۱۳۸۳/۰۸/۲۱

و اما بحث شيرين اقتصاد


ديروز خيلي با عجله نوشتم متن پر از غلط تايپي و نگارشي بود چون ديدم ممکن است برخي از جاها بي‌معني به نظر آيد فقط آنها را اصلاح کردم. ضمنا چند نکته ديگر هم دارم که جداگانه پست مي‌کنم.
۱- ابتدا مي‌خواهم کمي در مورد آن نامه بگويم. چند تن از اساتيدي که آن نامه را نوشته‌اند (و من فکر مي‌کنم نقش اساسي را همين چند نفر داشته‌باشند) اساتيد من در دوره فوق‌ليسانس بودند و بعدها با آنها همکار من شدم و چندتايي هم همکاران آينده من در دانشگاه شريف خواهند بود. بقيه را هم از دور و نزديک مي‌شناسم.
در اين جمع دکتر مشايخي حوزه اصلي کارش مديريت و به طور خاص مديريت استراتژيک است و بدون شک بهترين در اين زمينه در ايران است. ايشان در حال حاضر دبير دايمي کنفرانس بين‌المللي سيستمهاي ديناميکي است که مقرش در کاناداست.
دکتر طبيبيان و دکتر نيلي با هر معياري که بخواهيد بهترين اقتصاددانان کشور را انتخاب کنيد در آن جمع منتخبين حضور دارند. و سايرين هم کمابيش شناخته‌شده هستند و ممکن است شما بهتر از همه دکتر غني‌نژاد را بشناسيد که بيش از بقيه با راديوهاي خارجي مصاحبه مي‌کند و در زمينه معرفت‌شناسي علم اقتصاد و تاريخ عقايد اقتصادي از بهترين‌ها در ايران است، هر چند زياد اهل کارهاي فني اقتصادي نيست.
من فکر مي‌کنم هدف از نوشتن اين نامه اين بوده که در آستانه انتخابات از گروههاي سياسي خواسته شود تا برنامه اقتصادي مشخص خود را ارائه کنند و مثل هميشه فقط کلي‌گويي نکنند. جالب است بدانيد برخي از افراد اين گروه براي دولتهاي مختلف برنامه اقتصادي نوشته‌اند، اين نشان مي‌دهد که احزاب با دستورالعمل روشن اقتصادي براي تصاحب قدرت رقابت نمي‌کنند.
البته ممکن است هدف ديگر اين افراد متوجه کردن جامعه و به خصوص برخي از افراد تاثيرگذار بر خطري که از جانب تفکرات گرايش جديد برآمده از جناح راست متوجه کشور است باشد.
و بالاخره برخي از اين جمع ممکن است درصدد تمايل نشان دادن به برخي گروههاي سياسي باشند که مايلند از هم‌اکنون به عنوان بازوي اقتصادي آنها براي دست گرفتن قدرت در دولت آينده ياري کنند. که البته به اين هدف هم ايرادي واقع نيست و با شناختي که از اين مجموعه دارم برخي قابل‌ترين افراد براي اين منظور هستند.
۲- ببخشيد اگر اين بند توضيح واضحات به نظر مي‌رسد: اقتصاد در رويکرد Positive خود همانند هر علم ديگري شناخت مجموعه از روابط علي و معلولي است، از اين رويکرد ما ارزيابي ارزشي از نتيجه نداريم و تنها به اينکه مجموعه‌اي از علل چه پيامدي خواهند داشت مي‌پردازيم. اما همانند ساير علوم اجتماعي رويکرد Normative به ارزشگذاري پيامدهاي گوناگون اقتصادي مي‌پردازد. برخي از پيامدهاي ممکن است حاصل مجموعه‌هاي متفاوتي از دلائل باشند ولي به عنوان يک قانون اقتصادي There is no such thing as a free lunch و براي بدست آوردن هر نتيجه‌اي به دليل کمبود منابع بايد چيزي فدا شود. به همين دليل به خصوص تصميمهاي دولتها همواره بايد به دقت مورد ارزيابي قرار گيرد زيرا در بعضي موارد به خصوص در کشورهاي با ساختار دموکراتيک ضعيف‌تر دولتها منافع ميان‌مدت و کوتاه‌مدت را بر منافع بلندمدت مرجح مي‌دارند.
۳- برخي از موارد نوشته مسعود قابل مناقشه نيستند مثلا اينکه توليد گندم و ساير محصولات کشاورزي بهبود قابل توجهي داشته است. اصولا آمار نشان مي‌دهد بخش کشاورزي ايران به دليل آنکه کمترين بستگي را به درآمد نفت دارد روند رشد بلندمدت ثابتي داشته‌است. به دليل ويژگيهاي محصولات کشاورزي يکي از بازارهايي که دولت بايد در آن نقش تنظيم‌کننده بازي کند يا از نهادهاي تنظيم‌کننده حمايت کند بازار محصولات کشاورزي است. اما در همين مورد هم شاهديم که مثلا يارانه گندم باعث اتلاف حجم بالا و قابل توجهي از گندم مي‌شود، با اين وجود يارانه نان يکي از قابل دفاع‌ترين انواع يارانه در کشور است زيرا اقشار فقير بيشتر از آن بهره مي‌گيرند تا اقشار پردرآمد. در مقايسه با کالايي مثل بنزين که عملا يارانه آن باعث تشديد فاصله طبقاتي مي‌شود.
۴- دادن يارانه‌هاي کلي يکي از پرهزينه‌ترين سياستهاي دولت است که هر چند در زمان جنگ به دليل مشکلات خاص آن زمان ممکن است (دقت کنيد ممکن است) لازم بود ولي در حال حاضر به هيچ عنوان قابل توجيه نيست. توسعه نيافتن ساختارهاي مناسب تامين اجتماعي يکي از بزرگترين معضلات فعلي سيستم رفاهي ايران است. به جرات مي‌توان گفت که بيش از ۸۰ درصد جمعيت زير خط فقر در ايران با توجه به خصوصيات اجتماعي‌شان قابل شناسايي و هدف‌گيري هستند. (به عنوان مثال خانوارهاي داراي سرپرست زن، يا بدون سرپرست، زوجهاي جوان با سطح تحصيلات پايين و ...)
۵- اما مهمترين نکته نوشته مسعود در مورد سطح درآمد بود، اولا آنکه درآمدهايي که مسعود گفته تنها براي فارغ‌التحصيلان تعداد محدودي از دانشگاههاي کشور و در شرايط خاص قابل تصور است و همان درآمد حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ براي ميانگين درآمد فارغ‌التحصيلان دانشگاههاي رده دوم و کمتر از آن براي سايرين درست به نظر مي‌رسد. نکته من به هيچ عنوان محالفت با افزايش درآمد نيست. افزايش درآمد سالانه هر شخص بيش از نرخ تورم (در شرايط فعلي ايران حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد) از شاخصهاي يک اقتصاد سالم است. ولي بحث ما در مورد ثابت نگه‌داشتن نرخ ارز است.
اين موضوع مي‌تواند نتيجه دو سلسله علتهاي گوناگون باشد:
يکي آنکه اقتصاد کشور تقويت مي‌شود و ارز داخلي در اثر مثبت بودن تراز تجاري تقويت ‌گردد. اين موردي است که بيش از همه در ژاپن رخ داده است و دولت معمولا با دخالت به دليل حفظ قدرت رقابت توليد داخلي جلوي تقويت بيش از اندازه پول ملي را مي‌گيرد.
دوم آنکه دولت با پايين نگه‌داشتن تقاضا (ممنوعيت واردات) و افزايش عرضه ارز (وارد کردن ارز حاصل از فروش مقطعي نفت با قيمت‌هاي) باعث ثبات نرخ اسمي ارز مي‌شود يعني به ارقام واقعي دلار سالانه معادل تورم ارزان مي‌شود. حال سئوال اين است آيا در چند سال گذشته ايران سالانه چنان تراز تجاري مثبتي داشته است که با در نظر گرفتن نرخ رشد توليد ملي و نرخ رشد اقتصاد جهاني ريال حدود ۲۰ درصد در سال در برابر دلار تقويت شود؟
۶- در مورد اينکه توليدکننده ايراني بهينه توليد نمي‌کند حق با مسعود است ولي راه‌حل اين است که دولت با آزادکردن مرحله‌اي واردات توليد‌کننده‌اي را که در بازار بي‌رقيب داخلي توليد مي‌کند تحت فشار بگذارد و نه با ثابت نگه‌داشتن نرخ ارز، توليد‌کننده‌اي را که تا ديروز قدرت رقابت در بازارهاي بين‌المللي داشته‌است را از اين کار ناتوان کند. اين سياست مثل اين است که شاگرد اول کلاس را تنبيه کني و شاگرد تنبل را تشويق.

