وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۵/۱۰/۰۹
اعدام صدام
در زمان حکمرانی او صدها هزار نفر از شهروندان عراقی جان خود را از دست دادند و ميليون ها نفر رنج و فشاری توصيف ناپذير را متحمل شدند.
اما این وجه تمایز وی با سایر دیکتاتورهای آسیا و آفریقا نیست.چه بسیاری از دیکتاتورهای این مناطق با یک کودتا سرنگون شدند و بلافاصله به جوخه اعدام سپرده شدند.
ولی وی اولین دیکتاتور این مناطق بود که در یک دادگاه با حضور وکیل محاکمه و به اعدام محکوم گردید.
ناگفته نماند وی در آخرین نامه به مردم عراق ،مردم عراق را به اتحاد در برابر ايران فرا خواند.
۱۳۸۵/۱۰/۰۸
بحران نفتی ایران
بد نیست فرشاد، که بیش از ماها از این چیزها سر در میآورد، نظرش را درباره مدعای مقاله بگوید.
خلاصهی حرف اصلی مقاله این است:
۱. صادرات نفتِ ایران تا حدود ۱۲-۱۰ سال دیگر تمام میشود، به این دلایل:
الف- رشد بالای مصرف انرژی در ایران
ب- عدم سرمایهگذاری که بهرهبرداری از چاههای نفت را با مشکل مواجه کرده است.
پ- فرسودگی پالایشگاههای نفت که درصد چشمگیری از تولید نفت ایران را به هدر میدهد. (مثلآ از طریق نشت لولههای نفتی)
ت- رشد مصرف گاز هم بالاست. ایران تا کنون نتوانسته صادرات گاز را جایگزین صادرات نفت کند. از سوی دیگر حتی اگر ایران بتواند گاز صادر کند، کمبود گاز برای تزریق به چاههای نفت بهرهوری چاههای نفت را کم میکند.
به این ترتیب ایران برای حفظ سطح صادرات نفت باید دست کم سالی ۴۵۰ هزار بشکه در روز ظرفیت تولید نفتش را زیاد کند که با وضعیت سیاسی و اقتصادی موجود شدنی نیست.
۲. با توجه به بند یک، نویسندهی مقاله نتیجه میگیرد که شاید این که ایران به اصرار میخواهد از انرژی اتمی استفاده کند چندان بیراه نباشد.
۳. نویسندهی مقاله به سیاستمداران آمریکایی توصیه میکند که به جای «حمله به ایران» یا «تحریم ایران» به سیاست «کم کردن قیمت نفت» روی بیاورند. نویسنده میگوید «قیمت رقابتی نفت» حدود ۱۰ دلار برای هر بشکه است. بنابراین اگر تقاضای جهانی نفت با افزایش بهرهوری کم شود، قیمت نفت سقوط خواهد کرد. البته آن چنان که نویسنده میگوید کاهش تقاضای لازم برای سقوط قیمت نفت چندان رقم بزرگی نیست٬ مثلآ او میگوید در دههی ۸۰ میلادی کاهش دو-سه درصدی تقاضا قیمت نفت را به شدت کم کرد.
۱۳۸۵/۱۰/۰۷
داستانهای من و هارواد- قسمت دوم
تصمیم به مهاجرت از سوئیس از نوشتن یک مقاله آغاز گشت. در یکی از جلسات پروژهء اروپاییمان در زمینه پیشگیری از افتادن افراد سالمند1 با یک پزشک و محقق آلمانی به نام اوولی لیندمن2 تصمیم گرفتیم که یک کار تحقیقی مشترک در زمینه طراحی یک پروتکل برای اندازه گیری آنالیز راه رفتن3 در افراد سالمند انجام دهیم. بسیاری از محققان توافق دارند که برای اندازه گیری صحیح راه رفتن، باید قسمت رژیم پایدار4 راه رفتن، آنالیز شود. اما هیچ محققی بطور دقیق نشان نداده است که این رژیم پایدار از کی شروع می شود. ایده کار ما بررسی دقیق تر این رژیم پایدار با استفاده از دستگاه ساخت آزمایشگاه ما بود. قرار بود اندازه گیریها و ارزیابیهای کلینیکی توسط او انجام شود و آنالیز داده ها و طراحی الگوریتم برای تشخیص رژیم پایدار توسط من. همچنین قرار گذاشتیم که اگر مقاله ای از این کار در آمد در صورتی که نویسنده او باشد، اسم اول او و اسم آخر من باشم و اگر مقاله را من بنویسم بلعکس. پیشنهاد بسیار هوس انگیزی بود بخصوص آنکه اسم آخر حتی اعتبار بیشتری از اسم اول دارد چرا که معمولا رهبر پروژه اسم آخر مقاله می باشدو یکی از شرطهای مهم برای استاد شدن، داشتن چندین مقاله با اسم آخر است. بعد از حدود یک سال توانستیم از 120 فرد سالمند با ریسک افتادن بالا اندازگیری انجام دهیم. نتایج آزمایشها نیز نشان داد که الگوریتم طراحی شده بسیار خوب جواب می دهد. مقالهء بسیار خوبی هم آماده شدو چندین محقق نامدار از کشورهای مختلف نیز به جمع نویسندگان مقاله و تکمیل بخش بحث مقاله پیوستد. وقتی مقاله اماده ارسال بود من از اوولی خواهش کردم که اسم استادم نیز به جمع نویسندگان مقاله اضافه شودو بعد از قبول او مقاله را جهت ارزبابی به استادم انتقال دادم که مشکل از همین جا آغاز شد. او اعتقاد داشت که اسم آخر مقاله حتما باید رئیس آزمایشگاه باشد! من نیز بصورت رک این نظریه را به اوولی انتقال دادم. البته بعداً از این عملکرد خودم بسیار پشیمان شدم چراکه هرچه بود او حق استادی 10 ساله بر من داشت و انصافاً هرچه پیشرفت داشتم به لطف او بود. اما متاسفانه ایمیل را در هنگام عصبانیت نوشته و ارسال کرده بودم و دیگر راه برگشتی نبود! متاسفانه اوولی نیز ایمیل من را برای استادم و سایرین فوروارد کرد و یک سوال با لحن اعتراض گونه به آن اضافه کرده بود که آیا اسم اخر باید استاد من باشد یا نه! طبیعتاً این موضوع عصبانیت بیش از اندازه و حتی غیر قابل پیشبینی او را برانگیخت بطوری که واقعا از آینده خود در آن آزمایشکاه بیمناک شدم! جالب اینجا بود که درست یک هفته قبل، ایمیلی جهت استخدام یک پست-دک در دانشگاه هاروارد دریافت کرده بودم که از طرفی چون از هاروارد بود توجه ام را جلب کرده بود و از جهت دیگرچون یک شغلآکادمیک دائم در سوئیس داشتم، ازش براحتی گذشته بودم. اما عصر جنجال و درگیری لفضی با استادم به هر زحمتی بود آن ایمیل را پیدا کردم و بیدرنگ همان عصر رزومه خودم بهراه یک نامه درخواست کاندیداتوری را با ایمیل ارسال کردم. جالب اینجا بود که همان شب قبل از رفتن به خانه جواب ایمیل را دریافت و دعوت به مصاحبه اما در آمریکا شدم که البته با توجه به شریط ویزای آمریکا تقریبا کاری غیر ممکن بود! هرچند از انجام مصاحبه ناامید بودم اما باز هم، چنین جوابی بعد از ان جنجال مثل یک قرص ارام بخش برایم بود! همان شب موضوع را برای همسرم تعریف کردم که با واکنش مثبت او همراه بود و کلی هم در موردش خندیدم و شوخی کردیم.
فردای آن روز استادم با بزرگمنشی از خطای من لااقل به ظاهر گذشته بود هرچند هنوزدر ابتدا با من سرسنگین بود اما بعد از یک هفته دوباره رابطهء خوبی را با هم شروع کردیم. خبرهای موفقیتهای خوبی نیز دریافت کردیم که به بهبود بیشتر روابط ما و افزایش اعتبار من در نزد او کمک کرد. لذا تقریباً موضوع رفتن به آمریکا را فراموش کردم! اما... ادامه دارد
پانوشت : چند کلمه در مورد آنالیز راه رفتن
آنالیز راه رفتن کاربردهای روز افزونی در رابطه با تشخیص یا ارزیابی پیشرفت درمان در زمینه هایی چون بیماریهای نورولوژی، ارتوپدی، افراد سالمند و حتی روانشناسی پیدا کرد ه است. بسیاری از محققان اعتقاد دارند که هر گونه دردی یا حتی مشکلات روحی نحوهء راه رفتن انسانها را تحت تاثیرقرار می دهد. لذا آنالیز راه رفتن می تواند ابزار مناسبی برای ارزیابی این گونه پاتولوژیها باشد. شناخته ترین روش برای آنالیز راه رفتن استفاده از دوربین و نصب تعدادی نشانگر5 برروی بدن می باشد. اینگونه سیستمها اخیرا نیز در زمینه های انیمشین و طراحی بسیاری از جلوه های ویژهء فیلمهای سینمایی کاربرد پیدا کرده است. مشکل بزرگ اینگونه سیستمها علاوه برهزینه و زمانبری بالا، محدود بودن به برد دوربین ( که معمولا با توجه به دقت مورد نیازمحدود به محیط کوچک یک اتاق 6 تا 10 متری است) می باشد. بعبارتی با این تکنولوژی می توان حداکثر حدود 10 سیکل راه رفتن را آنالیز نمود. حال آنکه تحقیقات اخیرنشان داده است برای بررسی دقیق تر راه رفتن بهتر است تعداد زیادی سیکل و در فضایی طبیعی (خارج ار محیط آزمایشگاه) آنالیز شود. در زمینه افراد سالمند کار زیبای لیلمور6 محقق سوئدی نشان داده است که اگراز یک فرد سالمند سئوالی بپرسید و او برای پاسخگوی به شما مجبوربه ایستادن شود، او بدون شک ریسک افتادن دارد7 حتی اگر از لحاظ جسمانی در وضعیت مناسبی باشد. این کار تحقیقاتی، بسیاری را به فکر انداخت که برای ارزیابی بهتر بیماریهای نورولوژی یا عملکرد سیستم مرکزی مغز8 بهتر است از بیمار خواسته شود در هنگام راه رفتن یک کاری دیگر نیز9 مثل شماردن معکوس با صدای بلند انجام دهدو بعد با بررسی تفاوت راه رفتن بخصوص تغییرات سیکل به سیکل10 می توان بهتر بیمار را ارزیابی نمود. چنین آزمایشی، طبیعتاً فضایی طبیعی و اندازه گیری تعداد بسیار زیادی سیکل راه رفتن را می طلبد که خارج از توانایی سیستمهای دوربینی است . یکی از ثبت اختراعات من، طراحی سیستمی برای آنالیز راه رفتن بود. این سیستم بر اساس چهار سنسور از نوع ژایروسکوپ که به نواحی ران و ساق پا متصل می شوند، می تواند حتی به مدت چندین ساعت بسیاری از پارامترهای مهم راه رفتن را استخراج کند. تحقیقات متفاوتی نیز در زمینه ارزیابی ریسک افتادن با استفاده ازاین دستگاه در چندین کشور اروپایی انجام گرفت. این سیستم توسط آرش نیز کاملتر و در زمینه بیماریهای پارکینسون استفاده گردید.
1) Fall Prevention
2) Lindemann, Ulrich
3) Gait Analysis
4) Steady state
5) Marker
6) Lillemor Lundin-Olsson
7) Stop walking, When talking
8) CNS
9) Dual tasks
10) Gait Variability
مینویسم پس هستم
آقای احمدی نزاد اولین نامه تاریخی خود را برای بوش نوشت.نامه ای که پاسخی درپی نداشت. نامه دوم به مرکل بود که آن هم با واکنش تند مرکل-آنچه عوام سلیطه گری مینامندش-بی پاسخ ماند.
نامه سوم به مردم آمریکا بود که آنهم اساسا جوابی نداشت. حال نامه به پاپ.
خب اگر باز هم جواب نشنود و نشنویم.باز هم مینویسسم.که دیگران فراموش نکنند که هستیم.
۱۳۸۵/۱۰/۰۶
فیزیک اقتصاد
۱۳۸۵/۱۰/۰۵
۱۳۸۵/۱۰/۰۳
هدیه کریسمس
بر اساس پيشنويس تصويب شده به همهي كشورها دستور داده ميشود تا از تامين مواد و فناوريهاي ويژه كه ميتواند در برنامههاي هستهيي يا موشكي ايران به كار رود، خودداري كنند و نيز مسدود شدن سرمايهها را بر شركتها و افراد مهم در برنامههاي هستهيي و موشكي ايران كه در فهرستي به نامشان اشاره شده است، اعمال كنند.
