در آمريکا بيمه اتومبيل خيلي به محل سکونت (و البته عوامل ديگر همچون سابقه و سن) بستگي دارد چون قوانين ايالتي و هزینههای زندگی به شدت متفاوتاند. شما میتوانید با ۲۰۰۰ دلار یک ماشین دانشجویی (مثلا هوندای ۹۴) بخرید اما بیمه سالیانه آن (حداقل قانونی) در جایی مثل بوستن حولوحوش ۸۰۰ دلار در سال است. در سینسیناتی البته کمتر است هر چند که اگر جریمه رانندگی بگیری حق بیمه وحشتناک بالا میرود.بیمه درمانی از انهم بدتر است.هیچ کشوری به اندازه امریکا بطور سرانه هزینه درمان نمیکند. برای آنکه بزرگی اعداد مشخص شود مثالی میزنم. کنار دانشگاهمان بیمارستان کودکان است. این بیمارستان فقط پولی که برای قراردادهای پژوهشی آن هم فقط از بنیاد ملی بهداشت هزینه میکند حدود ۷۰ میلیون دلار در سال است. این عدد را در ابعاد ملی تجسم کنید.هزینههای پژوهشی قسمت خوب قضیه است. هزینههای حقوقی سرسام آور است. در صورت اشتباه دکتر هیئت منصفه ممکن است ملیونها دلار جریمه تعیین کند که به طور غیر مستقیم از جیب پرداخت کنندگان حق بیمه پرداخت میشود (از طریق دکتر و شرکتهای بیمه). چند سال پیش دادگاه مکدونالد را به پرداخت سه میلیون دلار جریمه محکوم کرد. علت هم ان بود که یک پیرزن لیوان قهوه را به روی پای خودش ریخته بود و سوخته بود. استدلالشان این بود که مکدونالد برای مخفیکردن مزه بد قهوهشان آن را بیش از حد گرم میکند!!!همه این هزینهها به طور غیر مستقیم باعث بالا رفتن حق بیمه میشود. برای خیلی افراد بیمه مهمترین مزیت شغل داشتن است و حتی از حقوق آخر ماه برایشان مهمتر است. بدون بیمه یک هفته در بیمارستان بودن معادل از دست دادن همه زندگی است. برای افراد فقیر دولت کمک میکند اما اگر کمی پول داشته باشی تا تمامش را نگیرند دستبردار نیستند.در حال حاضر ۴۴ میلیون آمریکایی از بیمه درمانی محرومند و این شعار اصلی جانکری برای انتخابات ریاستجمهوری شده است.من که به گروه سنی با کمترین میزان بیماری تعلق دارم و از بیمه دانشگاه استفاده میکنم (دانشگاه پولش را نمیدهد اما از نظر آماری باعث پایین آمدن حق بیمه میشود) حدود ۱۰۰۰ دلار در سال از جیب مبارک حقبیمه میدهم. حق بیمه برای یک دانشجو و همسر حدود ۴۵۰۰ دلار در سال است (به علت هزینههای احتمالی زایمان)
۶ نظر:
Sorry for broken links...
كاشكي بجاي sorry لينكها را درست ميكردي!
در سوییس نیز هزینه درمان و بیمه بسیار زیاد می باشد! من خودم در سال 99 سرما خوردم و به پزشک مراجه کردم. دکتر هم یکسری آزمایش خون ساده برای تست آلرژی برای من تجویز کرد. این آزمایش ها را در همان مطب دکتر انجام دادم. با این آزمایشهاخوب آشنا بودم چون وقتی در ایران بودم در شرکتی کار می کردم که این دستگاها را می فروخت. یادم می آید که وقتی در ایران بودم هزینهء این آزمایشها فقط 200 تومان بود!اما این جا نهایتاً بدون خرج دارو حدود 1000 فرانک سوییس معادل 1000 دلار آمریکا برایم خرج داشت و من هم مجبور شدم تمام آن را از جیب مبارک بپردازم چون بیمه من در صورتی هزینه درمان را پرداخت می کنند که هزینه درمان از 1500 فرانک در سال بیشتر باشد!برای این بیمه یعنی با فرانشیز فرانک در سال برای رنج سنی من حدود 250 فرانک در سال می باشد (این مبلغ کمترین مقدار بیمه سوییس است.( اخیراً بیمهء ارزان تری برای دانشچویان خارجی در دسترس می باشد).
لینک ها را هم درست کردم
ببخشید ولی بهتر است اینهمه از ترکیب «میباشد» استفاده نکنید. مگر «است» چه اشکالی دارد که ناچار از استفاده از این غلط دستوری شویم؟
اگر در نوشته های من غلط چه از لحاظ دستوری چه نوشتاری زیاد می بینید عذر مخواهم. علت آن (در کنار بی دقتی! ) این است که حدود 6 سال است که به فارسی چیزی ننوشته ام!
ارسال یک نظر