۱۳۸۴/۰۶/۲۸

نيمه شعبان

فرداروز نيمه شعبانه ومن مثل همه سالهاي پيش دلم خيلي گرفته بچه که بودم نيمه شعبان را خيلي دوست داشتم اول ميرفتيم پيش مامان بابامون پول ميگرفتيم براي جشن نيمه شعبان بعدش بادوستامون ميرفتيم نخ و سريچ و پرچم مي خريديم شروع ميکرديم پرچم درست کردن چقدرذوق داشتيم بعدش بابام چراغها ولامپهارا مياورد که دم درخونه بزنه من هم کمکش ميکردم وکلي اظهار نظر که اينجوري خوب نيست و اونجوري خوبه از شب نيمه شعبان که ديگه نگوبابام همه را سوار ماشينش ميکرد تا بريم چراغوني ببينيم اونوقت ما را ميبرد جاهايي که خيلي قشنگ چراغوني کرده بودند واي که چقدر ذوق ميکرديم وقتي چراغهاي رنگي و رقص نوررا ميديديم توي ماشين بابام پر بود از حرف اونجارا ببين اونجا را...واي چقدر قشنگه ... يادمه هميشه برام شب نميه شعبان بهترين شب سال بود اما الآن ديگه اينطور نيست وقتي چراغها را ميبينم خيلي دلم ميگيره دوست دارم سريع برسم خونه تا هيچکس را نبينم بنظرم مياد همه دروغ ميگن همه تبديل شدن به يک مشت درغگوهاي حرفه ايي همه جشن ميگيرند شادي ميکنند خودشون را منتظر واقعي ميدونند اما فردا صبحش همون دروغها و تزويرها همون رياها همون تبعيض ها دوباره از فردا صبح زن جوان آدامس فروش و فال فروش دم در مترو طالقاني جنازه يک معتاد کنار خيابون زنان و دختران خياباني تبعيض دروغ اختلاف طبقاتي همه جا را ميگيره انگار که فقط توي يک دور باطل خودمون را گول ميزنيم جوانهاي تحصيل کرده با هوش و بااستعداد تو خيابونا دنبال کارول ول ميگردند اونوقت يک آدم بي لياقت بي سواد فقط با پارتي ميره سر کار و بخاطر کاري که نميکنه کلي پول ميگيره دلم خيلي ميگيره وقتي اين چيزها را ميبينم امروز وروديهاي جديد مياند دانشگاه دوباره روز از نو روزي از نو چت نکنيد وارد سايتهاي غير اخلاقي نشويد و.... بيشتر وقتشون را تو اينترنت مجاني دانشگاه تلف ميکنند ايکاش يک کار علمي ميکردند دلم نميسوخت اما همش چت و وبلاگ و سرگرمي از بس جلو اظهار نظر جوانهامون را گرفتيم تنها راه حرف زدنشون شده اينترنت تمام عقد ه هاي دلشون راتو اينترنت خالي ميکنند دخترها دنبال پسرها و پسرا دنبال دخترها و چقدر سريع با دو کلام حرف زدن به هم اعتماد ميکنند و دل وقلوه بهم ميدهند از بس که جلوي يک رابطه سالم را گرفتيم حالا بايد بشينيم و نظاره گر اين صحنه ها باشيم وقتي ميرم بالاي سرشون که بگم اينکارا را نکنيد سريع پنجره هاشون را کوچيک ميکنند انگار که من نميبينم و خودش را ميزنند به اون راه مثلا برنامه اکسل باز ميکنند يعني ماداريم کار علمي ميکنيم ... براي همينه که نيمه شعبان دلم خيلي ميگيره دلم ميخواهد تو خيابون داد بزنم بگم تورا خدا شما را به هر کسي که اعتقاد داريد ديگه دروغ نگيد فقط براي يکبار هم که شده ايندفعه را راست بگيد

۲ نظر:

mehrdad گفت...

نگران نباشید انشا‌الله در فضایی سرشار از عدالت و معنویت همه چیز درست می‌شود. می‌شود و باید بشود.
راستی دیشب پریشب نرفتید استقبال رییس جدیدمان؟

Arash Salarian گفت...

مهرداد جان، راستش من می‌خواستم بروم، ولی به دلیل بعد مسافت توفیقش نسیبم نشد.
راستی! این دو و نیم میلیارد چینی و هندی همه پشم بودند؟ این رییس ما که این دفعه دلش به حمایت چین و هند خوش بود که آب پاکی را رو دستشان ریخت و آنها را جزو آدم حساب نکرد و فقط از ادیان الهی و یکتاپرستی صحبت کرد که از حسن اتفاق، همان چیزی هست که راست‌های افراطی آمریکا هم می‌گویند! می‌گم مهردادجان، شما که در شمال آمریکا هستید، چیزی دستگیرتان شد؟