اين تحريم حاصل ماهها رفت و آمد و چانه زني مقامات جهت گرفتن راي چين و روسيه بود. نهايتا هم با اعمال فشار از طرف روسيه بند هاي از اين تحريم حذف و تعديل شد تا به صورت فوق الذکر در آيد.
سوالي که براي من نوعي پيش مي آيد اين است که اگر قصد اعمال فشار به ايران بود، همان پيش نويس اوليه تحريم اگر توسط کشورهاي پيشنهاد دهنده اروپائي اجرا ميشد،فشار بيشتري بر ايران وارد ميکرد.در واقع نميتوانم تفاوت اثرات واقعي تحريمي که از جانب شوراي امنيت اعمال شود را با تحريمي که فقط از جانب شرکائي قوي اقتصادي ايران اعمال ميشود را بفهمم.
البته مطمئن هستم که در هر دو صورت اين فشار روي شانه هاي مردم است وبس.
۱۳۸۵/۱۰/۰۲
انکار
شما ديديد كه اين طرفيها آن طرفيها و وسطيها آمدند و گفتند ما طرفدار احمدينژاد هستيم و من همان موقع گفتم كه از من و دولت در اين انتخابات مايه نگذاريد.
البته شنیدن اینگونه سخنان از فردی که سخنان خویش را در جلوی دوربین و در مصاحبه های مطبوعاتی و در حضور مردم فراموش و انکار می کند اصلا دور از انتظار نیست.
۱۳۸۵/۰۹/۳۰
زندان شب یلدا
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید افروختنم باید
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم
چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
هوشنگ ابتهاج
نتایج انتخابات شوراها
من تصور میکنم بهترین نتایج ممکن بود. چه اگر اصلاح طلبان برنده تمام و کمال بودند. احتمالا همچون شورای شهر اول در وادی اختلافات شخصی و گروهی، شخصی را شهردار میکردند که می توانست بدون استفاده از امدادهای غیبی یک شبه و یک تنه(ملک مدنی) قیمت مسکن را تکان اساسی دهد. ضمن اینکه برنده اغلب مناقصات بزرگ شهرداری هم اعضائی از جناح مخالف هستند و کارها در جدال جناحها گیرتر میکرد.ازطرفی تمام مشکلات شهر(و احتمالا با توجه به نسبت جمعیت تهران به کل جمعیت ایران کل مشکلات ایران) بر عهده این شورا قرار میگرفت.
اگر برنده هم اصولگرایان بودند، باز هم شاهد مفقود شدنهای چند میلیاردی وغیره بودیم. ترکیب فعلی شاید بهترین ترکیب ممکن باشد چه اقلیت اصلاح طلب میتواند بر اکثریت اصول گرا نظارت نماید و چرخها هم شاید کم و بیش بچرخد.
۱۳۸۵/۰۹/۲۹
مدارج ایرانی
- دکتر: کسی که از روی «حسنک کجایی» میتواند بخواند و در جناح ماست.
- پروفسور: آدم خارجیای که نظرات ما را تایید میکند.
۱۳۸۵/۰۹/۲۶
نخستین اطلاعات رسمی از نتایج انتخابات
کیهان با تیتر بزرگ از شرکت بیش از شصت در صد مردم در انتخابات نوشته و پیش بینی کرده که ترکیب شوراها یک دست نیست و از تمام جناحها در شوراها حضور خواهند داشت.
اعتماد ملی فقط از احتمال تقلب و اعتراض اصلاح طلبان از تاخیر در اعلام نتایج نوشته و با اشاره به نتایج اعلام شده خبرگان به خود بابت پیروزی در انتخابات تبریک گفته است.-لازم به ذکر است که لیست حزب اعتماد ملی در خبرگان به لیست جناح راست بسیار نزدیک بود.به عنوان مثال علی رازینی (همدان)، فاکر و واعظ طبسی(خراسان) در لیست اعتماد ملی(کروبی) وجود داشتند.-
۱۳۸۵/۰۹/۲۵
ریشه انقلابها
جامعه متشکل از همین خانواده ها بسیار یکسانتر و یکدست تر از آنچه اکنون هست، بود و ریشه انقلابها نیز شاید در همین خواستگاه کما بیش یکسان جامعه به سبب همان فکر یکسان بود.
اما اکنون به یمن ارتباطات در زیر یک سقف برادران و خواهران کنار هم زندگی میکنند ولی یکسان نمی اندیشند. حال آنکه در جای دیگری از این کره خاکی هستند انسانهائی که همجون یکی از اعضاء این خانواده بی اندیشند.در جهانی ایچنین که چه بخواهی و چه نخواهی با سیل اطلاعات و سیل عقاید روبرو هستی نمی توانی -حتی اگر بخواهی- با تعصب به عقیده ات بچسبی.
نوشته های دوستان را بارها و بارها خواندم شاید به همت رای دادن برسم، اما نرسیدم. سعی کردم که دور از احساس و تعصب تصمیم بگیرم. نمیدانم موفق بوده ام یا نه.
راستی این هم یاداشت یک بچه محل ما.
۱۳۸۵/۰۹/۲۱
جوابیه آقای بهنود
این خصلت بزرگتر هاست که همواره با افزایش سن، محافظه کارتر میشوند.پذیرش آنچه که هست را توصیه و از هر تغییری اجتناب می ورزند. با هزاران توجیه و تاویل گاه حتی پذیرش مخالفان دیروز خود را طلب میکنند، تا از هر مواجه ای روی برگردانند، غافل از آنکه سرفصل های تاریخ همواره با تغییر آغاز گشته است.گروهی همواره سعی در تحلیل تاریخ گذشته دارند و علاقه ای به آن ندارند که خود جزئی از تاریخ و شکل گیری آن و یا مغزی برای اینده بهتر آن باشند.
باید پذیرفت که آینده را کسانی میسازند که باور ندارند واقیتهای موجود لزوما واقعیتهای فردا هم خواهد بود.
مقاله آقای بهنود تماما بر اساس نفی نگاه صد در صدی نوشته شده و همه مخالفین اندیشه خود را متهم به تفکر صد در صدی میکند، که این خود پارادوکس جالبی است چرا که ایشان نیز با برشمردن همه دیگران، به آن متعهد شده اند.
آقای بهنود! تفکر صد در صدی متعلق به نسل شما و قرن پیش است نه هزاره جدید!
چه کسی است که نداند ، امروز دیگر هیچ انتخاباتی برنده مطلق ندارد(البته در کشورهای پیشرفته).و نتایج انتخابات در سرتاسر جهان دارای آرای بسیار نزدیک به یکدیگرند به طوری که برنده برای حکومت راهی جز ائتلاف با بازنده ندارد.
چه کسی است که نداند، نسل امروز جهان چنان در عقیده ، تفکر و عمل با یکدیگر متفاوتند که تعریف دمکراسی نه حکومت اکثریت که حکومت اقلیتها بر اقلیتهاست!
تنها در حکومتهای خودکامه میتوان تفاوت آرای فاحش کاندیداها را پی گرفت.و مردم بایستی بین افراد انتصابی یکی را انتخاب کنند. در حالی که در دمکراسی های آزاد حتی نفر معرفی شده باید از فیلتر(طبق تعبیر آقای بهنود) نظر سنجی و تمایل مردم به ایشان گذرانده شوند.
نویسنده این مقاله معتقد است که در نظام موجود در ایران ، تنها انتخابات ریاست جمهوری است که میتواند موید فایده ای گردد، آن هم به شرط گذر از صافی امکان کاندید شدن و دارا بودن مولفه های شجاعت، ذهن روشن ، اندیشه ساختار یافته ، اعتقاد عمیق به مبانی حقوق انسانی و منافع ملی و حمایت از جانب افرادی متخصص و کارآزموده برای اجرای اصول پیشرفت کشور.که متاسفانه هیچ گاه در بین افراد انتصاب شده جهت انتخاب انها را نمی یابد.
امید است آقای بهنود و دیگرانی که رای می دهند چون گذشته بتوانند موجبات پیشرفت کشور را فراهم آورند!!!
برف
از دیروز دوباره آسمان ابری و کمی برفی است. تنور ِ انتخابات هم آنقدر گرم نیست که با نوشتن از برف سرد شود. پس حالا آن مطلب را مینویسم.
برخی شاعران از «برف» در شعرهای ِ خود استفاده کردهاند. برای ِ نمونه
احمد شاملو
برف ِ نو ، برف ِ نو ، سلام ، سلام
بنشين خوش نشسته ای بر بام
فروغ فرخزاد
پشت ِ شیشه برف میبارد
پشت ِ شیشه برف میبارد
در سکوت ِ سینهام دستی
دانهی ِ اندوه میکارد
سهراب سپهری
پدرم پشت ِ دو بار آمدن ِ چلچلهها، پشت ِ دو برف
پدرم پشت ِ زمانها مرده است
مهدی اخوان ثالث
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش ِ مثقال مثقال
فرستند پوشش ِ فرسنگ فرسنگ
سیمین بهبهانی
بشکست مرا پشت ز سردی که به من کرد
من شاخهی ِ گل بودم و او برف ِ گران بود
سیاوش کسرایی
برف میبارد. برف میبارد به روی ِ خار و خارا سنگ
کوهها خاموش. درهها دلتنگ...
دکتر شفیعی کدکنی
چه بگويم كه دل افسردگيت
از ميان برخيزد؟
نفس ِ گرم ِ گوزن ِ كوهي،
چه تواند كردن؟
سردی ِ برف ِ شبانگاهان را
كه پرافشانده به دشت و دامن؟
ولی یادم نمیآید که در شعرهای ِ سعدی و حافظ و مولوی کلمهی ِ برف را دیده باشم. اگر لغتنامهی ِ دهخدا در اختیار داشتم شاید میشد چیزی پیدا کرد. اگر پیدا کردید لطفاً بگویید.
۱۳۸۵/۰۹/۱۹
رفته بودم گل بچینم
بدين وسيله برگشت موفقيت آميز خودم را به عمه کتی ، مادر عزيز و ساير بستگان سببي و نسبي خودم،شخصا تبريک عرض ميکنم.(مگر ما چه از مش قاسم و دکتر ... کم داریم که برای خودمان تبریک با هسته یا بی هسته نفرستیم؟)
کجا بودم؟ جاي بدرد بخوري نبودم.( امان از اين وجدان کاري.)
باري
1-بيژن جان ياد آن چند ماه مجتمع فولاد مبارکه به خير. من و تو با رضا و يک دوست ديگر 68. از رضا خبر دارم. چند سالي را در آمريکا گذراند و الان مقيم تهران است. يک پسر دارد و در تربيت مدرس تدريس ميکند.خبر موفقيت شما باعث افتخار و خوشوقتي من به عنوان همکلاس و همکار سابق ودوست شما شد. اميد بهروزي وموفقيت تمام دوستان را دارم.
2-مهرداد عزيز از ترک سنگر عذر ميخواهم و از ياد شما سپاسگذارم.
3- برف جمعه چند هفته قبل عجب برفي بود. کل شهر را فلج کرد. اگر بگويم براي عبور از يک اتوبان چند کيلومتري، بودند افرادي که تا 11 ساعت در راه ماندند باور ميکنيد؟ آنچه من ديدم، صبح شنبه بود با خيل اتوموبيل هاي کنار اتوبان پارک شده. اول تعجب کردم بعد تاسف خودم به حال سرنشيناني که پس از چندين ساعت ماندن در ترافيک به دليل اتمام بنزين پياده به منزل بازگشته اند. لازم به ذکر است ستاد حوادث غیر مترقبه به شدت فعال شده و با نصب تابلوهای در سطح شهر تهران و گذاردن بشکه های زرد رنگ کنار اتوبانها اعلام موجودیت میکند.
4- من راي نميدهم.چرا؟ نه به دليل اين که هنوز دود تفاوت خاتمي و احمدي نژاد به چشمم نرفته؟ بلکه به اين دليل که معتقدم مجلس خبرگان یک مجلس صوری بیش نیست و شورای شهر هم توان اجرائی ندارد. فراموش هم نکرده ام یک مقام اجرائی جدی هشت سال در دستان مهمترین رقیب جناح حاکم فعلی بود. فراموش هم نکرده ام که ملک مدنی انتخاب شورای شهر همین رقیب بود که با تغییر قانون تراکم در یک شب ، بله فقط یک شب قیمت مسکن را بیش از 50 درصد تغییر داد! البته اعتقادی چندانی هم به نافرمانی مدنی ندارم.
5- عبارت نافرماني مدني را نخستين بار از زبان اکبر گنجي شنيدم. همان که بابت اين عقيده سالها در بند شد و اينک در بندي ديگر است. اما حال اين عبارت را به کرات از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ميشنويم که:اين حق مسلم حزب الله لبنان به رهبري سيد حسن نصرالله است که با نافرماني مدني دولت کنوني لبنان به رياست سينيوره را سرنگون کند.