۱۰ نظر:

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

با عرض تشكر از اينكه وقت گذاشتي و مطلب را نوشتي بايد چند نكته‌اي را بگويم.

الف) از بين همه نكاتي كه نوشتي تنها نكته 6 بحث اصلي ما بود كه زيادي خلاصه است و در واقع همان تكرار مطالب نامه است و به هيچكدام از استدلالات من پاسخي نداده است. نظر من اين بود كه توليد كننده داخلي بايد سالي 10 درصد مديريت خودش را بهتر كند. مي‌گويي بيشتر از اين از وي حمايت شود (مثلا قيمت ارز را طوري زياد كنيم كه سالانه 5 درصد بهتر شود كافي باشد)؟ اميدوارم فرصت كني و بيشتر بنويسي.

ب) بخش 1 مطلبت ربطي به صحبت ما ندارد. درستي مطلب ربطي به اسم و رسم نويسنده ندارد. آنهم بخصوص اسم و رسم ايراني كه من زيادي به آن بي‌اعتقاد شده‌ام و مدتي است در اين فكرم كه معروف‌شدن يا نشدن ايرانيها از كجا مي‌آيد؟ جمعي از بهترينها در گمنامي به سر مي‌برند و جمعي از آدمهاي نه چندان قوي الكي معروف مي‌شوند (اين را در مورد نويسندگان اين نامه نمي‌گويم كه آنها را اصلا نمي‌شناسم، حرفم كلي است). جوانتر كه بوديم طوري در مورد كساني مثل پروفسور فضل‌ا.. رضا يا دكتر هشترودي صحبت مي‌شد كه انگار همه دنيا آنها را مي‌شناسند! در حاليكه بعدا فهميدم خارج از ايران خيلي هم گمنام هستند. البته اگر نويسندگان نامه برنامه ريزان اقتصادي كشور در سالهاي گذشته‌اند، كه چندان نمي‌توان نمره مناسبي به آنها داد! البته اين قسمت مطلبت اين حسن را داشت كه فهميدم تو هم عضو هيات علمي شريف خواهي بود!

