تمام شد. تمامش کردیم. این محمد را هم مانند آن یکی بیسلاح به دهان اژدها فرستادیم. فرستادیمش و سرمست ِ شادی شدیم که اژدهاکشی میداند. جنگیدن نمیدانست که جنگاور نبود، حرفش را نشنیدیم و حرفمان را نشنید. سپر انداخت. کنار کشیدیم تا مفتضحش کردند. حالا اما به سر و روی شرمگینش هم تف میاندازیم، به تن بیجانش لگد میزنیم.
مفتضح شدیم. مفتضحمان کردند.
۷ نظر:
گرچه پایانش غمانگیز بود و چونان که گفتی، کار به لگدزدن به افتاده کشید اما اول ماجرا را راست نگفتی. این محمد را بی سلاح به دهان اژدها نفرستادیم. ۲۰ میلیون لشکر را همراهش کردیم اما او مرد این میدان نبود. برابر خسم بیمروت، درنگ اولین و آخرین اشتباهش بود. خشت اول را که کج نهاد، تا سریا عمارتش کج شد...
مشکل اصلي در سه جاست:
اول آنکه اين محمد آداب لشکرآرايي نميداند، نميتوان در اين جنگ وارد شد و سپاه خود نياراست. خودماني بگويم نميتوان معتقد به جامعه مدني بود ولي شان خود را اجل از راهاندازي يک حزب سياسي دانست. اين همان اشتباهي است که اکبر هم کرد، هر چند چون او به توسعه سياسي چندان معتقد نبود هنگامي که از حزبي که همه ميگفتند هواداران او هستند حمايتي درخور نکرد کمتر قابل سرزنش بود. اين محمد ميگفت من نميخواهم قهرمان باشم اما سعي نکرد خود را در سطح هم کند. اين اشکال را کمي هم ميتوان در آن محمد نفتي هم سراغ گرفت.
يک اشکال ديگر اين محمد آن بود که ما آخر نفهميديم خط قرمزش کجاست کاري که
علي آقا به روشني انجام داده.
سوم آنکه مصلحت اينگونه جنگ آن است که چون گروهي در جبههاي برتري يافت بايد هواي طرف مقابل را داشته باشد. در ايران هر گاه گروهي در جايي قدرت گرفت تنها به سرکوب جناح مقابل پرداخت. اين اشکال در هر دو جناح در اين ۸ سال بود ولي آنکه بيشتر مصادر قدرت در دستش بود بيشتر قابل نکوهش است.
مساله اساسی این است که این محمد آقا هم مصداق سگ زرد است برادر شغال
به نظر من عیب کار این جناب این بود که در عمل پشتش به رای مردم نبود. در حرف و سخنرانی از مردمسالاری میگفت ولی در عمل بیشتر به روشهای سنتی و دعواهای پشت پرده پرداخت. ظریفی در همان دو هفته اول دوره ریاست جمهوریش به من گفت که این محمد بهترین فرصت خودش و ایران را از دست داد و شما که امروز طرفداریش میکنید، چند سال دیگر دشنامش خواهید داد. راست میگفت. آن روزهای اول، قدرت رای مردم به تمامی پشت سرش بود و بجای آنکه استفاده درست کند، از همان اولین قدم به مصالحه پرداخت. خیلی دیر، در آخر کار که سرش به سنگ خورد یادش آمد که لایحهای برای افزایش اختیارات بدهد در حالی که این کار را باید در همان هفته اول، به عنوان شرط پذیرش مقامش و به پشتیبانی ملت انجام میداد.
مردم را سرزنش نکنید که چرا بعد از هشت سال به خاتمی پشت کردند. خاتمی را سرزنش کنید که چرا هشت روز هم پشتش را به رای مردم گرم نکرد و نخواست که سکان کشوری را که یکپارچه به او رای داده بودند را به دست بگیرد. دنبال این نبود که قدرتش را از مردم بگیرد بلکه به دنبال تایید از دیگری میگشت. مظلوم هم نبود. از سر ناچاری و به دلیل گیر افتادن در تنگنا که رییس جمهور نشده بود! در حکومت جمهوری این طور نیست که کسی ناگهان مانند آن چوپان سیمرغ پادشاهی بر شانهاش بنشیند در حالی که خود، روحش بیخبر باشد. کسی که کاندید میشود میگوید «من» و رقیبان را کنار میزند و رای مردم را طلب میکند و میگوید ای مردم، این تنها «من» هستم که میتوانم کارتان را راست کنم. دو بار، و نه فقط یک بار رای مردم را به پشتیبانی گرفت و فرصتها را یک به یک از دست داد.
شاید آن ظریف راست میگفت. شاید به واقع ۵۰ سال دیگر در تاریخ ایران از محمد بسیار بدتر از اکبر یاد کنند، که اکبر تنها مال ملت را هدر داد در حالی که محمد امید ملت را ناامید کرد...
محمد و اکبر هر دو قمار کردند با این تفاوت که اکبر روی سرمایه های مادی مردم قمار کرد و محمد روی سرمایه های معنوی و البته هر دو باختند!!!...
مهرداد جان،
يادداشت صالح را در مورد تحميل و تحمل به ياد بياور و خيلي حرص نخور! به نظر ميرسد كه اين مساله فعلا در دسته اموري است كه بايد تحمل شوند.
البته فكر نكنم مردم جايي پشت خاتمي را خالي كرده باشند. هرجا اشاره كرده بود، مردم حاضر بودند. خودش هم در سخنراني 16 آذر امسال گفت كه «من در مقابل هيچ شخص و قدرتي عقبنشيني نكردهام بلكه در مقابل نظامي عقبنشيني كردم كه به آن معتقد بودم».
البته با همه اين حرفها فكر ميكنم دوره وي، هم از نظر سياسي و هم از نظر اقتصادي، دوره بسيار موفقي بود (نه در مقابل انتظارات كه در مقابل واقعيات).
كسي از كانديداهاي جديد خبر دارد؟ هفته قبل جامجم تيتر زده بود كه روحانيت مبارز روي كروبي به توافق رسيدهاند و خودش هم قبول كرده است.
ارسال یک نظر