۱۳۸۵/۰۹/۱۶
چه خبر؟
افشین هم چند روزی است که پیدایش نیست. نکند تو همین برف چند روز پیش گیر کرده و هنوز نرسیده خانه؟
۱۳۸۵/۰۹/۱۲
انتخابات شوراها
بد نیست، اگر حوصله دارید، اول حرفهای سال پیش را بخوانید و بعد حرفهای تازهتان را بگویید. نوشتههای دوران انتخابات پارسال را اینجا بخوانید؛ خواندن پانوشتها را هم فراموش نکنید.
۱۳۸۵/۰۹/۰۹
داستانهای من و هاروارد! – قسمت اول
همانطور که آرش قبلا اشاره کرده بود، بلاخره بعد از هشت سال زندگی و کار در سوئیس از این کشور زیبا دل کندم و به سودای دانشگاه هاروارد به آمریکا آمدم! البته این تصمیم کاملاً ناگهانی بود بطوریکه برای خودم نیز یک شوک به حساب می آید و هنوز مطمئن نیستم که تصمیم عآقلانه ای گرفته ام یا نه! برای بهتر در جریان قرار گرفتن، از ابتدا ورود به سوئیس شروع می کنم.
فصل اول: من و سوئیس
من در اکتبر سال 1998 برای دکترا به دانشگاه پلی تکنیک لوزان پیوستم. البته این تصمیم نیز ناگهانی بود! چرا که کاری مناسب در یک شرکت مهندسی پزشکی داشتم که بسیار مورد علاقه ام بود. بطوریکه اگر اصرار و تشویق آرش نبود نزدیک بود حتی قید فوق لیسانس را هم به خاطرش بزنم! بانی سفرم به سوئیس در حقیقت برادر ام بی ذ(مسعود) بود که خبر وجود این پست را به من داد و چون این پست توسط یکی از اساتید سابق من در دانشگاه شریف پیشنهاد شده بود شانس من را برای پذیرش بالا می دید!پیشنهاد او که در هنگام غذا خوردن با سایر همکارانِ شرکت مطرح شد، تشویق و اصرار همکاران را نیز بهمراه داشت بطوری که فردای آنروز برای این پست اقدام کردم.
پروژه من قسمتی از یک پروژهء صنعتی بزرگ برای ساخت و تجاری کردن یک دستگاه به منظور تشخصیص وکنترل وضعیت سلامت افراد سالمند بود. قرار بود این دستگاه وضعیتهای خطرناک مثل افتادن، فشار بالای خون، ضربان قلب و ریتم تنفس افراد را کنترل و در صورت لوزوم آلارمی را به مرکز اورژانس ارسال نماید. وجود چنین دستگاهی می توانست این امکان را به افرادِ سالمند بدهد که بدون ترس، تنها به زندگی خود در خانه شخصیشان ادامه دهند. طبیعتاً چنین دستگاهی باید کاملاً ساده و قابل حمل توسط فرد سالمند باشد درغیر این صورت از لحاظ تجاری موفق نخواهد بود! بعد از بررسی های اولیه، تصمیم گرفته شده بود که سنسور مربوطه باید بصورت یک گردنبد طراحی شود چراکه اولاً قابل دید برای دیگران نخواهد بود، در ثانی مشکلات نویزی کمتری در مقایسه با سایر اندام خصوصاً جهت تشخیص افتادن ایجاد می کرد. پروژه من هم با این عنوان تعریف شد که آیا با چنین سنسوری می توان فعالیتهای فیزیکی این افراد را مثل خوابیدن، نشستن، ایستادن و راه رفتن را تشخیص داد؟ این اطلاعات می توانست در فاز دوم پروژه جهت کالیبره و دقیق تر کردن سیستم کاربرد داشته باشد. بعد از چند اندازه گیری متوجه شدیم که نه تنها فعالیتهای فیزیکی روزمره ر امی توان با سنسورهایی مثل شتاب سنج و ژایروسکوپ تشخیص داد بلکه با بررسی کیفیت حرکات مثل نحوهء نشستن و بلند شدن، ریسک افتادن افراد سالمند را نیزقابل ارزیابی است! این نتایج برای قسمت کلینک بسیار جالب بود بطوریکه استادم پیشنهاد تغییر نام تز من به " بررسی ریسک افتادن در افراد سالمند" را داد.
متاصفانه در نهایت پروژه صنعتی با شکست مواجعه شد! هرچند که خوشبختانه قسمت مربوط به پروژه من بسیار موفق بود و از دل آن چندین پروژه از جمله پروژه آرش تعریف شد. در نهایت نیز یک سال قبل از اتمام تزم آزمایشگاه جدیدی با اسم" اندازه گیری و آنالیز حرکت در انسانها" تاسیس شد که هر چند هنوز آزمایشگاه کوچکی است اما نسبتاً شهرت جهانی خوبی پیدا کرده.
خوشبختانه بعد از اتمام تزم در سال 2002 بلافاصله یک پست بعنوان محقق و کمک مدرس در آزمایشگاه تازه تاسیس به من پیشنهاد شد که بی درنگ پذیرفتم! در سال 2003 نیز پستم به یک پست ثابت فدرالی با حق اجازه کار در سوئیس تبدیل شد ! حاصل 8 سال کار تحقیق در سوئیس عبارت بود از 2 ثبت اختراع، 13 مقاله ژورنال و بیش از 50 مقاله کنفرانس. از افتخاراتم ارائه مقاله مشترک با محققان نامداری چون پورفسور فریگو (میلان-ایتالیا)، پروفسور مونیلِسن و دکتر یورون (نروژ)، پرفسور ذیلسترا (هلند)، پرفسور بِکر و دکتر لیدلمن (آلمان) و دکتربوشه (فرانسه) می باشد. همچنین در این مدت افتخار حضور در دو پروژه نسبتاً بزرگ اروپایی را داشتم و یک بار نیز بعنوان صاحب نظر بعنوان یکی ازاعضای هیات داوران دفاع تزی در دانشگاه گرونبل فرانسه دعوت شدم و ... . اما با وجودی که کارم را بسیار دوست داشتم و نسبتاً هم موفق بودم در یک تصمیم ناگهانی تصمیم به استعفا و مهاجرت به آمریکا گرفتم که برای خودم هم شوک آور بود! داستان این تصمیم نیز طولانی است که در فرصت دیگر به آن خواهم پرداخت.
۱۳۸۵/۰۹/۰۸
یک مشکل دیگر با تایپ فارسی
۱۳۸۵/۰۹/۰۲
اعداد فارسی
آقا من یک مشکلی با فارسی ویندوزم دارم که اگر کسی بتواند کمک کند مشکل اساسی از من حل کرده است. من نمی توانم با صفحه کلید اعداد فارسی تایپ کنم و باید ابتدا به منوی insert بروم و از طریق symbol اعداد را وارد کنم. در نسخه های قبلی ویندوز با تغییر تنظیمات در regional setting مشکل با فارسی کردن تمام اعداد حل می شد که الان دیگر مقدور نیست. خدا یک عالمه عدد فارسی در دنیا و یک عالمه در آخرت به هر کسی که این مشکل را حل کند ببخشاید.
ضمنا چون مهرداد گفته بود نظرتان را در مورد پیشنهاد افشین بگویید من بگویم که فکر خوبی است و من مشکلی با آن ندارم به شرط آنکه لینکهایی که گذاشته می شود چندان زیاد نباشد که غیر قابل استفاده بشود.
۱۳۸۵/۰۸/۳۰
ما و بیژن و سایر قضایا
مرجان هم که گویا از این سرنوشت درس عبرت نگرفته، حال که چند ماهی از پایان درسش میگذرد با چند جا صحبت کرده و ممکن است که بزودی او هم یک دوره پست-دک شروع کند. خلاصه ما تا یک چند وقتی در سوییس باقی خواهیم ماند. اگر از این طرفها رد شدید سری هم به ما بزنید! (آهای جماعت کانادایی! حداقل سر راه ایران رفتن، بیایید به ما هم سری بزنید. میدانید که از تورنتو به ژنو، و بعد هم از ژنو به تهران پرواز مستقیم وجود دارد).
و اما بیژن. بیژن بعد از نزدیک به هشت سال تز و پست-دک و کار در EPFL بالاخره دلش را از اینجا کند و الان حدود یک ماه است که به آمریکا رفته و در دانشگاه هاروارد یک دوره پست-دک شروع کرده است. گویا قراردادش فعلا برای یک سال است ولی امکان تمدیدش وجود دارد. من منتظر ماندم که خودش این خبر را در وبلاگ بنویسد ولی گویا هنوز فرصت نکرده. خلاصه اگر دنبال آقا بیژن میگردید، الان در حوالی بوستون است.
۱۳۸۵/۰۸/۲۹
۱۳۸۵/۰۸/۲۸
اندر محاسن وبگردی
البته وبگردی مزایایی نسبت به ولگردی دارد، که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- در ولگردی پاها خسته میشود.
2-ولگردی زمان مشخصی در طول روز را میطلبد.
3-در ولگردی آدم تابلو میشود.
4-در ولگردی همه میفهمند بیکاری.
5-در ولگردی محدودیت سن وجود دارد.
6-در ولگردی مشکل گرمی و سردی هوا وجود دارد.
7- بارانی و برفی بودن هوا در ولگردی خلل ایجاد میکنند.
8- در ولگردی مادر مکرمه هر از گاهی چای به دست پذیرائی نمی کند.و...
مهمتر از همه این که در وبگردی میتوان ماحصل چند ساعته را با دوستان شریک شد.
به عنوان مثال برگزیدگان دو سالانه عکس را میتوانید ببینید.
قصد دارم تحت عنوان وبگردی لینکهای جالب توجه خودم را بدون توضیحی یا حداکثر با توضیح کوتاهی بگذارم.خواهشمندم نظرتان را جهت شروع این کار بیان فرمائید.
۱۳۸۵/۰۸/۲۷
عدد، تخمین، مرتبهی ِ بزرگی
گاهی اوقات مقدار ِ عددی ِ دقیق ِ یک کمیت را نمیدانیم. به همین علت عدد ِ مربوط به آن کمیت را با تقریب بیان میکنیم. مثلاً وقتی ۲.۵ کیلو میوه میخریم ممکن است وزن میوه واقعاً ۲.۶ کیلو باشد. در اینجا این یکدهم ِ کیلو اهمیتی ندارد ولی موقعی که میخواهید طلا بخرید احتمالاً یکدهم ِ کیلو کمی بیشتر اهمیت پیدا میکند!
این که چه عددی را با چه تقریبی بیان کنیم کاملاً بستهگی به مورد دارد که یک مثال ِ آن را در بالا ذکر کردم.
بهنظر میرسد همیشه هرچه اعداد را دقیقتر بیان کنیم بهتر است. ولی این کار همیشه میسر و حتی مفید نیست. گاهی اوقات به خاطر ِ کمبود ِ اطلاعات اعدادی که در اختیار داریم دقیق نیستند. گاهی اوقات هم به علت کاربرد ِ خاص ِ موردِ نظر، دقت بالا اهمیتی ندارد و فقط به دست دادن یک تخمین کفایت میکند.
در محاسبات ِ تخمینی مرتبهیِ بزرگی مفهوم ِ مفیدی است. هر عدد را میتوان به صورت ِ حاصلِضرب ِ عددی بین صفر و یک در توانی از ده بیان کرد. در این صورت توان ِ ده را «مرتبهی ِ بزرگی» ِ آن عدد مینامیم. مثلاً اگر فاصلهی ِ بین دو نقطه ۱۰۰ متر باشد یا ۲۵۰ متر، مرتبهی ِ بزرگی ِ هر دو ۲ است. اگر فاصلهیِ بین ِ دو اتم ۵ آنگستروم باشد، مرتبهی ِ بزرگی ِ این فاصله ۱۰- است.
علت ِ اهمیت ِ مرتبهی ِ بزرگی در محاسبات ِ تخمینی این است که در بسیاری از موارد فقط مرتبهی ِ بزرگی ِ اعداد اهمیت دارند و نه مقدار ِ دقیق ِ آنها. حتی گاهی اوقات تفاوت در یکی دو مرتبهی ِ بزرگی هم اهمیت چندانی ندارد. مثلاً در توجیه ِ نیاز به مکانیکِ آماری و این که مکانیکِ کلاسیک برای ِ بررسی ِ دستگاههای ِ بسذرهای کافی نیست یکی از دلایلی که مطرح میشود این است که تعداد ِ ذرات در دستگاههای ِ بسذرهای زیاد است. زیاد یعنی چهقدر؟ مثلاً از مرتبهی ِ تعداد ِ ذرات ِ موجود در یک مول ماده ( ده به توان ۲۳). حالا اگر به جای ۲۳ ، ۲۵ یا ۲۰ هم بگیریم در استدلال ِ بالا خللی ایجاد نمیشود.
