۱۳۸۳/۰۳/۱۷

اصفهان

سفرنامه‌ي‌ ناصرخسرو شرح سفر هفت ساله‌ي اوست که از مرو آغاز مي‌شود و از طريق سوريه و فلسطين و مصر تا مکه ادامه مي‌يابد. وي پس از زيارت کعبه از طريق بصره، آبادان، اصفهان و طبس به بلخ باز مي‌گردد. در هنگام بازگشت لختي در اصفهان درنگ مي‌کند. بد نيست نگاهي به اصفهان -آن‌چنان‌که ناصرخسرو توصيف مي‌کند- بيندازيم. (لطفاً به اعداد و ارقام توجه شود).

هشتم صفر سنه‌ي اربع و اربعين و اربعمائه (۴۴۴) بود که به شهر اصفهان رسيديم. از بصره تا اصفهان صدوهشتاد فرسنگ باشد. شهري‌ است بر هامون نهاده،‌ آب و هوايي خوش دارد. و هر جا که ده گز چاه فرو برند آبي سرد خوش بيرون آيد. و شهر ديواري حصين بلند دارد، و دروازه‌ها و جنگ‌گاه‌ها ساخته، و بر همه بارو کنگره ساخته و در شهر جوي‌هاي آب روان و بناهاي نيکو و مرتفع، و در ميان شهر مسجد آدينه‌ي بزرگ نيکو. و باروي شهر را گفتند سه فرسنگ و نيم است. و اندرون شهر همه آبادان، که هيچ از وي خراب نديدم و بازارهاي بسيار. و بازاري ديدم از آن صرافان که اندر او دويست مرد صراف بود. و هر بازاري را دربندي و دروازه‌اي. و همه‌ي محلت‌ها و کوچه‌ها را هم‌چنين دربندها و دروازه‌هاي محکم و کاروان‌سراهاي پاکيزه بود. و کوچه‌اي بود که آن را کوطراز مي‌گفتند و در آن پنجاه کاروان‌سراي نيکو و در هر يک بياعان و حجره‌داران بسيار نشسته.
...و من در همه‌ي زمين پارسي‌گويان شهري نيکو‌تر و جامع‌تر و آبادان‌تر از اصفهان نديدم.

۲ نظر:

Arash Salarian گفت...

البته دست کیوان درد نکنه که این نوشته را فرستاده، ولی حمیدجان بهتر است که این درود و سپاس پارسی نویسی را به ناصرخسرو می‌فرستادی که کیوان مثل من کم واژه غیر پارسی در همین چند سطر ننوشته :)
فقط برای اینکه ببینید تا چه اندازه پارسی نویسی سره دشوار خواهد بود به فهرست کلمه‌های غیر پارسی که در سه خط اول نوشته کیوان هست نگاه کنید: شرح، آغاز، طریق، سوریه، مصر، زیارت، طریق، توصیف، لطفاً، اعداد، ارقام، توجه.

کیوان گفت...

«آغاز» پارسي است. «سوريه» و «مصر» اسامي خاص (يا اگر دوست داري نام‌هاي ويژه) هستند و گريزي از به‌ کار بردن آن‌ها به همين شکل نيست.
از اين‌ها که بگذريم، چندان موافق پارسي سره نويسي نيستم. من کلماتي مثل «شرح» و «توصيف» و ... را غير پارسي نمي‌دانم اگر چه ريشه‌ي‌ عربي دارند. بنابراين اين‌که متني را يک متن ادبي پارسي بدانيم و از آن لذت ببريم به پارسي سره بودن آن ربطي ندارد. اشعار فردوسي بسيار زيباست ولي کسي هم در زيبايي نثر بيهقي، سعدي و حتي شاملو که امروزي است شک ندارد.
اگر مجالي بود و حوصله‌اي، شايد باز در اين باره بنويسم.