چند وقتی بود به این فکر افتادهبودم که درسم که تمام شد بروم یک دکتری مدیریت یا اقتصاد بگیرم. پیش خودم میگفتم که چه کم دارم از بقیه که در چهلو چند سالگی با زن و زنبیل و هفت هشت بچهی قد و نیم قد، سه ساله دکتر اقتصاد میشوند. اقتصاددان یا مدیریتدان!!! میشوم و برمیگردم ایران و چند تا تپه را هم من گلکاری میکنم.
پرس و جویی کردم و فهمیدم که کار سادهای نیست. در دانشکدهی مدیریت اینجا برای دورهی دکتری دست کم باید چهارده درس گذراند. پایاننامهاش هم کم دردسر نیست. دیدم با انبساط خاطر من جور در نمیآید، بیخیال شدم.
خلاصه اگر جایی سراغ دارید که بشود در ازای یک قالیچه یا چند قوطی گز دکتر اقتصاد یا مدیریت شد خبر بدهید که عجله دارم. اگر پیش از پایان خرداد امسال باشد چه بهتر، البته تا مرداد هم بشود خوب است.
تپه ها منتظر اند.
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۴/۰۱/۳۱
اقتصاد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۷ نظر:
سلام
من به عنوان کسی که دکترای اقتصاد می خواند و با زن و بچه قصد دارد سه یا چهار سال هم بیشتر دوره اش طول نکشد بابت وجود برخی از این آقایان که من نمی دانم این عقاید احمقانه را به عنوان اقتصاد در کدام دانشگاه آموخته اند از جامعه علمی کشور عذرخواهی می کنم.
ولی واقعیت این است که شکل بندی اصلی نگاه و دید اقتصادی یک اقتصاددان باید در دوره آموزشهای پایه شکل گیرد چون دوره های دکترا نوعا متمرکز بر کارهای تکنیکی است به خصوص اگر دانشجو کار تئوریک انجام ندهد و برای کار عملی خود هم بر روی آمار ایران کار کند.
متاسفانه سطح آموزش اقتصاد در کشور بسیار پایین است و در اکثر دانشگاهها به دلیل به روز نشدن دانش اساتید مراجع مورداستفاده مربوط به بیست یا سی سال قبل است.
و این قصه سر دراز دارد ....
فرشاد جان،
خدا نکند منظورم از این نوشته تو باشی. ما که همدیگر را بیست سالی است میشناسیم، با هم این حرفها را نداریم. من هم بهعنوان کسی که متاهل است و دکتری میخواند از تو معذرت میخواهم اگر دلگیر شدهای.
اما
این روزها سیاستبازانی که کفگیرشان به ته دیگ دین و اخلاق خورده، رگهی طلای دیگری پیدا کردهاند: علم. خوشانصافها به دکتری هم راضی نیستند و خود را نظریهپرداز هم میدانند. دکتری پیشکششان، همین سواد پایهی سیسال پیش را هم مثل آدم (آدم: کسی که همزمان با درس خواند رییس صدجای دیگر نیست.) خواندهبودند راضی بودیم. همهشان هم این روزها استاد دانشگاهاند. لامصبها همهشان هم خود را از ابن سینا کمتر نمیدانند و جامع علوم دهر اند. حوصله داشتی خاطرات یکیشان را در روزنامهی جام جم بخوان تا بفهمی چه میگویم. زندگی نامهی این یکی هم خیلی باحال است. تعداد «ایشان» ها را بشمار. بقیه را هم خودت قصهشان را بهتر از من میدانی.
مهرداد جان من دلگیر نشدم فقط خواستم یا گوشه ای از طنز نوشته ام را شروع کنم.
متاسفانه سطح فهم علم اقتصاد حتی در دانشگاههای کشور هم بسیار پایین است.
متاسفانه فاصله علمی دانشگاههای کشور در زمینه علوم انسانی و به طور خاص اقتصاد در دانشگاههای داخل پایین است. کمتر استاد اقتصادی را می بینید که در مجلات معتبر یا نیمه معتبر مقاله ای داشته باشد.
البته مقاله نوشتن در اقتصاد بسیار مشکل تر از رشته های فنی است. فعالترین اساتید در معتبرترین دانشگاهها به طور متوسط سالانه به ندرت بیش از یک یا دو مقاله منفرد دارند.
اما قصه اقتصاد در دانشگاههای ایران سر دراز دارد ....
فرشاد این را بخوان در تایید حرفت.
البته نتیجه فرعی (و شاید هم اصلی!) این نوشته مهرداد آنست که مهرداد تا پیش از پایان خرداد امسال دکترایش را میگیرد! پیشاپیش تبریک میگویم.
اما هرچه فکر کردم نفهمیدم مرداد چه خبر است!
مشکل فقط بيسوادي نيست. آقاي لاريجانی درسخوانده برکلی است و با منطق ریاضی میخواهد فلان تئوری که خودتان میدانید را ثابت کند. آقای ولایتی اگر اشتباه نکنم دانشآموخته پزشکی هاروارد است. یک بار به سخنرانیاش گوش میکردم. ایشان در زمینه تاریخ نظریههایی سرهم بندی میکرد که خر خندهاش میگرفت!!!
نسبت شعور به سواد را باید در نظر گرفت. فعلا که همه مشغول بزرگ کردن کاذب مخرج کسر هستند.
ارسال یک نظر