برای ِ این که سوء تفاهم ایجاد نشود همین جا بگویم که این حرفها به این معنی نیست که محاسبات ِ دقیق بیاهمیت یا کم اهمیت است.
بنابراین در یک محاسبهی ِ تخمینی ممکن است بین ۱۰۰ و۲۰۰ و ۴۰۰ تفاوتی نباشد (هرچند اختلاف حتی بیش از ۱۰۰ درصد باشد) ولی تفاوت بین ۲۰۰ و ۱۰ حائز ِ اهمیت باشد.
۱۳۸۵/۰۸/۲۴
فارسی مکالمهای و فارسی نوشتاری
اما یک مثال جالبتر (و کاربردی!): برای ما ایرانیها، وقتی میخواهیم جملهای به انگلیسی (یا فرانسوی) بنویسیم، یکی از مشکلات، حرف تعریف است. مثلا نمیدانیم باید بگوییم «book» یا «the book». ریشه این مشکل هم در آنجاست که در فارسی حرف تعریف نداریم. در واقع در فارسی، یک اسم «دو» وضعیت بیشتر ندارد، یا نکره است (که یا با «یک» قبل از آن، یا با پسوند «ی» بعد از آن مشخص میشود: «کتابی») یا معرفه است که هیچ حرف تعریف ندارد. اما در انگلیسی (و فرانسوی) یک اسم «سه» وضعیت دارد: یا قبل از آن «a» میآید (نکره)، یا قبل از آن «the» میآید، یا هیچ چیز نمیآید. که تمیز دادن بین دو وضعیت فوق برای ما مشکل است، و من بخصوص در ابتدا که متون انگلیسی یا فرانسوی مینوشتم، همیشه مشکل داشتم (هنوز هم دارم البته! چون the غیر از حرف تعریف، معانی دیگری هم دارد. مثلا همیشه باید قبل از اسم یک رشتهکوه the آورد). اما جالب است که در «فارسی مکالمهای» حرف تعریف داریم!، و موقع انگلیسی یا فرانسوی نوشتن، میتوانیم جمله را به صورت فارسی مکالمهای بگوییم و ببینیم حرف تعریف میخواهد یا نه! این حرف تعریف چیست؟ همان «ه» است که آخر کلمه میآید:
«بازی کامپیوتری بازی میکنی؟»=«Do you play computer game?» (حرف کلی)
«بازی کامپیوتریه رو بازی میکنی؟»=«Do you play the computer game?» (هر دو بازی مشخصی در ذهنشان است).
«یه بازی کامپیوتری بازی میکنی؟»=«Do you play a computer game?» (یک بازی نامشخص)
«کتابه رو خوندی؟»=«Have you read the book?»
۱۳۸۵/۰۸/۲۳
?
۱۳۸۵/۰۸/۲۰
اطلاع رسانی
همچنين مقارن ساعت 19:45 روز جمعه 19آبان 85 يک بمب صوتي دستساز به طرف يک سوپرمارکت متعلق به فردي با هويت معلوم واقع در مرکز بخش حميديه شهرستان اهواز پرتاب شد كه اين حادثه نيز هيچ گونه تلفات جاني در پي نداشت.
منظور از این هویت معلوم چیست؟
۱۳۸۵/۰۸/۱۹
ایران و انتخابات آمریکا
به گمانم شکست جمهوریخواهها در این انتخابات سیاست خارجی آمریکا را در دو سال آینده تغییر خواهد داد. و البته ایران هم از این تغییر بینصیب نخواهد بود:
۱. دیروز بوش استعفای رامسفلد را قبول کرد و رابرت گیتز را گذاشت جای او در وزارت دفاع. رامسفلد به همراه دیک چنی معاون اول بوش از طرفداران سرسخت حمله به ایران هستند و اگر توی عراق گیر نکرده بودند تا حالا چند بار به ایران حمله کردهبودند. همین دو نفر و تیمشان تمام تلاشهای وزارت خارجهی آمریکا را (چه در زمان وزارت پاول و چه در زمان رایس) برای تعامل با ایران بیاثر کردند.
۲. جانشین رامسفلد، رابرت گیتز، زمان بوش پدر رییس سیا بوده. میگویند آدم میانهرو و عملگرایی است. دو سال پیش هم به همراه برژینسکی برای شورای روابط خارچی آمریکا گزارشی نوشتند و گفتند آمریکا باید با ایران مذاکره کند.
رابرت گیتز همچنین عضو کمیسیون بیکر-همیلتون است که قرار است راههایی برای بهتر کردن وضع عراق به دولت آمریکا پیشنهاد کنند. هنوز گزارش کمیسیون رسمآ منتشر نشده اما بعضی بندهایش به رسانه ها درز کرده که در آن به دولت آمریکا توصیه شده دربارهی عراق با ایران مذاکره کند.
۳. به احتمال زیاد تا پایان سال ۲۰۰۶ جان بولتون هم از نمایندگی آمریکا در سازمان ملل برکنار میشود. جان بولتون هم از آن جانورهای تندرو است که بدجوری به کاربرد زور در روابط خارجی معتقد است. به شدت هم طرفدار سختگیری و حتی حمله به ایران است.
۴. از بازندگان انتخابات یکی هم سناتور «ریک سنتروم» بود که به ضد ایرانی بودن معروف است.
۵. البته یکی دو نفر از جمهوریخواههای کمی طرفدار ایران هم دوباره انتخاب نشدند که یکیشان رییس کمیتهی روابط خارجی مجلس بود. احتمالآ جانشینش یک دموکرات تندرو خواهد بود که از طراحان قانونی بود که همین چند وقت پیش درمجلس و سنا بر ضد ایران تصویب شد. [+]
در هر حال قدرت گرفتن دموکراتها لزومآ به معنای بهتر شدن رابطهی ایران و آمریکا نخواهد بود. به گمانم احتمال حمله به ایران کمتر شده ولی در عوض احتمال تحریم ِ سختتر ایران بیشتر است. ضمن این که همحزب نبودن دولت و سنا-کنگره راه را برای اعمال نفوذ بیشتر تندروهای طرفدار اسراییل هموارتر میکند.
۱۳۸۵/۰۸/۱۶
به بهانه درگذشت فریدون هویدا
فریدون هویدا نیز آشنا میگردیم.فریدون هویدا منتقد سینما ، نقاش، نویسندو.... مولف کتب فراوانی از جمله:«عربها چه ميخواهند؟» (1991) ـ «هلال شكسته: خط نظاميان اسلامي بنيادگرا» (2002) ـ «شاه و آيتالله: افسانهسرايي ايراني و انقلاب اسلامي» (2003).
رمان قرنطینه ایشان به زبان فرانسه نگاشته شده که گفته میشود هیچ کم از "صد سال تنهائی" ندارد.
پی نوشت:به منظور جلوگیری از افسردگی توصیه میشود در صورت خواندن "معمای هویدا" به هیچ عنوان خاطرات خلخالی - حاکم شرع دادگاه امیر عباس هویدا - خوانده نشود.
۱۳۸۵/۰۸/۱۳
جامعه بیمار ما
داستان از این قرار است که ظاهرا فیلمی -که البته صحت آن هم محل تردید است - از خصوصی ترین رابطه دو انسان پخش گردیده است.
نکته حجم بالای نسخه های این فیلم و سرعت پخش آن در مملکت است. شما محال است که از اماکن پر ازدهام عبور کنی و این جمله را نشنوی:
فیلم خواهر بهروز یا فیلم دختر شوکت یا... فکر کنم اگر با بقال محله هم سلام و علیک داشته باشی این فیلم را میتوانی از وی هم بگیری. و جالبتر اینکه این موضوع محدود به تهران نیست و شما موارد مشابه آن را در تمام ایران خواهید دید.
حال سئوال اینجاست که آیا دلیلی واضحتر و مبرهن تر از این برای یک جامعه بیمار جنسی متصور است.
۱۳۸۵/۰۸/۱۰
Yahoo-Seal
برای حل این مشکل Yahoo راه حلی ارائه داده شما میتوانید در صفحه Yahoo Login در گوشه سمت بالا راست پنجره ای که UID و PSW را وارد میکنید (جدیدا کمی تغییر کرده) کلیک کنید و سپس در قسمت بعدی یک نوشته (با رنگ دلخواه) یا یک تصویر دلخواه اضافه کنید در این صورت هر گاه شما با این کامپیوتر وارد Yahoo mail میشوید این تصویر یا نوشته در همان گوشه پنجره ای که UID و PSW را وارد میکنید ظاهر میشود و اگر صفحه Yahoo Login قلابی باشد این متن یا تصویر را ندارید.این متن یا تصویر تنها در صورتیکه با همین کامپیوتر loginکنید می آید و با حذف cooky ها حذف نمیشود
۱۳۸۵/۰۸/۰۸
۱۳۸۵/۰۸/۰۷
مهریه
جامعه ایرانی یک جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته میباشد و طبیعتا همه ساکنین آن هم به نوعی درگیر این گذار میباشند.
در این میان اغلب زنان ایرانی از سنت و مدرنیته هر چه را به نفع خود است گرفته ، و ما بقی را نفع میکنند.
از سنت مهریه -در سنگین ترین شکل ممکن - ، نفقه و... را گرفته و از مدرنیته هم حقوق یکسان ، آزادی و... را طلب میکنند.
اما مشکل کجاست؟
اردیک فروم در کتاب گریز از آزادی بیان میکند:انسانها ما بین آزادی و مسئولیت حاضر به از دست دادن آزادی در قبال نداشتن مسئولیت هستند.
ولی در جامعه ایرانی حاضر، زنان حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند -چون سنتی می اندیشند- ولی طلب آزادی مینمایند -چون میخواهند مدرن باشند.- این نگرش پس از زمانی که از شراکت در زندگی میگذرد، سبب ایجاد احساس اجحاف در مردان - یک طرف شراکت - میگردد.و ....
پی نوشت:
1- معتقدم مطلب بالا برای اغلب زنان صادق است ولی طبعتا زنانی هستند که از این گیر رهایی یافته اند.
2- حس میکنم این مطلب را قبلا به گونه ای دیگر نوشته ام، در صورتی که این نوشته در این وبلاگ بوده خواهشمندم مطلع ام فرمائید.
۱۳۸۵/۰۸/۰۴
چهار راه
من به اقتصاد و خط فقر و نرخ بي کاري ، هيچ کاري ندارم. ولي بد نديدم داستان يک چهار راه حوالي محل سکونتم را تعريف کنم.
200-300 متر زير ميدان هفت حوض دو خيابان فرعي وجود داشت که جهت کاهش بار ترافيک اين ميدان با برداشتن جدول بين خيابان اصلي و اين دو خيابان فرعي و گذاشتن يک چراغ يک چهار راه درست شد که سبب سرشکن ترافیک هفت حوض به این چهار راه شد.
پس از آن من به طور معمول براي رفتن و برگشتن به خانه مادر بزرگم از اين چها راه عبور ميکردم. 10-20 روزي که از ساخت اين چهار راه جديد الاحداث گذشت، يک مرد حدودا 45-50 ساله که دست راستش هم از دست داده بود، پشت چراغ شروع به تکدي کرد.ظاهر وي و لباسش و از همه مهمتر شرمي که در چهره اش بود گواه اين بود که تازه کار است .
يکي دو سالي که گذشت پسر بچه 10-12 ساله اي هم در سوي ديگر چهار راه فال ميفروخت. از 1-2 ماه قبل هم مرد 35-40 ساله ديگري به اين جمع اضافه شده است که گل ميفروشد.
حال سوال اينجاست ظرفيت ما براي افزايش جمعيت کجاست؟ آيا مي خواهيم سر هر کوچه يک چراغ قرمز بگذاريم.
توماس رابرت مالتوس کشيش و اقتصاد دان انگليسي حدود دويست سال قبل کتابي منتشر کرد با عنوان: "رسالهاي در باب اصل جمعيت" . در اين کتاب وي عنوان کرده بود که نژاد بشر به طور غريزي مايل به افزايش جمعيت است. ولي افزايش جمعيت سبب گسترش فقر و فساد ميگردد.
وي براي اثبات نظريه خود چنين استدلال ميکرد که: افزايش جمعيت به صورت يک تصاعد هندسي است حال آنکه افزايش منابع توليد غذا به صورت يک تصاعد حسابي مي باشد. بر اساس همين استدلال وي موارد بسياري را جهت کنترل جمعيت پيشنهاد کرد. پس از بيش از دو قرن تئوري مالتوس چنين بديهي به نظر ميرسد که ديگر در هيچ کتاب يا مقاله اي لزومي بر از سر گيري اين بحث وجود ندارد تا اين که...
۱۳۸۵/۰۸/۰۲
عید فطر
1-اعلام تعطیل رسمی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه
2- پخش بیش از 20 فیلم سینمائی از شبکه های مختلف صدا و سیما
3- پخش 14 فیلم سینمائی در سیما برای بار اول
4- دیدار ریاست محترم جمهوری با مردم شمیرانات ...