ج‌) چيزهايي كه من در مورد حقوقها در ايران نوشتم، بيشتر براي جواب سوال آرش بود و ربط زيادي به ساير مطالب نداشت. خودم هم كه در اواخر تز بودم خيلي دلم مي‌خواست از درآمدها در ايران چيزي بدانم. همانجا هم نوشتم كه يك فارغ‌التحصيل يك دانشگاه نه چندان خوب ممكن است با كمتر از ماهي 100 تومان هم رضايت دهد. در مورد درآمدها هر كدام از دوستان داخل كشور هرچه مي‌دانند مي‌توانند بنويسند كه جزو مواردي است كه براي دوستان خارج از كشور بسيار جالب است و در هيچ روزنامه اينترنتي هم نمي‌آيد! فقط اينرا اضافه كنم كه كرايه يك آپارتمان 70-80 متري در تهران و در يك جاي معمولي به شرط آنكه پول پيشي حدود 2 ميليون تومان بدهيد، حدود 180 تومان است.
د) فكر نكنم در حال حاضر دولت با ممنوعيت واردات تقاضا را محدود كرده باشد! دليلش آنست كه ماشاءا... واردات همه چيز تقريبا آزاد شده (كه اتفاقا من موافق نيستم و معتقدم پول نفتي كه بايد صرف سرمايه‌گذاري شود، دارد هرز مي‌رود) و بسياري از چيزهايي كه قبلا از بازار بدون اسم و رسم مي‌خريديم، الان با دفترچه راهنماي فارسي و ضمانتنامه فارسي از خود نمايندگيها مي‌خريم (مثل محصولات Tefal فرانسه، LG كره، Braun آلمان و ...). يا مثلا قبلا وقتي مي‌خواستيد چيزي وارد كشور كنيد، بايد مجوزتان را در وزارت صنايع «مهر عدم ساخت» مي‌زديد به نشانه اينكه آن دستگاه در كشور توليد نمي‌شود. كه الان ديگر چنين چيزي نداريم. يك استثناء مهم واردات ماشين است، آنهم داستان خودش را دارد.
ه) راستش آنقدر در اين سالها دروغ شنيده‌ام كه ديگر به راحتي به هيچ حرفي اعتماد نمي‌كنم. مثلا يك مسئول دولتي كاري را به دليل A مي‌خواهد انجام دهد، ولي مي‌آيد يك ساعت فلسفه مي‌بافد كه به دليل B مي‌خواهيم فلان كار را بكنيم و اصلا دليل اصلي را نمي‌گويد. مثلا رستورانهاي تهران را از ساعت 12 به بعد تعطيل مي‌كنند و كلي استدلال مي‌بافند كه دليلش برقراري امنيت خود رستورانهاست در حاليكه دليل واقعي احتمالا چيز ديگري است. به همين دليل، در استدلالات اين چنيني، شخصا با بدبيني تمام به آنها گوش مي‌دهم و فقط استدلالي را قبول مي‌كنم كه واقعا مستدل باشد. در مورد استدلالهاي اين علماي اقتصاد ممكلت هم همينطور است. برخي از اين استدلالها كه به راحتي نمي‌توانم آنها را قبول كنم و تو هم برخي از آنها را نقل كرده‌اي چنين است:
1) يكي همين داستان نرخ ارز و حمايت از توليد كننده داخلي است. در حاليكه هنوز هم توليد كننده داخلي حقوقي به مراتب كمتر از رقيب خارجي‌اش مي‌پردازد، قدرت رقابت را از دست مي‌دهد! پس اشكال جاي ديگري است. چرا كسي از حمايت از كارمند و حقوق بگير ايراني حرف نمي‌زند؟ (نكند مسوولاني كه اين حرفها را مي‌زنند خودشان از دسته اولند)؟
2) از يارانه بنزين، طبقات مرفه بيشتر استفاده مي‌كنند پس آنرا حذف كنيم تا عدالت برقرار شود: در حاليكه بالاخره همه تاكسي كه سوار مي‌شوند، با سيستم ايراني كه اجناس در مغازه‌هاي كوچك (و نه مثل اروپا در فروشگاههاي عظيم) عرضه مي‌شود و همه هم از آن استفاده مي‌كنند، يارانه بنزين در تك‌تك اجناس اين مغازه‌ها خودش را نشان مي‌دهد! البته من خودم هم با هيچ يارانه‌اي موافق نيستم، و در نهايت همه بايد حذف شوند. ولي وقتي سيستمي مي‌گويد يارانه بنزين را بايد حذف كنيم كه خودش با ممنوع‌كردن ورود ماشين مردمش را مجبور به خريد و استفاده از ماشيني مي‌كند كه 14 ليتر بنزين در 100 كيلومتر مصرف مي‌كند، نمي‌توانم اين حرفش را كه به فكر عدالت افتاده قبول كنم! اينرا درست مي‌گويند كه بايد حذف شود، ولي نه وقتي كه وظايف خودشان را هنوز در زمينه فراهم كردن اتوموبيل مناسب براي مصرف‌كننده و تهيه سيستم حمل و نقل مناسب شهري (مخصوصا ريلي) انجام نداده‌اند. بنابراين اگر اسم عدالت نيايد و بگويند پول نداريم براي يارانه بنزين بدهيم، من يكي راحت‌تر قبول مي‌كنم.
3) مي‌گويند قيمت فلان جنس (مثلا همين بنزين) با قيمتهاي جهاني فلان قدر فاصله دارد و بايد اين فاصله كم شود. اما تا حالا نديده‌ام كه كسي اين استدلال را در مورد حقوق و دستمزد ايرانيها بگويد! يا در مورد كالاهايي مثل اتومبيل كه در ايران گرانتر از خارج است.
4) نفت و پول نفت همه‌اش در اصل متعلق به مردم است. اينكه اين پول يكراست به جيب دولت مي‌رود و بعد براي برخي چيزهاي كه در واقع از همين پول رايانه مي‌دهند (مثل نان يا بنزين) هي مرتبا اينرا در جاهاي مختلف يادآوري مي‌كنند و منتش را بر مردم مي‌گذارند، من را ناراحت مي‌كند.
5) توليد كننده‌اي كه دائما حمايت دولت را بالاي سر خود ببيند كه با ممنوع‌كردن واردات يا گران‌كردن نرخ ارز از ضرركردنش جلوگيري مي‌كنند، هيچگاه جنس با كيفيت نخواهد ساخت و هيچگاه قدرت رقابت در بازار واقعي را پيدا نخواهد كرد (منظورم از بازار واقعي اينست كه فرض كنيم كه كارخانه‌اش همينطوري و با همين سيستم درسته به خارج منتقل شود). توليد كننده بايد مزه زير تيغ رقيبان بودن را بچشد! بله، اگر بخواهيم يك سوني در ايران داشته باشيم، بدون حمايت اوليه كسي قدرت رسيدن به آن درجه را ندارد. پس حمايت اوليه‌اي از صنايع نوپا لازم است (مثل وام يا كمكهاي بلاعوض)، ولي نه حمايت دائمي، مثل حمايتي كه سالها از صنعت اتومبيل‌سازي ايراني شده و مي‌شود.
6) به قول آرش بايد همه چيزمان به همه چيزمان بيايد! پيشرفت اقتصادي كشور در گرو كلي زيرساخت است. اول از همه سيستم قضايي قوي و مطمئن لااقل در مورد تخلفات اقتصادي. زمينه براي جمع‌شدن سرمايه‌ها و تبديل آنها به سرمايه‌هاي خيلي بزرگ (بورس؟). مورد بسيار مهم ديگر بيمه است (كه تو هم اشاره كرده بودي).

