شايد اين هم از عجايب مسعود باشه كه مطالب مورد نظرش رو بين كلي مطلب ديگه بيان ميكنه.
حال كه بحث گزارش نوشتن شده يادم افتاد به يه گزارش آزمايشگاه الكترونيك 2 كه مسعود گزارشش رو نوشت.
مسعود در تبيين نتيجه يك آزمايش به شرح و تفسير مفصل يكي از شكل موجهاي بدست اومده پرداخت كه فكر ميكنم مطلب بسيار در خور توجهي هم نوشته بود. اواخر صفحه متوجه شد كه استدلالش كاملا اشتباه بوده ولي چون كلي نوشته بود، دلش نمياومد كه صفحه رو از اول بنويسه، لذا اينطور ادامه اداد:
البته استدلال فوق كاملا اشتباه است و روش استدلال درست به قرار زير است، جمله دقيق يادم نيست ولي چيزي با همين مفهوم بود.
و بعد استدلال درست رو در ادامه نوشت.
حالا تصور كنيد حال كسي كه ميخواست گزارش رو بخونه و نمره بده، اول كلي با استدلال جالبي كه مسعود نوشته بود قانع ميشد و بعد كه به اون جمله باطل كننده استدلال ميرسيد چه حالي بهش دست ميداد.
اين رو نوشتم كه بگم اينكه مسعود بعضي وقتها منويات خودش رو بين كلي مطالب ديگه پنهان كنه مسبوق به سابقه است. درباره چيزي كه در گزارش مربوط به الحمرا ميبينيد هم فكر نكنيد كه اون يك جمله مهم نبوده، شايد هم جزء مهمترين قسمتهاي مطلب بوده.
بالاخره آدم كه نميتونه بره اسپانيا و بعده بياد براي گزارش او سفر فقط همون يه جمله رو بنويسه، مجبوره كلي از الحمرا هم بگه.
به هر حال تفسير دقيق اهميت اين جمله با خود مسعوده و لا غير.
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۰۷/۱۳
گزارش نويسي به سبك مسعود
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
در گزارش آزمايشگاه كه چيزي مخفي نشده بود! بنابراين سابقهاي كه ميگوييد خيلي معتبر نيست.
در اينجا من ميخواستم هم اين مطلب را گفته باشم هم خيلي كوتاه طوري كه مطلب مربوط به الحمراء را خراب نكند. اگر بنا بر باز كردن مطلب باشد باز هم تاكيد ميكنم كه (اكثر) دختران آندلسي واقعا زيبا هستند. دفعه قبل كه در گرانادا بوديم داشتيم با استادم و يكي از دانشجويان فوق دكتراي قديمش كه خودش يك دختر زيباي فرانسوي (و متاهل) بود در شهر قدم ميزديم، غروب بود و بسياري از جوانها در حال گشتن در شهر. ناگهان اين دختر فرانسوي گفت «يادم باشد هر وقت گرانادا آمدم شوهرم را با خودم نياورم»!
من همیشه گفتهام باز هم میگویم که این عزیز از اعضای گروههای فشار است! قبول ندارید؟ ببینید با این نوشتهاش چطور MBZ را فشار داده است؟!
الان چند روز میگذرد ولی مسعود جرات نکرده حتی یک کامنت در وبلاگ بنویسد! البته ممکن است بعضی از دوستان اعتراض کنند و بگویند آخر عزیز با آن چثهاش چطور ممکن است MBZ را فشار داده باشد و حتی بالاتر از آن، از نظر تئوریک اصولا چطور ممکن است در حالت کلی کسی بتواند MBZ را فشار دهد!! که خوب، من در حال حاضر جوابی برای این معمای غامض ندارم!
ارسال یک نظر