۱۳۸۵/۰۸/۰۱
بازگشت
اينكه ميگويند دو بچه كافي است، من با اين امر مخالف هستم. كشور ما داراي ظرفيتهاي فراواني است. ظرفيت دارد كه فرزندان زيادي در آن رشد پيدا كنند، حتي ظرفيت حضور 120 ميليون نفر را نيز داراست.
وي گفت: اين غربيها خود دچار مشكل هستند و چون رشد جمعيتشان منفي است، از اين امر نگران هستند و ميترسند كه جمعيت ما زياد شود و ما بر آنها غلبه كنيم، به همين خاطر مشكل خودشان را به ديگر كشورها صادر ميكنند.[+]
۱۳۸۵/۰۷/۲۹
وام
یا به قول بهنود سواحل لاجوردين .
خیلی سعی کردم تعداد صفرهای عدد مذکور را بشمارم، و در نهایت به این نتیجه رسیدم میزان وام خیِلی صفر دارد. شاید هیچ وقت هم نفهمم که این عدد چه تعداد صفر دارد ولی فکر میکنم با این عدد میشود در خیلی از کشورها دولت تعیین کرد!
۱۳۸۵/۰۷/۲۵
۱۳۸۵/۰۷/۲۴
۱۳۸۵/۰۷/۲۲
کاریکاتور
کميته نوبل در اسلو اعلام کرد که صلح پايدار ميسر نمی شود مگر آنکه گروه های کثير مردم راهی برای خروج از فقر پيدا کنند.
به گفته اين کميته، محمد يونس، اعطای وام های کوچک را که اعتبار خرد، يا مايکرو کرديت خوانده می شود، به وسيله مهمی برای مبارزه عليه فقر تبديل کرد که به خصوص به زنان فقير برای تغيير مسير زندگی کمک رسانيد. اعتبار خرد، يا مايکرو کرديت،دادن وام های کوچک است بدون دريافت وثيقه به اشخاص بی بضاعت، که بتوانند کار وکسبی برای خود راه بياندازند.
این خبر آدم را به یاد وامهای خود اشتغالی بانکهای دولتی ایران می اندازد.نمی دانم چرا همیشه الگو برداری از حرکتهای موفق دیگران در ایران به یک کاریکاتور از الگو اصلی بدل می شود.خیل عظیم جوانان بیکار ما این وامها را دریافت کردند و تبدیل شدند به خیل عظیم جوانان بیکار و مقروض.
۱۳۸۵/۰۷/۲۱
امام زاده طاهر کرج
یکی از یکی محقرتر.
تا امروز فکر میکردم ما ملت مرده پرستی هستیم.امروز به این نتیجه رسیدم حتی مرده پرست هم نیستیم.فقط پر مدعاایم.
۱۳۸۵/۰۷/۱۹
کپ زدن
در آن سکانس که در جاده بود زن رانندگی میکرد و شوهرش در کنارش نشسته و مثل بز، هر چه را همسرش(خانمش - عیالش - زنش - منزلش ....) می گفت تصدیق میکرد.
همان موقع مطلبی راجع به ضد مرد بودن نرگس با این محتوا نوشتم که هرچه مرد در این سریال است یا مثل بز با ویژه گی های تصوری فوق العاده اند یا به شدت ضایع و پست.
چند روزی که گذشت حین ناهار کاریکاتوری از نرگس را بر روی صفحه روزنامه ای که یکی از همکاران به عنوان سفره از آن استفاده میکرد دیدم، کنجکاو شدم برداشتم و چون صفحه روزنامه شرق بود خواندم.
عجب! مطلب مرحوم شرق با مطلب من کما بیش هم مضمون بود، یا من از شرق کپ زده بودم یا شرق از من. تاریخ را که چک کردم دیدم، من از شرق کپ زده ام.
خب، مطلب را از وبلاگ حذف کردم و تصمیم گرفتم دیگر کپ نزنم.به همین منظور سعی کردم هرگاه میخواهم مطلبی اینجا بگذارم چند وبلاگ معروف و روزنامه را قبل از آن ببینم، ولی چون این کار زمان براست ، حاصل این شد.
مثلا دیروز خیلی دوست داشتم به این که تلویزون ایران آزمایش بمب هسته ای کره شمالی را همچون رخدادی حماسی برای بشریت جلوه میداد گیر دهم ولی فرصت نشد به وبلاگ ها و روزنامه ها سرک بکشم.
پی نوشت: یک بار از سه سوال ماشین یک که به عنوان تکلیف ملزم به انجامش بودم یکی را انجام نداده بودم. صبح در اتوبوس برگه حل تمرین مسعود(MBZ)را گرفتم و سوالی که نتوانسته بودم حل کنم را از روی برگه ایشان کپ زدم. نمره آن حل تمرین من 80 در صد مربوط به کپ و 20 در صد ماحصل تلاش نیمروزی من در روز جمعه بود. خب هفته آینده کل تمرین راکپ زدم ، ولی مسئول مربوطه فهمید و یک خط قرمز روی برگه من.
یعنی به عنوان یک ایرانی اصیل به هیچ عنوان با کپ زدن مخالفتی ندارم، موضوع این است که عرضه میخواهد که من بینواندارم.
۱۳۸۵/۰۷/۱۷
خیلی با حاله ها !
به قول رضا در فیلم مارمولک: خیلی با حاله ها!
حالا که صحبت از تعطیلی است، کسی می تواند حدس بزند ، آغاز گیر دادن به بانک پارسیان چه عاقبتی برای این بانک دارد؟
۱۳۸۵/۰۷/۱۲
۱۳۸۵/۰۷/۱۱
بازگشت دینبلی
در پای آن نوشته در کامنتها گفته بودم که «... بعید میدانم که این پایان کار استاد دینبلی باشد». گویا حدسم درست بوده است. یکی دو روز پیش ایمیلی دریافت کردم از یکی از مسئولان سایت انجمن دوستداران ایران که پیامی برای من از جناب شخص استاد دینبلی داشت. از من پرسیده بوده که کجای اثباتش برای تثلیث زاویه ایراد دارد. من اول نمیخواستم جوابی بفرستم چرا که به تجربه میدانم که بحث با این طور افراد نتیجه خاصی ندارد. ولی از روی کنجکاوی جوابی فرستادم. البته سایت دینبلی در این فاصله زمانی چند ساله تغییر کرده و اثباتهای قبلی را برداشته و در نتیجه من فقط جوابی کلی دادم و اشاره کردم که استاد دینبلی اول خوب است بگویید که مشکل کار ریاضیدانان قبلی که عدم امکان حل این مسئله را نشان داده بودهاند کجاست، پیش از آنکه بخواهد دنبال اشکال اثبات خودش برود.
امروز ایمیل دیگری دریافت کردم که استاد دینبلی ضمن اینکه پاسخی به سوال من نداده است، لابد به قصد امتحان من دو سوال پرسیده. گفته است که: ۱- شما رادیان را تعریف کنید ۲- لطفا رادیان را روی قوس دایره نشان دهید.
خوب، گویا این مرض من شفا ندارد. باز هم برای شخص واسطه ایمیل فرستادم و ضمن اشاره به اثبات لیندمن (در سال ۱۸۸۲) برای جناب واسطه توضیح دادم که هر وقت استاد دینبلی اشکال این اثبات ۱۲۰ ساله را پیدا کرد، به من خبر بدهد. البته از آنجایی که میدانیم استاد دینبلی ریاضیدانی است که فقط تا خطکش و پرگار خوانده و اصولا آنالیز بلد نیست، نوشتم که اگر از عهده آن کار بر نمیآید، با همان خطکش و پرگارش یک زاویه ۲۰ درجه بکشد و دنیا را به حیرت وا دارد. قضیه رادیان را هم زیر سبیلی رد کردم چرا که دلم نیامد که استاد را برای یافتن تعریف رادیان به کتابهای ریاضی دبیرستانی حواله دهم.
برای دوستان کنجکاو: رسم زاویه ۶۰ درجه با خطکش و پرگار بسیار ساده است ولی رسم زاویه ۲۰ درجه غیر ممکن است. اثبات اینکه چرا نمیتوان زاویه ۲۰ درجه با خطکش و پرگار رسم کرد، به نسبت آسانتر از اثبات کلی عدم امکان تثلیث زاویه است (به این صفحه نگاهی کنید) گرچه من حدس میزنم جواب این مسئله «حل نشدنی» را تا چند روز دیگر در ایمیلی دریافت کنم :)
آداب مسلمانی
کنار میز هفتسین ایستادهبودم و با یکی از دوستانم حرف میزدم که مرد سیاهپوستی نزدیک شد و با لهجهی انگلیسی خاصی به سفرهی هفتسین اشاره کرد و گفت که «چه جالب، ما هم این را داریم.» پرسیدم اهل کجایی. گفت تانزانیا. بعد هم گفت که مسلمانام و این سفرهی هفتسین هم جزو آداب و رسوم مسلمانی ماست. بعد که ما بهش گفتیم که نه این سفره ربطی به مسلمان بودن یا نبودن ندارد و رسمی ایرانی است، تعجب کرد.
حتمآ میدانید که در قرن سوم و چهارم هجری گروهی از ایرانیها به زنگبار یا همان تانزانیای امروزی مهاجرت کردهاند. و احتمالآ همانها بودهاند که دین اسلام را در آنجا ترویج کردهاند.
همین گفتوگوی کوتاه از آن روز در ذهنم مانده. از خودم میپرسم: چهقدر از آداب مسلمانی ما برخاسته از آداب و رسوم مردمی است که مسلمانی را به میان ما ایرانیان آوردهاند؟ چهقدرش برخاسته از دین اسلام است؟
۱۳۸۵/۰۷/۰۷
فر جام
حالا که صحبت از جنگ شد، بد نیست نامهی پذیرش آتشبس جنگ ایران-عراق را هم بخوانید. البته این نامه خطاب به مسوولان نظام در آن زمان نوشته شده و تا حالا منتشرش نکردهبودند. عبرتانگیز است.
۱۳۸۵/۰۷/۰۶
سراشیبی فقر
علی رغم وعده های مسئولین و انکار شدید شخص رئیس جمهور قیمت مرغ از 1700 تومان در حدود یک ماه قبل به 1900 تومان افزایش یافت. اگر قرار باشد مرغ به عنوان یک کالا به عنوان یک معیار فقیر تر شدن مردم بکار رود. با توجه به میزان درآمدم، من یکی که حدود 60% نسبت به قبل فقیرتر شده ام.
و نگرانی مسئولین هم هیچ کمکی به فقیرتر نشدن من نمیکند. کاش این شعار حقیقت می یافت تا شاید نسل آینده از این سراشیبی فقر که در انیم رهائی میافتند.
۱۳۸۵/۰۷/۰۵
تعطیلی
ساعات ادارات و شرکتهاي خصوصي بي هيچ قانون يا ضابطه يا توجه اي به ساير شرکتها تغيير کرده و اين عدم هماهنگي ساعات مسبب اصلي تعطيلي کل مملکت است.البته اغلب کارکنان هم به بهانه هاي مختلف دير مي آيند و زود ميروند. غير ممکن است که سر قرار کاري تنظيم شده از قبل به موقع برسي و ترافيک و ترافيک و ترافيک. البته تا اذان.
وبلاگ ما هم مثل کل ايران نيمه تعطيل است. شايد به جز پايان رمضان جهت فعال کردن اين وبلاگ به اين گوشي هم نياز باشد.
۱۳۸۵/۰۷/۰۲
مهر
مساحت زیادی از تهران را محدود به تردد زوج و فرد اتوموبیلها کردند و امسال هم شنیده ها حاکی از جلوگیری از تردد خودرو های تک سرنشین میباشد.
و اما یک نمونه دیگر :از نارمک که به سمت عباس آباد حرکت کنی حوالی سبلان یک میدان بزرگ وجود دارد که چندین مسیرورودی و خروجی دارد. این میدان حاصل حدودا هشت سال بسته شدن مسیر های متعدد بود. بعد از این سالها در یک شاهکار هنری با وجود فضای آزاد که بسیار مناسب روگذر و زیر گذر بود، یک میدان ساختند که خود منبع ترافیک بی سابقه آن محدوده شد. برای حل مشکل در هر مدخل میدان یک افسر (احتمالا وظیفه) ایستاد که با سایر افسران راهنمائی و رانندگی نقش چراغ راهنمائی را بازی میکردند. تا اینکه بازی زوج و فرد شروع شد.از آن تاریخ تمام افسران در یک مسیر خروجی میدان قرار میگیرند تا خودرو هایی که قانون زوج و فرد را رعایت نمیکنند، جریمه کنند.برخی از این افسران درست در میانه عریض خروجی می ایستند که مبادا یک اتوموبیل از دستشان در برود. حاصل اینکه ترافیک محدوده ای که با طراحی نامناسب نیاز به چندین چراغ دارد در غیاب چراغ و افسر به گونه ای در آمده که برای عبور از یک مسیر 100- 150 متری حداقل نیاز به هدر دادن نیم تا یک ساعت زمان و صدها لیتر بنزینی و... وجود دارد.