mehrdad گفت...

مسعود،
درد را درست دیده‌ای. موافقم که صنایع ایران بهره‌وری کمی دارند و منابع مادی و انسانی را هدر می‌دهند چون همیشه در شرایط گل‌خانه‌ای دولت حمایت‌شان کرده. اما نسخه‌ای که می‌پیچی نه تنها بیمار را می‌کشد- که به نظرم اشکالی ندارد، چون مدت‌هاست دچار مرگ مغزی شده- بلکه همراهش می‌خواهی کل خانواده‌ی بیمار -اقتصاد کشور- را هم اعدام کنی.
۱. ثابت نگه داشتن قیمت ارز فقط یکی از بدی‌هایش کم‌تر شدن قدرت رقابت صنایع داخلی است. پایین بودن قیمت ارز قیمت کالاهای وارداتی را کم نگه می‌دارد ولی در عوض قیمت خدمات و کالاهایی را که نمی‌شود وارد کرد زیاد می‌کند. نمونه‌اش را خودت هم گفته‌ای. فکر می‌کنی چرا خانه و اجاره‌اش از چهار سال پیش نزدیک سه برابر شده؟ یکی از دلایلش همین است. خدمات دیگر هم گران شده‌است. به این ترتیب نسخه‌ی تو قدرت خرید دست‌مزد بگیر ایرانی را بیش‌تر نکرده‌‌است چون باعث افزایش تورم هم شده‌است.
فکر می‌کنی چه چیزی قیمت ارز را پایین نگه‌داشته؟ آیا این ارزانی ارز پایدار است؟ این روش را پیش از این هم امتحان کرده‌ایم، جواب داده یا نه؟

ایران باید سالی یک میلیون فرصت شغلی ایجاد کند تا بی‌کاری را در همین سطح که هست نگه دارد. می‌گویند ایجاد هر فرصت شغلی ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد، یعنی سالی ۱۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری. از کجا بیاوریم این سرمایه را؟ چه کسی حاضر است در ایران سرمایه گذاری کند؟ پول نفت را هم که در نسخه‌ی تو باید تزریق را کنیم به بازار ارز یا با آن یارانه‌ی انرژی بدهیم. پس با جوانان بی‌کار چه کنیم؟ با این همه بی‌کار چه امنیت اجتماعی و اقتصادی‌ای می‌ماند که بخواهی به فکر قدرت خرید و دست‌مزد اروپایی باشی؟


