌‌های بسیاری از کشورهای غربی محصولات هامیوپاتی عرضه می‌شوند (هرچند که در بسیار از این کشورها، شرکت‌های بیمه به درستی این درمان را بی‌اعتبار می‌دانند و این محصولات را پوشش نمی‌دهند). چرا؟ در این مورد خاص شاید بتوان اینطور توجیه کرد که به دلیل تبلیغات فراوان هامیوپاتی در بین عوام طرفداران فراوانی پیدا کرده و با توجه به تقاضای شدید، مسئولان به دلیل اینکه مصرف چند قطره «آب» نه سود و نه زیانی برای سلامتی عمومی دارد، با طرفندی با حذف عنوان «دارو» از این محصولات فروش آنها را آزاد گذاشته‌اند. پس آیا هامیوپاتی،‌ به عنوان یک شیوه طب مکمل که در کشورهای غربی هم وجود دارد،‌ اعتباری دارد؟ پاسخ منفی است چرا که «روش علمی‌» نشان داده بی‌خاصیت است.
قضیه روشهای طب مکمل داستان بسیار طولانی است از درد بیماران و تلاش پزشکان و چیزی نیست که با چند خط نوشته وبلاگی به انجامی برسد. بحث در مورد هر مثل می‌تواند بسیار طولانی شود. من به دلیل زمینه کاریم اطلاعات اندکی در مورد روشهای سازمان‌یافته علمی برای آزمون روشهای درمانی دارم. بنابراین اگر مایل به صحب بیشتر هستید، یک مورد خاص از این روشهای مکمل را انتخاب کنید تا با هم آنرا موشکافی کنیم.

Arezou. M. گفت...

Tahere jaan,
A friend of mine looked for various methods to cure her kid’s asthma problem. The little boy had both breathing and skin problem. After 3 years, she finally found this clinic in Toronto: http://www.ontarioclassified.com/toronto/asthmatreatmenttoronto/
She was much exited with the result. I don't reject or confirm what I heard from her.

I just found a number of websites and papers about the subject. You can search on the following keyword: “Halotherapy and Speleotherapy”, “Asthma”, “skin”

Hope you get well soon

Arezou. M. گفت...

One more thing: I think your Mr “hale-bin” has combined some real and faked treatments just to show up he has many skills

Unknown گفت...

طاهر خوبم من فکرکنم در ايران مراکز دانشگاهی روی اين مساله زياد در حال تحقيق هستند چون متاسفانه اين مساله هم يک جور مبارزه با غرب و اينکه ما از همه بهتريم شده نه مساله کند و کاو علمی برای تبديل يک تجربه بالينی به يک تجويز درست و علمی پزشکی است که بعدها در کتب آموزشی پزشک هم بيايد . همچنين به دليل بالا رفتن پزشکان بيکار ، پزشکان سطح علميشان را آورده اند در سطح مردم عامی تا بلاخره چرخ زندگی بچرخد،اين واقعيت بسيار تلخ رابايد پذيرفت.
درواقع اگر سراغ اين مراکز می روی اين مسائل را درنظر داشته باش. نظر شخصی من يک چيزی مشابه آرش است ( باتشکر از اون نقل قول عالی که قطعا هروقت کسی از انرژي درمانی به عنوان طب مکمل اسم بردمی ذارم کف دستش)
واقعيت اين است که درمان پزشکی بر تجارب بالينی پزشک تکيه دارد. و من اميدوارم پزشک با تجربه ايي را پيدا کنی که حداقل از طريق تجارب بالينش بتواند معالجه ات کنه .واقعيت اين است که آلرژی يک مساله بیسارپيچيده می تواند باشد که واقعا نيازمند مراکز تحقيقاتی قوی است که درايران نيست بنابراين تجربه بالينی پزشک خيلی مهم می شود. درواقع حضرات مکمل از همين نقطه وارد می شوند يعنی طوری با مريض صحبت می کنند که مريض فکر می کند وی تجربه وسيع بالينی دارد چون خيلی عامينانه وراحت صحبت می کنند ووقت برای صحبت کردن با بيمار می گذارند کاری که متاسفانه پزشکان روزبروز کمتر انجام می دهند .
به هر حال ضمن آرزوی تندرستی برایت فکر می کنم که تجويزهای پزشک متخصص را به خاطر حرف آقای هاله بين قطع نکن . چون به همان اندازه که دوستان تجربه خوب از اطبا مکمل دارند من تجربه بد.
در ضمن دلم می خواهد دوستان داستان روغن لورنزو را اينجا بخوانند وببيند نحوه برخورد يک خانواده با بيماری فرزندشان چگونه بوده است . همچين در لابلای اين داستان اين که چرا يک رژيم غدايي دردرمان بيماری يا کند کردن سيرپيشرفت آن موثربوده است، بيان می شود .
http://1pezeshk.com/?s=%D8%A2%D8%AF%D8%B1%D9%86%D9%88

Bijan Najafi گفت...