۱۳۸۵/۰۶/۳۰
یک خبر
ولی الان فکر میکنم تنها دلیل ناراحت نشدنم فاصله دولت از یکی مثل من است. آنقدر این فاصله زیاد است که دولت را دیگر جزء ملت نمبدانم و از هر گونه بلا ای که بسر آنان بیاید خوشحال میشوم.
شمااز شنیدن این خبر چه احساسی دارید؟
۱۳۸۵/۰۶/۲۸
دو سخنرانی
رورنامهی دست راستی نیویورکسان هم خبر داده که احمدینژاد قرار است در «شورای روابط خارجی» آمریکا حرف بزند.
«شورای روابط خارجی» مجلهی معتبر «فارن افرز» را چاپ میکند. آدمهای مهمی هم عضو هیات مدیرهاش هستند، از جمله: مادلین آلبرایت ، کالین پاول، ریچارد هاس، فرید ذکریا و ...
هر دو سخنرانی ِ احمدینژاد مهماند، دعا کنید مشاوران ِ خوبی همراهش باشند.
۱۳۸۵/۰۶/۲۶
اکبر آقا آکتور تیاتر
بعد از اتمام نمایش مادر اکبر عبدی به روی صحنه رفت و گلدان کوچکی را به وی هدیه داد. اکبر عبدی از پدر همسرش که آن شب به دیدن نمایش آمده بود تشکر کرد و همچنین به گفته خودش از استاد و حامیش سیاوش طهمورث.
سیاوش طهمورث از عبدی با این عنوان یاد کرد:"هنرپیشه ای که کارگردانان اندکی کشفش کرده اند." -عبارتی که من با آن کاملا موافقم.-
به دوستانی که امکان رفتن به تاتر را دارند توصیه میکنم این تاتر را ببینند. نه به این دلیل که یک اثر هنری برجسته یا موضوع تفکر برانگیزی را شاهد باشند. بلکه به این دلیل که اکبر عبدی در انتها صادقانه از مشکلات مالی هنرمندان و عدم امکان تبلیغ میگوید و از حاضرین خواهش میکند به دوستان خود توصیه کنند که این تاتر را ببینند.
و به این دلیل که خنده هم چون گریستن لازمه زندگی است.
۱۳۸۵/۰۶/۲۵
اوريانا فالاچي
در این کتاب مصاحبه با محمدرضا پهلوی و آیت الله خمینی بسیار ملموس تر است.
بر اساس این کتاب وی تبحر ویژهای در عصبانی کردن طرف مقابل داشته است تا جائی که با عصبانی کردن آیت الله خمینی اذن برداشتن حجابش را میگیرد.(که البته این به قیمت کتک خوردن وی بعد از مصاحبه تمام میشود.)
با عصبانی کردن شاه که در ابتدا خیلی نگران وجهه جهانی خود بوده این جمله را میشنویم:"حتی بهترین آشپزهای دنیا هم مرد بوده اند."
اما جالب ترین دلیل خواندن این کتاب این است که در این کتاب میبینیم هیچ دیکتاتوری در هیچ کجای دنیا هرگز نخواهد گفت:اشتباه کردم.
۱۳۸۵/۰۶/۲۲
۹۰ درصد
به باقی خبر کاری ندارم. سوالی که برایم پیش آمده این است که این ۱۰٪ باقیمانده که «مشکل اخلاقی» هم نداشتهاند چه بودهاند؟ آخر ده درصد از ۱۰ میلیون سایت میشود یک میلیون سایت، که بدون داشتن مشکل اخلاقی فیلتر شدهاند!! به نظر میرسد با این اعتراف رسمی به حجم عظیم فیلتر کردن سلیقهای، جناب مدیرکل بدجوری فیل-تر زدهاند!
۱۳۸۵/۰۶/۲۱
توقیف
بهار! بازهم سبزی؟
تو آشكار و من بينا،
بهار! باز گلپوشی،
چهقصه رفته با چشمم؟
بنفشه چشمورو دارد،
غمم هزار تو دارد
عقاب آهنين پيكر
فكنده زآسمان بر سر،
كجاتگرگ میبارد!
نصيب عالم از بالا
درآتش دوديوانه
روانه خون خلقی را
مگر بدان نظـر دوزی
كه من جزاين دو پيروزی
بهار! رنگ خون داری،
كه مرگ كمتراز برگت
۱۳۸۵/۰۶/۲۰
گشایش در مذاکرات هسته ای ایران
خبر رسید که مراحل شروع تحریم ایران در قضیه اتمی به صورت بلوکه شدن دارائی های تیم مذاکره کننده و عدم صدور ویزا برای ایشان و در مرحله بعد همین موارد برای کلیه سران ایران میباشد.یعنی اولین مرحله تحریم ایران شخصی کردن مسئله اتمی ایران است.این خبر را کنار آخرین خبر هسته ای ایران بگذاریدو خود نتیجه بگیرید:
"ايران ممکن است درخواست شوراي امنيت سازمان ملل مبني برغني سازي اورانيوم را حداقل به صورت موقت اجابت کند."
۱۳۸۵/۰۶/۱۹
لطفی و شجریان
مرزهای دانش
این هم آخرین نمونه.
۱۳۸۵/۰۶/۱۸
نیمه شعبان
همیشه فکر کرده ام یکی از بزرگترین دلایل کرختی مردم ما، این است که منتظر هستند یک نفر از یک جا بیاید و تمام مشکلات آنان را یکجاحل کند. هرچقدر هم فشار به آنها بیشتر میشود امید به حضور منجی بیشتر.
۱۳۸۵/۰۶/۱۷
اخبار خوش
این نحوه اجرای کار تحقیقاتی مخابرات در ایران است. اخبار مشروح آن هم در مجله وزارت مخابرات به تفضیل بیان میشود.
اما سایر اخبارخوش تحقیقاتی که این اواخر هر از گاهی از چپ و راست می آید چه؟
با اطلاعاتی که در اینترنت یافت میشود شما حتی قادر به ساخت یک نمونه آزمایشگاهی SDH هم هستید، ولی مشکل اینجاست که آن را هرگز نمیتوانید در شبکه مخابرات نصب کنید چون فاقد صدها استاندارد سیستم مخابراتی صنعتی است. شاید به همین دلیل است که گوسفند شبیه سازی شده ایرانی فقط 15 ثانیه عمر میکند. اما درمان قطع نخائی چه؟ هواپیمائی جنگی ساخت داخل چه؟ چه تضمینی وجود دارد که داروی ایدز ساخت داخل مثلا کبد را بلافاصله از کار نیاندازد؟
اساسا سوال اینجاست در حالی که صدها هزار نفر از نخبگان هر سال مهاجرت میکنند، شما چه هزینه هائی در کجا صرف تحقیقات کرده اید که حالا اخبار خوش را یکی یکی اعلام میفرمائید.
در روزنامه ها متوسط سنی دانشمندان هسته ای را که موفق شده اند اروانیم را غنی سازی کنند و آب سنگین تولید کنند 27 سال اعلام کردند، یعنی متوسط، دانشجویان تازه فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد روی پروژه هائی کار میکنند که یک اشتباه در آن میتواند به قیمت جان هزاران نفر و اثرات زیست محیطی صد ها ساله تمام شود.
برای چه و به چه منظور؟
۱۳۸۵/۰۶/۱۶
Nerd
دیکشنری اکسفورد: کسی که با علاقه و جدیت فوقالعاده به کارهای بسیار تکنیکی و علمی میپردازد.
دیکشنری وبستر: کسی که بردهوار زندگیش را وقف کارهای آکادمیک و یا علمی و فنی کرده است.
وبستر آنلاین: کسی که دارای ضریب هوشی بالاتر از متوسط و تواناییهای اجتماعی پایینتر از معمول است.
ویکیشنری: ۱- شخص در مجموع باهوشی که دارای علاقه و توانایی کار در چند زمینه مختلف آکادمیک است (در مقابل geek که ممکن است تنها به یک شاخه خاص علاقهمند باشد). این تعریف مستقل از تواناییهای اجتماعی فرد است. ۲- کسی که دارای عشق و علاقه به موضوعی به نظر پیش پا افتاده دارد، از طرف جامعه به درستی درک نشده است ولی خودش به موفقیتهایش میبالد. ۳- یک Geek که دارای تواناییهای اجتماعی است و به خوبی در هر جمعی جا باز میکند.
برداشت شخصی من این است که دو صفت Geek و Nerd خیلی به هم نزدیک هستند ولی افراد از اینکه خودشان را Nerd بدانند تا Geek، خوشحالتر میشوند!
در اینجا نتیجه یک آزمون ساده و سرگمکننده برای اندازهگیری درجه Nerdیت(!) که انجام دادهام را میبینید. با امتیاز ۹۷٪، بر اساس این پرسشنامه من باید به درجه «خدایی» (کا دمت گرم خودمان!) نزدیک شده باشم ولی شخصا از اینکه هنوز سه درصد افراد از من Nerdتر هستند، بسیار ناراحت و کلافه هستم!
۱۳۸۵/۰۶/۱۳
خلع لباس
راستی حالا که بحث فیلم مطرح شده کسی میداند کارگردان فیلم Striptease کی بود؟ بازیگر نقش اولش چی؟
۱۳۸۵/۰۶/۱۱
احکام سینمایی
۱.۱. با اندکی اغماض، کیانوش عیاری سومین نفر است.
۲. بقیه وقت خود و بینندگان فیلمهایشان را تلف میکنند.
۲.۱. توضیح ضروری: بهرام بیضایی هم جزو همین دسته است.
۲.۲. فیلمهای اصغر فرهادی را ندیدهام.
۱۳۸۵/۰۶/۱۰
weapons of math instruction
NEW YORK-- A public school teacher was arrested today at JFK International Airport as he attempted to board a flight while in possession of a ruler, a protractor, a compass, a slide rule, and a multi-function calculator.
At a morning press conference, Attorney General Alberto Gonzales said he believes the man is a member of the notorious Al-gebra movement. He did notidentify the man, who has been charged by the FBI with carrying weapons of math instruction.
"Al-gebra continues to be a problem for us," Gonzales said. "They desire solutions by means and extremes, and sometimes go off on tangents in search of absolute values. They use secret code names like 'x' and 'y' and refer to themselves as 'unknowns', but we have determined they belong to a commond enominator of the axis of medieval with coordinates in every country.
As the Greek philanderer Isosceles used to say, "There are 3 sides to everytriangle." When asked to comment on the arrest, President Bush said, "If God had wanted us to have better weapons of math instruction, He would have given us more fingers and toes." White House aides told reporters they could not recall a more intelligent or profound statement by the president ... Ever
مرگ همسایه
وقتی به بحث حمایت از حقوق معنوی می رسیم به خصوص در زمینه های مرتبط با رایانه بسیاری از ما فکر می کنیم این فقط ماییم که باید مورد حمایت قرار گیریم و اصولا بقیه خلاقیتی ندارند که نیاز به حمایت داشته باشد. خیلی از ماها از استفاده بدون اجازه عکسمان ناراحت می شویم ولی یک لحظه به این فکر نمی کنیم که همین الان ارزش نرم افزارهایی که بدون اجازه روز رایانه مان نصب کرده ایم ممکن است از ارزش خود دستگاه بیشتر باشد و ما برای هیچیک از آنها چیز قابل توجهی نسرفیده ایم.
مرگ خوب است اما برای همسایه
۱۳۸۵/۰۶/۰۹
خبر ناگوار
۱۳۸۵/۰۶/۰۸
تکذیبیه
۱۳۸۵/۰۶/۰۷
راه حل مبارزه با گرانی
رييسجمهور در ادامهي گفتوگوي خود با خبرنگاران در پاسخ به سوال روزنامهي جام جم مبني بر مهار گراني برخي از كالاها و ارقامي كه در اين زمينه از سوي سخنگوي دولت مطرح ميشود، گفت: شما ببينيد آقاي دكتر الهام از كدام فروشگاه خريد ميكند، شما هم از آن فروشگاه خريد كنيد
وبلاگ جوانترها
مکانی برای تفکر
همانطور که در عکس میبینید، این برگه حاوی متن فرانسه بند بیست و یکم اعلامیه جهانی حقوق بشر است. ترجمه این بند چنین است (انشا از من نیست):
-- هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، خواه مستقیما و خواه به وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جوید.
-- هر کس حق دارد با تساوی شرایط، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید.
-- اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و بطور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین نماید.