۲. با تو موافقم دولت نباید هیچ کالا و خدماتی را -به جز چند استثنا- انحصاری کند و تولید و وارد کردن خودرو نباید انحصاری باشد. خودروهای بی‌کیفیت وطنی و بنزین ارزان قیمت شهرهای کشور را به جهنم تبدیل کرده است. دوسال پیش که به ایران آمدم از شدت آلودگی از میدان دروازه شیراز کوه صفه را نمی‌شد دید. شمار خودروها به گمانم دوبرابر شده‌بود. می‌توانم بگویم که از هر چهار خودرو سه تایش تک‌سرنشین بود. خیلی‌ها حاضر نیستند نیم ساعت پیاده‌روی کنند. ماشاا... خانواده‌هایی را می‌دیدی که دو سه تا ماشین دارند.
همه‌ی خسارت‌های محیط زیستی، اتلاف وقت، اتلاف انرژی، هزینه‌ی درمان بیماری‌های ناشی از آلودگی و اتلاف منابع انسانی را جمع بزن، فکر می‌کنی اثرش بر تورم کم‌تر از واقعی کردن قیمت بنزین است؟
می‌گویی نفت که مال دولت نیست مال همه‌ی مردم است. راست گفته‌ای مال همه‌ی مردم است اما نه فقط مردم این زمانه. فرزندان ما و بچه‌های آن‌ها هم سهمی دارند از این ثروت. می‌گویی نفت ارث پدر دولت نیست، راست گفته‌ای اما دولت دارالایتام هم نیست که ارث پدر ملت را فقط به دهن‌های باز امروز بریزد.
دولت ایران سالانه دست کم پنج میلیار دلار یارانه‌ی انرژی می‌دهد. فکر می‌کنی به‌تر نبود این یارانه خرج زیرساخت‌ها می شد. فکر می‌کنی چرا عادت داریم به هدر دادن انرژی؟ با بخش‌نامه و دستور که نمی‌شود استفاده‌ی درست و بهینه از سوخت را به مردم و صنایع یاد داد. تا انگیزه‌ی اقتصادی نباشد هیچ کس خود را به دردسر نمی‌اندازد.

بگذار چندتا عدد و رقم هم بدهم که بی‌حساب حرف نزده باشم.
یکی از دانش‌جویان شریف یک تحقیقی کرده درباره‌ی قیمت نسبی کالاها در ایران و اروپا. قیمت یک لیتر بنزین را گرفته «یک» و بقیه کالاها را نسبت به آن حساب کرده:
اروپا ++++++++++++++++++++++++ ایران
--------------------------------------------------------------------------------------
یک کیلو گوشت: ۲ ------------------------------------------- ۵۰
کتاب: ۱۰ ------------------------------------------ ۳۰
شارژ ماهانه‌ موبایل: ۱۰ ----------------------------------------- ۳۰۰
اینترنت ماهانه: ۱۰ ----------------------------------------- ۳۰۰
لباس گرم: ۲۰ ------------------------------------------- ۲۰۰
هتل یک شب: ۴۰ --------------------------------------------- ۱۵۰
میوه هر کیلو: ۱ ---------------------------------------------- ۱۵
یک ترم تحصیل: ۵۰۰ ---------------------------------------- ۴۰۰۰
بیمه درمانی سالانه: ۷۰۰ ---------------------------------------- ۴۰۰۰

خودت بگو از این جدول چه نتیجه‌ای می‌گیری؟
درست می‌گویی دولت حق ندارد برای یارانه‌ی سر مردم منت بگذارد. اما حق هم ندارد بی‌تدبیری‌اش را با باج دادن به مردم- نه همه‌ی مردم فقط بیست درصدشان- تلافی کند. حق ندارد سرمایه‌ی ملی را به قیمت ارزان تبدیل به دی‌اکسید کرین و سرب کند ...

می‌گویی گران کردن بنزین هزینه‌ی رفت و آمد در شهرهای بزرگ را گران می‌کند، قبول دارم. می‌شد با یک دهم این همه رایانه که بالای بنزین می‌دهیم چند بار در تهران مترو کشید. اما مردم تهران و شهرهای بزرگ باید یاد بگیرند که اگر از مزایای زندگی در تهران استفاده می‌کنند هزینه‌اش را هم بپردازند. می‌گویی کسانی هستند که زیر خط فقر اند و بضاعت پرداخت این هزینه را ندارند. خوب باید بروند. جاذبه‌های شهرهایی مانند تهران باید کم شود. چرا باید خانواده‌ای روستایی کشاورزی‌اش را ول کند، حاشیه‌نشین تهران بشود و با مسافرکشی خانواده‌اش را بچرخاند؟ چرا شهر تهران یک ششم جمعیت کشور را در خود جا داده؟ جز این است که جاذبه‌ی اقتصادی-- و البته جاذبه‌های دیگر-- دارد. می‌دانم نمی‌شود یک شبه همه را ریخت بیرون اما می‌شود کم کم از این جاذبه کاست.