I wish to be able to guide you in this regard! However, unfortunately this area is out of my expertise. I will try my best to gather some information from my physician colleagues who may be expert in this area. At the first glance, Arash arguments make more sense to me. Best..

Fatemeh Esmaeeli گفت...

با سلام وتبريك سال نو
اميدوارم كه همگي سالي خوب وسرشارازموفيت و پيروزي داشته باشيد
طاهره جان ازبيماري شما بسيارناراحت شدم اميدوارم كه هرچه زودتر خوب شويد راستش را بخواهيد من چند سال پيش بعلت مشكلات بسيارزيادي كه برايم پيش آمده بود (فوت پدر وبيماري ديابت مادرم كه مادرم را كم بينا كرده بود وبي قراري وناآراميهاي برادر كوچكترم كه خيلي به پدرم وابسته بودورفتن خواهرم كه خيلي به هم وابسته بوديم به بندر ماهشهربراي كارو....)بسيارگرفته وناراحت بودم واحساس مي كردم كم كم درمعرض بيماري جسمي و حتي افسردگي هستم براي همين تصميم گرفتم با تقويت مسائل معنوي درخودم وكاركردن بيشترروي خودم به مشكلاتم غلبه كنم راستش را بخواهي كلاسهاي زيادي رفتم نمي خواهم بگويم كلاسها فايده ايي نداشت نه اتفاقا در آن زمان خيلي هم بهم كمك كردند اما الآن به اين نتيجه رسيده ام كه خيلي از مسائل به ذهن آدم بر ميگرده من دوره هاي ريكي 1 و2 ومستررا گذراندم بجزخودم ومادرم تابحال به كسي انرژي نداده ام نمي توانم بگويم بي تاثير هست چون بارها روي خودم جواب داده وقتي سردرد ميگيرم دستم راروي سرم مي گذارم وبه خودم انرژي مثبت مي دهم ونتيجه ميگيرم بعدازمدتي سرم خوب ميشه اين برميگرده به افكار مثبت وياد خدا كه من آن لحظه روي آن تمركز مي كنم راستش را بخواي بعداز گذراندن دوره هاي فراوان به اين نتيجه رسيدم كه همه چيز به ذهن آدم برميگرده وهمه اتفاقات آنجا مي افته يا به عبارت ديگه همان قانون جذب اين را هم بگويم كه با كمي تامل به راحتي ميشه فهميد كه ما اينجورنيروها وانرژيها رااز بچگي حس مي كنيم وچيز جديدي نيست مثلا وقتي خالصانه نماز مي خوانيم يا دعا مي كنيم كاملا آن را ميشه حس كرد من تاحالا نتوانستم طب مكمل را كامل قبول كنم كامل هم نمي توانم رد كنم چون همه چيز به روحيات وذهنيات آدم بر ميگرده تو پزشكي هم داريم كه مي گويند روحيه مريض خيلي مهمه اگر روحيه خوبي داشته باشه زودتر خوب ميشه

Fatemeh Esmaeeli گفت...

اين لينك را هم مي توانيد نگاه كنيد
http://faradarmani.ir

Fatemeh Esmaeeli گفت...

راستي فرزانه جان مثل همه چيزها كه وقتي تو مملكت ما صدا مي كنه آخرش معلوم ميشه كه به حمايت حضرات برميگرده اين طب مكمل هم همينطوره طب مكمل توايران از طرف وزارت بهداشت مجوزنداره وبهش مجوز نمي دهند چندبار هم ازطرف حكومتيها اومدند ومي خواستند كلاسهاي استادم را به جرم كلاهبرداري ببندند چون بهشون باج نمي داد اگر شما مي بينيد جايي اين موضوعات طرفدار پيدا كرده وكسي هم اعتراض نميكنه علتش اينه كه يكي از حكومتيها كه احتمال زياد حرفش هم خيلي مي ره پشتشون هست چون من مطمئنم وزارت بهداشت به اين جاها مجوز نميده