۱۳۸۳/۰۵/۱۷

علم بهتر است يا ثروت؟

نميتوان گفت که مردم کانادا يا آمريکا از جاهل ترين مردم دنيا هستند. به نظر من ناداني مردم را بايد به نسبت امکاناتي که در دست دارند سنجيد. آنچه که من در هنگام ورود به کانادا انتظار داشتم اين بود که چرا با وجود منابعي مانند اينترنت و کتابخانه و... چرا مردم حتي نميدانند که ايرانيها عرب نيستند و يا وقتي براي کاري به بانک مراجعه ميکني کارمند قدرت حلاجي اين را ندارد که براي حل مشکل مالي يا اداري فلان راه هم وجود دارد .

در واقع سيستم آموزشي دبيرستان اينجا طوري طراحي شده که مهارت يک دانش آموز را در حل يک سري مشکلات تجربي ميپروراند. کارهاي تيمي و ايجاد حس همکاري و تحقيق به خوبي آموخته ميشود. در کل ميتوان گفت که مردم اينجا بيشتر در قالب يک کليشه تعريف شده زندگي ميکنند و چون زندگي آنها پيچيدگي و فراز و نشيب زندگي ما را ندارد به طور کلي آنها را مردم روتين تري ميبينيم. به عنوان مثال مقايسه کنيد نحوه ورود ما به دانشگاه با بچه هايي که در کانادا هستند. شايد ما از حل يک مساله يا معماي رياضي در اوقات بيکاري لذت ببريم ولي يک کانادايي يا آمريکايي ترجيح ميدهد ذهن خود را درگير پيچيدگي نکند و اوقات خود را با خواندن رمانهاي ساده عشقي و احساسي و به طور کل ساده پرکند و شايد هم ترجيح دهد هرگز رماني مانند «ابله» داستايوسکي را باز نکند.

جهل و ناداني که مردم کشورهايي مثل هند و پاکستان و ... از آن رنج ميبرند و حتي از وجود چنين جهلي در خود بيخبر هستند هرگز قابل مقايسه با جهل کاناداييها يا آمريکاييها نيست. جاهلترين مردم آمريکاي شمالي به حداقل حقوق اجتماعي خود واقف هستند و حتي احترام به حقوق ديگران را به خوبي درک کرده و رعايت آنرا جزو وظايف روزمره خود ميدانند.

س. چرا با وجود صحبتهاي حميد ستار و بقيه دوستان آمريکا يا کانادا توليد کننده علم هستند؟
ج. سرمايه نياز به گردش دارد. گردش سرمايه موجب درآمد براي صاحب سرمايه است. گردش دادن سرمايه نياز به ابزار و متخصص دارد. ابزار بهتر به همراه متخصص مجربتر موجب توليد بيشتر شده و افزايش سرمايه را موجب ميشود. براي دستيابي به ابزار پيشرفته تر و متخصص ماهرتر نياز به تحقيقات و پژوهش بيشتري است. علم نتيجه تحقيقات است و وجود محقق و متخصص توليد علم و تکنولوژي را تضمين ميکند.

متخصص براي داشتن يک زندگي که شايسته آن است به دنبال فرصت ميگردد تا بتواند نيروي خود را به صاحب سرمايه بفروشد و در عوض صاحب سرمايه صاحب علم و تکنولوژي توليد شده توسط اين فرد متخصص ميگردد. اين فرد متخصص مجبور است تا با نوآوري و تحقيقات و توليد علم بيشتر درآمد بيشتر خود را تضمين کند و در عوض صاحب سرمايه صاحب دانش و تکنولوژي بيشتري ميشود. صاحب و صاحبان سرمايه با هم قانوني را تصويب ميکنند که گردش آزاد و بدون مانع سرمايه بين خودشان را بر اساس ضوابط مشخص تضمين ميکند. در نتيجه رقابت براي گردش بيشتر سرمايه بين سرمايه داران سرعت ميگيرد و تضمين کننده اين امر ارائه محصولات جديدتر با تکنولوژي برتر و در نتيجه جذب متخصص بيشتر از هر جاي دنيا براي توليد تکنولوژي است.

همانطور که ميبينيد علم در نتيجه وجود يک فيدبک مثبت بين سرمايه و رقابت به وجود ميايد و در نتيجه به تدريج سير صعودي ميگيرد. الان ميشود فهميد چرا از کل دنيا متخصص سعي ميکند به جايي برود که بتواند از دانش خود بهره صحيح بگيرد.

حالا برگرديم به موضوع انشاء‌ معروف خودمان در مدرسه: علم بهتر است يا ثروت؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

هم علم بهتر است هم ثروت!

Fatemeh Esmaeeli گفت...

به نظر من هم علم خوبه هم ثروت بشرط اينکه دارنده آن کمالات و اخلاق انساني هم داشته باشد. مثلا اين رئيس ما بقول خودش دکتراي عمران دارد اما متاسفانه (البته جسارت نشود به دوستاني که دکتري دارند ) دريغ از يک ذره فهم و شعور انساني. به راحتي آب خوردن حق و حقوق ما را ضايع ميکنه( يه چيزي نزديک يک ميليون تومان من را خوردو کلي اجحاف که در حقم کرد بماند ) نه فقط من بلکه همه کارمندهاي دانشکده از دستش مي نالند تازه آقا کلي هم ادعاي مسلمونيش ميشود

Arash Salarian گفت...

این موضوع انشای تکراری از آن چیزهایی است که هیچ‌کس به درستی نمی‌داند چرا از روز اول سروکله‌اش در فرهنگ ما پیدا شده است. من در دوران دبستان و راهنمایی هرگز کشف نکردم که چرا باید بتوان بین این دو موجود مقایسه‌ای انجام داد. علم بهتر است یا ثروت؟ مانند آن است که بپرسیم خیار بهتر است یا گل‌کلم؟ یا حتی بالاتر از آن، هویج بهتر است یا لوکوموتیو؟!