۳. چند نفر که چیزی سرشان می‌شده، هشدار داده‌اند که در آینده چه در پیش داریم. انگیزه‌شان هر چه بوده، به گمانم کار خوبی کرده‌اند. درست یا غلط بودن حرف‌شان به کنار، در این زمانه که بازار عوام‌فریبی گرم است، دست‌شان درد نکند که از کسانی که می‌خواهند در دوره‌ی بعد دولت را اداره کنند خواسته‌اند با برنامه‌ی روشن به میدان بیایند.

Bijan Najafi گفت...

من تازه بحثهای جالب مربوط به ثابت نگه داشتن ارز را خواندم. واقعا بحثی جالب و ظریفی است. توجیهات هر طرف را که بخوانی به نظر کاملا منطقی است. اما این مساله اقتصاد متاسفانه یک چیز یک بعدی یا دو بعدی نیست بلکه هزاران بعد دارد که هر کدام با همدیگر وابسته اند و اگر یکی را بهبود دهی بدون در نظر گرفتن دیگری این بهبود نه تنها سودی ندارد بلکه سراسر ضرر است. بعنوان مثل ثابت نگه داشتن نرخ ارز باعث شده که دولت خواسته یا نا خواسته به سرمایه گذاران خارج از کشور هم سوبسید پرداخت می کند. من بسیاری از ایرانیان خارج از کشور را می شناسم که پول خود را در بانکهای ایران می گذارند و با بهره حدود بیست در صدی بانکها بدون تحمل نرخ تورم (چون نرخ ارز ثابت است) سود برداشت می کنند. توجه کنید که در سوییس بعنوان مثال نرخ بهره زیر 2 در صد است! بنظر من در دراز مدت این سیاست باعث می شود که سرمایه گذاری خارجی چندان هم برای ایران مفید نباشد بلکه ضرر هم بدهد

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

مهرداد،
فكر كنم حرفم را بد زده‌ام و منظورم را درست نرسانده‌ام.
1) بهره‌وري صنايع بايد زياد شود تا كم‌كم بتوانيم بگوييم صنعتي داريم. اينرا همه قبول داريم. تو مي‌گويي سالانه چند درصد زياد شود خوب است؟ ثابت ماندن نرخ ارز، يعني اجبار به بهبود سالانه 10 درصد. اگر اين اجبار به بهبود را كمتر يا بيشتر از اين در نظر بگيري، آنگاه افزايش يا كاهش نرخ ارز مطرح مي‌شود.
2) من نمي‌گويم يارانه بنزين بدهند. مي‌گويم اگر راست مي‌گويند و ريگي به كفششان نيست، اول سيستم حمل و نقل عمومي را اصلاح كنند، بعد يارانه بنزين را حذف كنند. نه اينكه بگويند اول يارانه را حذف مي‌كنيم بعد كم‌كم با پولش سيستم حمل و نقل را اصلاح مي‌كنيم. يا اينكه مي‌گويند يارانه را حذف مي‌كنيم تا عدالت اجتماعي برقرار شود! در حاليكه اينكار اول از همه به طبقه متوسط به پايين فشار مي‌آورد. حرف سر اينست كه من به حرف آقايان اعتماد ندارم و حرف بر سر ترتيب اجراي كارها است. از طرفي نمي‌توان بنزين را به نرخ جهاني ارائه داد و مصرف كننده را مجبور كرد كه اتومبيل پرمصرف بخرد. بله من هم بسيار ناراحتم از حجم عظيم مصرف انرژي و وظيفه دولت آنست كه آنرا كم كند. اما اين راه‌حل كه يارانه بنزين را حذف كنيم، براي آقايان ساده‌ترين راه‌حل است (يك بخشنامه ساده مي‌خواهد!) و خرجشان را هم كم مي‌كند! چرا قبل از اينكار به راه حل منطقي‌تر (ولي مشكلتر و در قدم اول پرخرجتر) اصلاح اتومبيلهاي ساخت داخل اقدام نكنند؟ هر وقت اينكار تمام شد (كه خودش كاهش بسيار بسيار قابل توجهي در مصرف بنزين ايجاد مي‌كند)، آنگاه مي‌توان به راه‌حلهاي براي كاهش بيشتر مصرف فكر كرد (قدم اول حذف يارانه و قدمهاي بعدي اضافه كردن انواع taxها بر مصرف بنزين). (نكته نه چندان فرعي: همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد! با قيمت بالا و كيفيت پاييني كه اتومبيلهاي ساخت داخل دارند، چون نمي‌توان آنها را به هيچ جا صادر كرد، اگر قرار باشد اينها در ايران فروش نروند، كه نتيجه نهايي همه بحثهاي بالاست، همه شركتهاي اتومبيل‌سازي تعطيل مي‌شوند!) البته از حق نگدريم خوشبختانه در اين چند سال كارهاي خوبي هم در زمنيه كاهش آلودگي انجام شده است و كم‌كم توليدكنندگان خودرو مجبور به رعايت حداقلي از استانداردها مي‌شوند، بنزين بدون سرب شده، بسياري از اتوبوسهاي شركت واحد گازي شده‌اند و اين كارها نتايج خود را هم دارد نشان مي‌دهد. بطوريكه در تهران كه قبلا هيچوقت كوهها را نمي‌شد ديد، از حدود سال گذشته در اكثر روزها مي‌توان همه آنها را ديد و هواي تهران خيلي خيلي تميزتر شده است (ولي در عوض اصفهان وحشتناك است).
3) قيمتهايي كه بر حسب قيمت بنزين نوشتي، گمراه كننده است. به هر حال آن دانشجو نديم وزارت نفت بوده نه نديم بادمجان! خوب وقتي دولت روي بنزين يارانه مي‌دهد از قبل هم معلوم است اگر همه چيز را با قيمت بنزين بسنجيم چنين نتايجي بدست مي‌آيد! با قيمت نان هم مقايسه كني همينطور خواهد شد (شايد هم بدتر!). خوشم آمد از ايده آن دانشجو (يا استادش) در انجام وظيفه! كاشكي يكي اينكار را برحسب دستمزد كارگران و كارمندان هم انجام مي‌داد (نكته فرعي: بعد از اينكه اين مطلب را تا آخر نوشتم، چيزي به نظرم رسيد كه اگر بر حسب آن قيمتهاي را مقايسه كنيم، اعدادي خيلي بزرگتر از اعداد اين دانشجو به دست مي‌آوريم و كلي هم حرف در خودش دارد، مخصوصا در دستمزد طبقه فرهيخته‌اي از جامعه. فكر مي‌كنيد آن چيست؟ معلوم است: «قيمت روزنامه»!).
4) در مورد قدرت خريد، كاملا معتقدم كه قدرت خريد در اين چند سال بالا رفته است، چون دستمزدها بر حسب دلار بالا رفته است (مثالي كه زدم در مورد تلويزيون يا لوازم خانگي بر حسب حقوق يك مهندس بود). ارتباط بين اينكه مي‌گويي زمين و خانه گران شده چون نرخ ارز ثابت مانده را نمي‌فهمم. اتفاقا اگر نرخ ارز بالا رود فورا زمين و خانه هم گران خواهد شد. مساله زمين و خانه را به نظر من از اين مسائل بايد جدا كرد. ‌در آنجا مساله، مساله افزايش سريع جمعيت نيازمند به مسكن (حالا يا در اثر مهاجرت يا تولد افراد زياد) و تجمع امكانات در شهرهاي بزرگ است. البته نرخ سود بانكي بالا در ايران هم عامل مهمي است.
5) درست است و كاملا معتقدم اين وضعيت ناپايدار است. قيمت نفت كه كاهش يابد، پشتوانه ريال از بين مي‌رود و آنگاه ريال و به همراه آن در آمد هر ايراني سقوط شديد خواهد كرد و ايراني مجددا فقير خواهد شد (همانطور كه چند بار تجربه كرده‌ايم). پس بايد از اين فرصت استفاده كرد و صنايع را راه انداخت. اينكه نرخ ارز را زياد كنيم تا توليد كننده ضرر نكند، اتفاقا در خلاف جهت فعال شدن صنايع است.