ایران هم مانند اکثر کشورهای جهان یکی از امضاکنندگان این اعلامیه است. نمیدانم شما چه فکر میکنید ولی در ذهن من، کلید واژههای این متن که در چند سال گذشته تقریبا هر روز به آن نگاه کردهام، برجسته میشود و برقص در میآید: هر کس، حق دارد، تساوی، امور عمومی کشور خود، رای مخفی، رعایت مساوات، اراده مردم، آزادی رای.
در زیر این برگه، شعار انجمن مهندسان جهانی نوشته شده است: دنیا در حرکت است؛ تو چه میکنی؟
مصونیت
در چهاردهمين جلسه شوراي علمي و مشورتي دبيرخانه هيات حمايت از كرسيهاي نظريه پردازي، نقد و مناظره طرح پيشنهادي مصونيت نخبگان علمي كشور در انجام فعاليتهاي علمي و تبيين نتايج آن بررسي شد.
...
بر اساس اين طرح، آن دسته از استادان حوزه و دانشگاه كه مشمول تعريف نخبه علمي شوند، در محافل علمي- تخصصي و در انجام فعاليت هاي علمي و تبيين نتايج آن، مشروط به اينكه مغاير با امنيت ملي نباشد، از آزادي كافي و مصونيت حقوقي برخوردار بوده و تنها مي بايست به لوازم اخلاقي و علمي مباحث خود متعهد باشند.
۱۳۸۵/۰۶/۰۴
خبرنگاری حرفه ای
در اين آتش سوزي 16 دستگاه خودرو، هفت ايستگاه آتش نشاني و پنج مامور آتشنشاني به محل اعزام شدند.
۱۳۸۵/۰۶/۰۳
حدس پوانکاره و اثبات پرلمن
«بنیاد کلی» سالهاست که گفتهاست جایزهای یک میلیون دلاری به اثبات کنندهی «حدس پوانکاره» خواهد داد، اما حالا همه میگویند پرلمن این جایزه را نخواهد پذیرفت.
چند روز پیش هم جایزهی فیلدز را به او دادند که قبول نکرد. البته سه نفر دیگر هم امسال برندهی این جایزه شدند. جایزهی فیلدز برای ریاضیدانها چیزی است در حد جایزهی نوبل.
آدم جالبی است این پرلمن. بعد از گرفتن دکتری ریاضی در روسیه چند سالی را در دانشگاههای آمریکا گذارنده و بعد برگشته روسیه و در دانشگاهی مشغول به کار شده. چند سال بعدترش هم از استادی دانشگاه استعفا داده و حالا در گوشهای خلوت با مادرش زندگی میکند.
مجلهی نیویورکر در شمارهی این هفتهاش گزارشی دارد دربارهی پرلمن و حدس پوانکاره. گزارش خواندنیای است. اینجا میتوانید بخوانیدش.
۱۳۸۵/۰۶/۰۲
دو فیلم
به نام پدر شاید ضعیف ترین کار حاتمی کیا باشد ولی اولین فیلم ضدجنگ اوست. در این فیلم هیچ پاسخی به سوال چرا جنگ ؟ نسل بعدی ندارد که بدهد.
کافه ستاره یک فیلم اپیزدیک است که مشابه آن را من در سینمای ایران تا به حال ندیده بودم، و از این نظر ارزش دیدن را دارد سوای آن که حرفهای قابل گفتن دیگری هم در این فیلم وجود دارد. حیف که من نه سواد سینمائی دارم و نه شم هنری که راجع به آن بنویسم!
۱۳۸۵/۰۵/۲۹
بی مخ
البته زیاد هم به این بی مخ عصر معاصر نیازی نبود، چرا که بندگان بی مخ و مخ لص (Less) فراوانی جایگزینش شده اند.
۱۳۸۵/۰۵/۲۸
۱۳۸۵/۰۵/۲۷
۱۳۸۵/۰۵/۲۵
صلح، تبلیغات و سرزمین موعود
این فیلم در حدود یک ساعت و بیست دقیقه است و به تازگی آنرا میتوانید در گوگل و جاهای دیگر ببینید. به دوستان توصیه میکنم که این فیلم تاثیرگذار را تماشا کنند و دیگران را هم به دیدنش تشویق کنند.
۱۳۸۵/۰۵/۲۴
عصر سرعت و اطلاعات
دیگر دیدن پیام "ACCESS DENIED" امری عادی شده، حتی اگر در جستجوی مطلبی فنی بوده ای و لینک مثلا دیتا شیت یک آی سی را گوشوده ای.
امواج نویز ارسالی جهت عدم دریافت سیگنالهای ماهواره آنقدر قوی تر شده که دیگر تقریبا هیچ کانالی گرفته نمیشود. فرمانده نیروی انتظامی از یک مجوز کلی برای ورود به خانه کلیه شهروندان جهت جمع آوری تجهیزات ماهواره ای سخن می گوید و از شهرواندان میخواهد خودشان تجهیزات را به نزدیکترین پاسگاه تحویل دهند و رسید بگیرند!
در این میان معاون رئیس جمهور به دولت نمره 20 میدهد و بنگاه بانگ و رنگ* سرود حماسی عربی پخش میکند.
پی نوشت: بنگاه بانگ و رنگ اصطلاح عبدالکریم سروش برای صدا و سیما است با این توضیح که: دیدن برنامه های بنگاه بانگ و رنگ هم فرصت میخواهد و هم رغبت و هم طاقت.
۱۳۸۵/۰۵/۲۳
شکست
اسرائیل افسانه شکست ناپذیری خوذ را از دست داد. حزب الله هم تنها دلیل فلسفی وجودش را. ولی ما که نفهمیدیم پیروزی کجا بود که ندای الله اکبر ساعت 9 را سر دهیم و شنونده موزیکهای حماسی عربی از تلویزون ایران باشیم.
۱۳۸۵/۰۵/۲۰
اینترنت نه چندان پرسرعت
از همه اینها گذشته با خودم فکر می کردم انتخاب کلمات چقدر مهم است: به نظر شما رایگان خیلی قشنگتر و گوش نوازتر از مجانی نیست؟
۱۳۸۵/۰۵/۱۸
ایرانیها و EPFL
حتما تا به حال در مورد Google Trends شنیدهاید. یکی از دوستان امروز کشف کرد که ایرانیهای، بعد از خود سویسیها رتبه اول را در جستجو بدنبال اطلاعات در مورد EPFL دارند. به این ترتیب میشود حدس زد که در سالهای آتی شمار ایرانیان این دانشگاه همچنان رو به افزایش باشد.
۱۳۸۵/۰۵/۱۷
مقاله سیاسی، اجتماعی، روان شناسی، زبان شناسی
پ.ن. من الان متوجه شدم که مهرداد لینک این مقاله را قبلا در سمت راست وبلاگ گذاشته بود.
۱۳۸۵/۰۵/۱۴
دعوت به همکاری
صدسال تنهایی ِ قانون
جناب اشرف صدراعظم -- از آنجا که حضرت باریتعالی جلشأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف بانتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورای ملی مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهء امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بیزوال باشند -- در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما
۱۳۸۵/۰۵/۱۱
دکتر طبیبیان
۱۳۸۵/۰۵/۱۰
بیانیهی ظریف در شورای امنیت
Mr. President,
This is not the first time that Iran's endeavors to stand on its own feet and make technological advances have faced the stiff resistance and concerted pressure of some powers permanently represented in the Security Council. In fact, contemporary Iran has been subject to numerous injustices and prejudicial approaches by these powers.
The Iranian people's struggle to nationalize their oil industry was touted, in a draft resolution submitted on 12 October 1951 by the United Kingdom and supported by the United States and France, as a threat to international peace and security. That draft resolution preceded a coup d'etat, organized by the US and the UK -- in a less veiled attempt to restore their short-sighted interests. The coup, which was obviously no longer disguisable in the language of the Charter or diplomatic subterfuge, restored the brutal dictatorship. The people of Iran did, nevertheless, succeed in nationalizing the oil industry, thus pioneering a courageous movement in the developing world to demand their inalienable right to exercise sovereignty over their natural resources.
More recently, Saddam Hussein's aggression against the Islamic Republic of Iran on 22 September 1980, and his swift advancement to occupy 30000 sq. kilometers of Iranian territory, did not trouble the same permanent members of the Security Council enough to consider it a threat against international peace and security, or even to make the routine call for a cease-fire and withdrawal.
I wonder whether I can say routine these days!
Nor did they find it necessary to even adopt a resolution for seven long days after the aggression , hoping that their generally-held utter miscalculation that Saddam could put an end to the Islamic Republic within a week would be realized.
Sounds familiar these days, doesn't it?
Even then and for the following two long years, they did not deem fit to call for a withdrawal of the invading forces. The first Security Council resolution calling for withdrawal came in July 1982, only after the Iranian people had already single-handedly liberated their territory against all odds. Nor was this Council allowed for several long years and in spite of mounting evidence and UN reports , to deal with the use of chemical weapons by the former Iraqi dictator against Iranian civilians and military personnel, because as a former DIA official told the New York Times, "The Pentagon was not so horrified by Iraq's use of gas?It was just another way of killing people."
Just another way!
Some twenty years later, tens of thousands of Iranians continue to suffer and die from that "just another way."
۱۳۸۵/۰۵/۰۹
پاسخ به پردازنده-۱
پیش از هر چیز بگویم که فکر میکنم که توان ِ فنی ِ طراحی سختافزارهایی مانند آنچه شرکت پارسه ادعا کرده در ایران هست. دستِ کم خودم چند گروه/شرکت را میشناسم که برای شرکتهای معتبر آمریکایی، اروپایی، و کرهای سختافزار طراحی میکنند و طرحهایشان در محصولهای تجاری استفاده میشود و در بازار به فروش میرسد. بیشتر این گروهها به دلیل تحریمهای آمریکا بیسروصدا کارشان را انجام میدهند تا برای طرف خارجیشان مشکلی پیش نیاید. خودم در یکی از این شرکتها کار کردهام. دست ِکم دو نفر از دوستان همدورهای خودمان را هم میشناسم که جاهای مشابهی کار کردهاند. یکی از دوستان هم در سالهای پیش از ۷۹ برای شرکتی چند پردازنده طراحی کردهاست.
این مقدمه را آوردم تا بدانید قصدم از این چند خط تحقیر یا به هیچ انگاشتن تلاش کسانی نیست که در ایران کار میکنند. اما اصل بحثم را به دو بخش تقسیم کردهام. بخش اول پاسخی فنی (سخت افزاری) و جزیی است به حرفهای آقای رادمند و ادعاهای شرکت پارسه. بخش دوم حرفهایی است کلی دربارهی درستی یا نادرستی سرمایهگذاری در چنین پروژهایی.
(پیش از این که ادامهی نوشته را بخوانید بگویم که وبسایت شرکت پارسه متاسفانه از دیروز از کار افتاده است. بنابراین لینکهایی که در متن میبینید ممکن است کار نکنند.)
-- همانندی ویژگیهای پردازندهی «آریستو» و پردازندهی «لیون ۳» بیش از آن است که از سر اتفاق یا به دلیل مبتنی بودن هر دو بر معماری SPARC باشد. آقای رادمند تکذیب نکردهاند که از کدهای لیون۳ استفاده کردهاند. از نوشتهشان چنین برمیآید که از IP-Core پردازندهی لیون ۳ استفاده کردهاند، که این مدعای ِ ضمنی هم درست نیست. آنچه از لیون۳ بهرایگان در اختیار همه است IP-Core نیست، چیزی بالاتر است: کدهای VHDL و سنتزشدنی ِ پردازنده.
محض اطلاع خوانندگان بگویم که IP-Coreها را بیشتر به صورت «جعبهی سیاه» میفروشند. یعنی استفاده کننده به کدهای اصلی دسترسی ندارد، بلکه از آن، بیهیچ دخل و تصرف و تغییری در کد، به عنوان بخشی از محصول نهایی خود استفاده میکند.
به زبان سادهتر و همهفهمتر ( برای آنها که تچربهی نرمافزار دارند) فرق IP-Core با کد VHDL مانند فرق library است با کد برنامهی C.
چنان که پیش از این گفتم کد VHDL پردازندهی لیون۳ سنتز شدنی است. در این صفحه گفته شده که کد را بیهیچ تغییری میتوان برای خانوادهای از FPGA های موجود در بازار و در دسترس همگان سنتز و پیادهسازی کرد. پردازندهی سنتز و پیاده سازی شده روی FPGA تا فرکانس ِکلاک ِ ۱۲۵ مگاهرتز جواب میدهد. همین کد روی ASIC با تکنولوژی ۰.۱۳ مایکرومتر تا ۴۰۰ مگاهرتز هم جواب میدهد. بنابراین فکر کنم پیاده کردنش روی تکنولوژی ۰.۱۸ کار سادهای است. کافی است که کدهای VHDL را با library آن تکنولوژی ( که آن را از کارخانهی سازندهی تراشه میگیرید) سنتز و پیادهسازی کنید. سنتز و پیادهسازی هم با نرمافزارهای پیشرفته و رایگانی -- که به وفور در ایران هست و نیازی به پرداختن چندصدهزار دلار پول برایشان نیست-- کار چندان پیچیدهای نیست.
