چند خبر کوتاه از گوشه و کنار اينترنت:
۱- اولين سرباز ايراني الاصل آمريکايي در عراق کشته شد.
۲- سخنراني يک استاد اسراييلي در رشته اقتصاد (تئوري بازيها) در مورد دموکراسي در اسراييل.
۳- فکر نکنم هيچ کشور ديگري در آسيا به نسبت جمعيت و در برخي از زمينه ها مثل اقتصاد به صورت مطلق به اندازه اسراييل توليد علمي داشته باشد. البته آزادي عملي که به اساتيد مي دهند تا همزمان عضويت هيات علمي خود در دانشگاههاي معتبر به خصوص آمريکا حفظ کنند هم در اين زمينه موثر است. امسال هم که اولين نوبلشان را بردند. آيا هيچ شهروند خاورميانه قبلا توانسته بود نوبل بگيرد؟ البته به جز نوبل صلح که در پر تنش ترين نقطه دنيا حداقل ۶ تايي داريم.
۴- اين هم يک نوبل ويژه که به کساني اعطا مي شود که در ابتدا کارهايشان خنده دار به نظر مي رسد ولي بعدا معلوم مي شود چندان هم بي ربط نبوده. برنده امسال هم مي تواند به نوعي فرد مورد علاقه عزيز و بسياري ديگر از دوستان باشد. البته براي برخي از جمله من از اين فرد نابغه هم کاري بر نمي آيد.
۵- خبر آخر هم اينکه بنده به دليل آنکه در ماه گذشته شديدا گرفتار پيدا کردن خانه و اسباب کشي و بعد ار آن حل يک مسئله بغرنج که قرار است بخش اصلي تحقيقم باشد بودم و به همين دليل کمتر نوشتم. الان هم از حل آن مسئله نااميد شده ام و فعلا به خودم استراحت داده ام. به اين اميد که پس از دادن يک هفته استراحت به اين سلولهاي خاکستري که به نظر مي رسد در آستانه دهه چهارم زندگي ديگر همان کارايي نصفه نيمه قبلي را هم ندارند، مجددا به سراغ مسئله بروم. راستي کسي ايميلي به جز ايميل ياهو از شنتيا ندارد. اين وسط خواستم براي حل اين مسئله از او کمک بگيرم که ظاهرا ايميل ياهويش را چک نمي کند.
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۰۷/۱۷
چند خبر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۹ نظر:
نجيب محفوظ (Naguib Mahfouz)
نويسنده مصري در سال 1988 جايزه نوبل را در رشته ادبيات دريافت كرد.
تا جايي كه من اطلاع دارم از اين نويسنده كتاب "اللص و الكلاب" با نام "دزد و سگها" با ترجمه آقاي بهمن زازاني و مجموعه داستان "يوم قتل الزعيم" با نام "روز قتل رئيس جمهور" با ترجمه آقاي يوسف عزيزي بنيطرف به فارسي منتشر شدهاند.
متن این سخنرانی برای من هم جالب بود. تشکر.
اولین اسرائیلی که نوبل گرفت شموئل یوسف اگنون بود که نوبل ادبیات سال ۱۹۶۶ را با یک نویسنده سوئدی شریک شد. از خاورمیانه که عبدالسلام سال ۱۹۷۹ نوبل فیزیک را با دو نفر دیگر شریک شد و همانطور که عزیز گفت، نجیب محفوظ هم از مصر سال ۱۹۸۸ نوبل ادبیات را گرفت (راستی، میدانستید که چرچیل نوبل ادبیات ۱۹۵۳ را گرفته بود؟!)
البته اسرائیلیها فقط در اقتصاد پیشرو نیستند، در بعضی زمینهها مانند تئوری اطلاعات و رمزنگاری آنقدر اسم یهودی میبینی که تعجبآور است. راستی فراموش نکنیم که اولی رئیسجمهور اسرائیل، وازمن، خودش شیمیدان خیلی معروفی بوده و در تاریخ آمده که اعلامیه بالفور انگلیسیها به عنوان تشکر از خدماتی که او در جنگ جهانی اول به متفقین کرده، صادر کردند (تخصصش شیمی رنگ بود ولی در جنگ جهانی اول به متفقین کمک کرد که بدون نیاز به معادن سولفور آلمان، به تولید سولفور به شکل مصنوعی بپردازند که در آن زمان ماده اصلی ساختن مواد منفجره بود).
راستی اگر کسی آدرسی از شنتیا پیدا کرد به من هم خبر بدهد. در بین جمعیت ۶۹ها، شنتیا قدیمیترین دوست من است (از سوم دبستان تا به حال!) ولی این چندساله خبری ازش نداشتم تا خبر ازدواجش را در گزارش گردهمایی که کیوان نوشته بود، خواندم. نمیدانم که آیا شنتیا (یا به قول دکتر سلطانی شنیتا!) این وبلاگ را هم میخواند یا نه ولی در هر حال اگر کسی بهش دسترسی دارد بگوید جان هر که دوست دارد آن سبیل کلفت را کوتاه کند که اصلا به قیافهاش نمیخورد!
حالا كه بازار درخواست ايميل داغ شده، لطفا اگه كسي ايميل يا اطلاعي از شهپر برخوردار داره اعلام كنه!
من بعد از اتمام فوق ديگه اون رو نديديم. احتمالا مسعود غفاري ازش اطلاع داشته باشه چون اون هم دانشكده صنايع پلي تكنيك درس ميخوند.
شنتيا را بار آخر دو ماه پيش که ايران بودم اتفاقي جلوي کتابفروشي هاي روبروي مهمانسراي عباسي ديدم، گفت تا چند هفته ديگر به آمريکا برمي گردد ولي از آن سبيل خبري نبود.
راستي آرش تو هم مسئله حل نشده رياضي داري که سراغ شنتيا را مي گيري؟
بنا با تعريف دايره المعارف بريتانيکا پاکستان جزء خاورميانه نيست. و من بايد داوري خود را چميم اصلاح کنم که به جز در زمينه ادبيات و صلح، يعني در زمينه علوم تجربي (شيمي، فيزيک، پزشکي) و اقتصاد اين تنها نوبل خاورميانه است.
«...ولی از آن سبيل خبري نبود...»
خوب، من که نمیدانم که همسر شنتیا کیست ولی حداقل به نظر میرسد که از همان اول توانسته گام بزرگی در «اصلاح» شوهرش بردارد!!
در مورد این که من با شنتیا چه کار دارم، راستش مسئلهی ریاضی ندارم و فقط میخواهم از احوالش خبردار شوم. البته این توضیح را اضافه کنم که در ریاضی مسئله زیاد دارم ولی انقدر ابتدایی هستند که نیازی نیست از شنتیا در آن سر دنیا راهحل بخواهم و همین بروبچههای سال اول و دومی دانشگاه از پسشان بر میآیند :)
در ضمن فرشادخان، بله، من هم میدانم که پاکستان در خاورمیانه نیست ولی آخر پدرجان، داشتم مثلا آبرویی برای این منطقه فلکزده دست و پا میکردم. حالا نمیشد چیزی نگی و عبدالسلام را برای چند دقیقه هم که شده به مردم خاورمیانه قرض دهی تا کمی غرورشان را جلوی چشم اهل این وبلاگ ترمیم کنند؟ (بماند که خود پاکستانیها بزرگترین کاری که کردند این بود که وقتی عبدالسلام به پاکستان برگشت که خدمت کند، شغلی بالاتر از مدیر دبیرستان نداشتند که بهش پیشنهاد کنند!)
ارسال یک نظر