اين بحثها به كنار، قيمت بنزين در آمريكاي شمالي (كانادا و آمريكا چقدر است)؟ در فرانسه بسته به نوع بنزين از 1.1 تا 1.5 يورو قيمت يك ليتر بنزين است. البته بيشتر اين قيمت (به گفته خود دولت حدود 90 درصد) tax است (انواع tax بر بنزين تعلق مي‌گيرد، يكي از آنها tax آلودگي هوا است).

Farshad F گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
Farshad F گفت...

۱- منظورم از آوردن آن نامها در ابتداي متن دو چيز بود:
اول اداي ديني به اساتيدم.
و دوم آنکه حدس خودم را از انگيزه آنها براي نوشتن اين نامه بيان کنم.
واقعيت آن است که نوشتن اينگونه انتقادها در ايران بسيار کار پرمخاطره‌اي است به خصوص اگر به آن جناح خاص هم مرتبط نباشي. دوستي که اتفاقا خود اقتصاد خوانده بود پس از ديدن اين نامه مي‌گفت : «خوب نوشته بودند، منظورشان هم تماما انتقاد به فلاني بود» من نمي‌دانم اين برداشت را از کجا کرده بود ولي اي کاش قضات مقتدر قوه قضاييه چنين برداشتي نکرده باشند.
۲- واقعيت آن است هر کدام از ما با اين همه گرفتاري اگر مشکلات خانواده (خواستم بنويسم زن و بچه گفتم ممکن است به خانمها بربخورد) و مخارج و استاد راهنما و کلاس و تدريس بگذارد مي‌توانيم روزي نيم تا يک ساعت براي اين وبلاگ وقت بگذاريم. پس نظرات تلگرافي مي‌شود و بعضا بسيار خلاصه.
وقتي من مي‌گويم يارانه بنزين قطع شود منظورم نيست که يک شبه. يک راه حل ممکن است اين باشد که دولت يک وام خارجي مثلا ۱۰ ميلياردي بگيرد و سيستم حمل و نقل شهري را سر و ساماني اوليه بدهد، فکري هم براي معرفي کالاي جانشين ماشينهاي پرمصرف داخلي بشود و بعد در چند سال قيمت بنزين به فيمت بنزين در خليج برسد. با صرفه‌جويي حاصل مي‌توان هم وام را پس داد هم چندين برابر سرمايه‌گذاري در سيستم حمل و نقل کرد.
۳- من با اين ايده موافقم که پول نفت را به طور مساوي بين همه ايرانيها تقسيم کنند چون هر چند مي‌دانم اصلا بهينه نيست ولي از وضعيت فعلي خيلي بهتر است. حداقل دولت ياد مي‌گيرد چگونه دخل و خرح خود را اصلاح کند.
۴- ما الان محدوديت واردات داريم، از طريق وضع تعرفه‌هاي سنگين، البته وضعيت بهتر شده اما هنوز هم بسياري از کالاها که حتي دفترچه فارسي هم دارند به کشور قاچاق مي‌شوند.
۵- تنها راه اساسي افزايش کيفيت محصولات رقابت است. در مورادي که رقابت داخلي مقدور نيست بايد رقابت با محصولات خارجي به نحو معقولي بر توليد داخلي تحميل شود. بابا ضرري ه الان ايران خودرو به اين مملکت مي‌زند باور کنيد بيش از آن است که تمام کارکنانش را راهي خانه کرد و مادام‌العمر به آنها حقوق داد.
۶- براي رقابت هم با محصولات خارجي بايد اجازه داد سرمايه‌گذاري خارجي در مملکت صورت گيرد، يعني بايد مملکت آرامش داشته باشد، يعني بايد خيلي چيزهااصلاح شود و ....