آقای رادمند در پاسخ به من گفتهاند:
«دوست عزيز! چيزی که ما ساخته ايم Chip است. نميشود Downloadاش کرد. اگر ميخواهيد ببينيدش، يا بايد برويد عکسش را ببينيد، يا بايد بياييد اينجا، يا ما يکی برايتان بفرستيم، تا تفاوت IP-Core و زبان توصيف سخت افزار و Chip را متوجه شويد. برای کار کردن با آن هم لازم است بورد مدارچاپی بسازيد. با Enter زدن نميشود اجرايش کرد.»
از توضیحشان ممنونام. فکر کنم هر عاقلی میفهمد که «نميشود Downloadاش کرد.» اما بعید میدانم آقای رادمند واقعآ منظورشان این باشد که تراشه را ساختهاند. برای اطلاع خوانندگان بگویم که بیشتر شرکتهای الکترونیک شرکتهای طراحیاند نه ساخت. کمشمار اند شرکتهایی که تکنولوژی یا کارخانهی ساخت تراشه دارند. شما هم تراشهی طراحی شده را بعد از آزمایشها و شببه سازیهای نرمافزاری به شرکتی در تایوان فرستادهاید و تراشهی ساختهشده را تحویل گرفتهاید. برای فهمیدن این چیزها به عکس دیدن و مدرک فرستادن نیازی نیست.
بنابراین:
تراشه را که شرکت تایوانی ساخته؛ طراحیاش که بر اساس معماری SPARC است؛ کد VHDL را هم که شرکت دیگری به رایگان در اختیار همگان گذاشته؛ نیازی هم که به تغییر برای رسیدن به فرکانس کلاک ۱۵۰ مگاهرتز نبوده؛ سنتز کردن و پیادهسازی را هم با چهار کلیک و کمی ور رفتن با چهار گزینه میتوان انجام داد؛ پس حتما طراحی مدار چاپی و آزمایش تراشه روی آن «خوراک لازم برای چند پروژهی فوق لیسانس و دکترا »است آن چنان که شما گفتهاید.
اصلآ بیایید خوشبین باشیم. فرض کنیم که شما از کدهای رایگان پردازندهی لیون۳ استفاده نکردهاید. پردازندهی شما دو نوع استفاده ممکن است داشته باشد:
۱. استفادهی تحقیقاتی-آموزشی-دانشگاهی:
چنین کاربرانی در ایران پول چندانی ندارند. بنابراین از چنین مشتریانی پول چندانی نمیتوانید بگیرید، حتی اگر حاضر به خرید محصولتان شما باشند. بنابراین پردازندهی ساختهشده را نمیتوانید به آنها بفروشید، چون بعید میدانم قیمتتان را بتوانید از پردازندههای مشابه موجود در بازار پایینتر بیاورید.
اگر هم محقق یا دانشجویی دنبال کد VHDL سنتزشدنی پردازنده باشد که به راحتی میتواند آن را از همان جایی پیدا کند که من و شما پیدا کردهایم.
۲. استفادهی تجاری و صنعتی:
آنچنان که در بند یک گفتهشد بعید است قیمت تمام شدهی پردازندهی ساختهشدهی شما، حتی در صورت تولید انبوه، کمتر از پردازندههای مشابه موجود در بازار باشد. پس مشتری صنعتی برای محصول ِ ساختهشده نخواهید داشت.
پس شاید بخواهید IP-Core پردازنده را بفروشید. در اینصورت چگونه میتوانید صنعتگر را قانع کنید که از شما بخرد نه از شرکت طراح لیون؟ در کشوری که لزومی به رعایت قانون کپیرایت و ثبت اختراع نیست، چگونه از صنعتگر میخواهیدکه کد VHDL سنتز شدنی رایگان را در ساخت محصولش استفاده نکند؟ پردازندهی شما چه مزیتی بر پردازندهی رایگان دارد تا بر این اساس صنعتگر از محصول شما استفاده کند؟
پس میتوانم بپرسم بر چه اساسی مدعی هستید پردازندهی شما « کاملا قابليت عرضه و رقابت در بازارهای بين المللی را دارد.»؟ با کدام بازاریابی؟ به چه قیمتی؟ با کدام تبلیغات؟
آقای رادمند، بر چه اساسی از دانشگاهها و بخشهاي صنعتي كشور دعوت كردهاید تا از مزاياي پردازنده ايراني، براي بومي سازي ادوات و ملزومات صنايع مختلف استفاده كنند؟{+}
۱۳۸۵/۰۵/۰۸
۱۳۸۵/۰۵/۰۶
دیدگاه اجتماعی/سیاسی
در طی چند سال گذشته البته تغییراتی در برخی ایدههایم بوجود آمده. به این دلیل دوباره این آزمون را انجام دادم. خوب، این بار نتیجه کمی متفاوت بود: گویا دیدگاهم اندکی لیبرالتر و چپتر شده و در کل دیدگاهی چپ-لیبرال (به بیانی، دمکرات) پیدا کردهام (نتیجه تست من). برایم جالب است بدانم که دیدگاههای سایر دوستان چیست، پس اگر حوصله کردید این تست را انجام دهید و نتیجه را برایمان بگویید.
تست مشابهی در اینجا هم وجود دارد که در آن هم نتیجه مشابهی بدست آوردم (توجه کنید که در نتایج این تست نمودارها چرخیدهاند).
هر دو آزمون شامل چیزی در حدود ۴۰ پرسش چهار جوابی هستند و ممکن است که به چند دقیقهای برای پاسخگویی نیاز داشته باشید.
اخبار علمی
پس من بروم سراغ نقزدنهای معمول خودم. ایسنا که هر چیز چرتی را به عنوان خبر «علمی-پژوهشی» به خورد مخاطب میدهد تا حالا دربارهی این مقاله چیزی بیرون نداده است. اما برای تفریح متن این گزارش را که امروز در اخبار علمی-پژوهشی ایسنا پیدا کردم بخوانید. این هم سرتیتر خبر:
جمعي از استادان دانشكده علوم و فنون دريايي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال پس از نشستهاي متعدد علمي و بررسيهاي دقيق، شناي عرض درياي خزر توسط علي شادلو را ميسر دانستند.
در میان گزارشهای علمی-پژوهشی ایسنا خبر دیگری هم توجهام را جلب کرد:
متخصصان يك شركت داخلي از انجام كامل مراحل مختلف طراحي و ساخت تراشه پردازنده رايانهيي 32 بيتي براي نخستين بار در كشور خبر دادند.
خبر خوبی است، گرچه این روزها با همهگیر شدن زبانهای توصیف سختافزار و پیشرفت ابزارهای طراحی، این کار چندان هم سخت نیست. از سر کنجکاوی سری زدم به وبسایت شرکتی که این پردازنده را طراحی کرده. مشخصات و ویژگیهای پردازندهشان را که میخواندم به نظرم آشنا میآمد. خلاصه با کمی جستوجوی گوگلی سر از اینجا درآوردم که همان خبر طراحی پردازنده در ایران را چاپ کرده و البته اشارهای هم کرده به شباهتش به پردازندهای دیگر.
متخصصان عزیز از کدهای آزاد پردازندهی طراحی شده در جایی دیگر استفاده کردهاند که البته هیچ اشکالی ندارد. (کدها را اینجا میتوانید پیدا کنید.) اما دست کم میتوانستند به اشاره بگویند که از این کدها در طراحی پردازندهمان استفاده کردیم.
فکر میکنید این شرکت چهقدر از مرکز صنایع نوین وزارت صنایع پول گرفته است؟
*پینوشت ۱: برای توضیح بیشتر دربارهی اهمیت چاپ مقاله در نیچر این جا را نگاه کنید.
پینوشت ۲: بالاخره ایسنا هم خبردار شد.
۱۳۸۵/۰۵/۰۴
اینترنت پر سرعت
حال یک سوال جالب: در کجای دنیا میتوان در خانه، سریعترین خط اینترنتی را با قیمت خوب داشت؟ آمریکا؟ ژاپن؟ کره؟ سنگاپور؟
جواب: در فرانسه! فرانس تلکوم از سال دیگر در برخی شهرها سرویس جدیدی ارائه میکند که شامل دسترسی به اینترنت، تلفن و تلوزیون کابلی است. برای این سرویس قیمت ۷۰ یورو در ماه در نظر گرفته شده است. سرعت؟ دو و نیم گیگابیت در ثانیه. درست خواندید! دو نیم گیگابیت در ثانیه برای آپاستریم و یک و نیم گیگابیت در ثانیه برای داناستریم (یا بیش از ۳۰۰ مگابایت در ثانیه دانلود و ۱۸۰ مگابایت در ثانیه آپلود). برای تفریح میتوانید این اعداد را با سرعت سریعترین هارددیسکهای موجود مقایسه کنید...
طبل بزرگ زیر پای چپ
این فیلم ، یک فیلم به شدت ضد جنگ میباشد که به بررسی روابط انسانی میپردازد.
فیلمی بسیار خوش ساخت که با تعداد معدودی بازیگر آنچنان سریع جلو میرود که بیننده اصلا متوجه گذشت زمان نمیشود. و در پایان سوالات بسیاری از جنگ ، علل واهداف ، درست یا نادرستی آن ،و... و برای بیننده ایرانی چگونگی گرفتن مجوز چنین فیلمی را باقی میگذارد.
همه ما فیلمهای ضد جنگ بسیاری را دیده ایم ولی برای من، این یکی از بهترین فیلمهای ضد جنگ بود ، شاید به این دلیل که مثل تمام هم نسلهایم به گونه ای درگیر آن جنگ مذکور در فیلم بوده ام، شاید به این دلیل که مدتی هر روز مردی را با زن و دو فرزندش جلو ساختمان بنیاد شهدا و جانبازان میدان آرژانتین میدیدم که پلاکاردی مبنی بر جانباز بودن در یک دست و کاسه ای بابت تکدی در دست دیگرش بود.
در این اوضاع (که به واسطه اوضاع لبنان) جنگ دوباره امری مقدس تلقی میشود ، دیدن این فیلم ضروری به نظر میرسد.
۱۳۸۵/۰۵/۰۱
الکامپ
شرکتهایی که اجناس چینی و تایوانی وارد و گارانتی میکنند به شکل قابل ملاحظه ای کمتر شده بودند. شرکتهای که برای نمایش بانوان زیبا روی در نمایشگاه شرکت میکنند انگشت شمار شده بودند.
در عوض شرکتهای که حرفی برای گفتن و محصولی برای ارائه کردن دارند فعالتر شده بودند. نیروی متخصصی ( مستقل از ویژگی های تصویری) نوع و نحوه ساخت محصول و سیر تاریخی ایده منجر به تولید را شرح میداد. برخی از غرفه ها در زمینه کاری خود سمینار برگذار میکردند و..
طراحی و ساخت غرفه ها بسیار بسیار حرفه ای و زیبا شده بود . ظاهر امر هم کم شدن قیمت اولیه اجاره غرفه سبب رشد کیفیت طراحی و اجرا بوده است.
تنها نکته منفی این نمایشگاه برای من این بود که تمام ایده های که جهت کار برای چند سال آینده در نظر گرفته بودم را به صورت عینی و حی و حاضر در نمایشگاه دیدم!
۱۳۸۵/۰۴/۲۹
حدهای ِ تکین
سیبی را گاز میزنید و متوجه میشوید که کرمی داخل ِ آن است. قطعاً این تجربهی ِ ناخوشآیندی است ولی از آن بدتر این است که وقتی سیب را گاز میزنید نصف ِ کرم در آن پیدا کنید. اگر یکسوم ِ کرم پیدا کنید از این هم بدتر است. اگر همینطور پیش بروید هر چه کسر ِ کمتری از کرم را مشاهده کنید بدتر است. در حالت ِ حدی بدترین نتیجه مربوط به زمانی است که کرمی درون ِ سیب پیدا نکنید!
اگر این مفهوم را در برخی مسائل ِ اجتماعی هم بهکار ببریم ممکن است به نتایج ِ جالبی برسیم. پیدا کردن مثالهایش با خودتان.
باور نکردنی
حالا فقط مانده ام آیا اصلا کار کردن با اینترنت روی کامپیوترمن توی خانه امن هست یا نه؟
It seems that big brother watching me
مهرداد جان اگه می شه من را با همین ایمیل جی میل عضو گروه کن:
farfatemi at gmail
۱۳۸۵/۰۴/۲۸
ICTP
خیلی چیزها در مورد ِ این مرکز برای ِ گفتن هست ولی هم من حالاش را ندارم بنویسم و هم شما حوصلهتان سر میرود. همینقدر کافی است.