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

(كامنت از نوع حالگيري)« خليج فارس»، نه «خليج»! از اثرات لندن است؟ ؛-)

Farshad F گفت...

بابا من انتظار داشتم بعد از طرح آن مسئله رياضي تو ديگه اين متن را بي‌خيال بشي بري سراغ حل آن و دست از سر کچل ما اقتصاددانها برداري.
گفتم سر ... يادم اومد وقتي دکتر طبيبيان از معاونت اقتصادي سازمان استعفا داد گل آقا نوشت:
کل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي

Hamid Tajgardoon گفت...

چند نکته :
1- افزایش نرخ زمین و مسکن در تهران به دلیل افزایش جمعیت و یا مهاجرت به این شهر نبوده بلکه عمدتا به دلیل هجوم سرمایه های سرگردان در این بخش در چند سال اخیر بوده که بشدت بازار مسکن در تهران را رونق داده بود و باعث گران شدن مسکن بشکل سرسام آوری شده بود طبق آماری که اعلام کرده اند حدود 30% از آپارتمانهای تهران خالی از سکنه میباشد ! یعنی بخش مسکن صرفا به عنوان یک تجارت پر سود برای سرمایه دارن مطرح بوده و چنانچه میبینیم از اوایل سال 82 که مجوز ساخت آپارتمان در تهران به راحتی نمیدهند این سرمایه ها به تدریج از تهران خارج شد و مقداری به شهرستانها رفت که تاثیر قابل ملاحظه ای بر بخش مسکن در شهرستانها نیز داشت مفداری از این سرمایه در بازار بورس رفت که تا حدودی بر رونق این بازار و افزایش قیمت سهام شرکتهای عضو بورس داشت و مقدار قابل توجه ای از این سرمایه را (حدود 2500 میلیارد تومان) مخابرات جهت ثبت نام موبایل جمع آوری کرده.-طبق آمار غیر رسمی حدود 10 میلیارد دلارسرمایه سرگردان در مملکت وجود دارد-
2- مواردی که مهرداد در مورد مصرف بنزین میگوید یک حالت ایده آل است یعنی بهترین حالت آن است که بنزین گران باشد (به نرخ جهانی)و اتوموبیل ارزان و کم مصرف (آن هم به نرخ و استاندارد جهانی) سرویس حمل و نقل عمومی گسترده باشد و ارزان بطوری که اکثر مردم امکان خرید اتوموبیل داشته باشند اما از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند .اینجوری آلودگی ومصرف سوخت کمتری داریم و سطح رفاه بالاتر .اما برای رسیدن به این ایده آل بایستی صبر کرد و پله به پله جلو رفت .اما راه حلها و مسکنهای موقتی وجود دارد به عنوان مثال توسعه اتوبانها وتوسعه طرح ترافیک و...یادمه چند سال پیش در تهران طرح زوج و فرد کردن اتوموبیلها را به اجرا گذاشتند که به نظرم میتواند مفید باشد(در این طرح یک روز اتوموبیلهای با رقم سمت چپ پلاک فرد حق تردد داشتند و یک روز زوج) ...
3- بازار و بازاریها تاثیر زیادی در اقتصاد این مملکت دارند و متاسفانه اکثرا از قدرت سیاسی هم برخوردارند و ...
4-مسایل اقتصادی واقعا چند بعدی هستند و زیر ساختهای زیادی باید اصلاح شود تا اقتصاد بیمار این مملکت بهبود یابد و تا این زیر ساختها درست نشوند فقط میتوان به این بیمار مُسکِن تزریق کرد

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

فرشاد،
بابا ما هم انتظار داشتيم كه تو كمي در مورد ثابت ماندن (نگاه داشتن؟) نرخ ارز صحبت كني و مخصوصا از نظر فني ما بيسوادها را روشن كني!