۱۳۸۴/۰۱/۰۱

سال ۸۳

به پیشنهاد کیوان کمی در مورد آنچه در سال ۸۳ انجام داده‌ام می‌نویسم.
سال گذشته چه کردم؟ خوب، اول سال گذشته من دانشجو بوده‌ام و آخر سال همچنان دانشجو هستم، پس از این بابت پیشرفت (یا پس‌رفت) خاصی انجام نشده، که بجای خود جای شکرش باقی است :)
در زمینه کارهای علمی، بیشتر سعی در جمع و جور کردن و تمام کردن کارهای تزم داشتم و فقط یک مقاله ترانزکشن در IEEE داشتم و در یکی دو تا کنفرانس شرکت کردم. کار دانشجوی دیپلم من هم بدک نبوده و مقاله‌ای در یک کنفرانس داشته و حال مشغول نوشتن یک مقاله ژورنال است. تز به خوبی پیش رفته و تقریبا تمام سوراخ سنبه‌های باقی‌مونده را بسته‌ام و مشغول نوشتن پایان‌نامه و چند مقاله از کارهای منتشرنشده هستم.
در سال ۸۳ کمی بیشتر دنیای آمار را کشف کرده‌ام و در دلم خیلی خوشحال هستم که «اسباب بازی» خیلی بامزه و سرگرم کننده‌ای پیدا کرده‌ام. دوباره یواش یواش به عادت مجله‌خوانی برگشته‌ام و هر ماه سه چهار مجله خوب را می‌خوانم.
از مسائل جدی که بگذریم، در سال گذشته تعداد زیادی فیلم تماشا کرده‌ام و چند کتاب داستان را هم خوانده‌ام. سال ۸۲ سال کتابهای فلسفی بود ولی ۸۳ سال کتابهای داستان و رمان بود. مانند کیوان، من هم به شرلوک هولمز سری زدم. پیش از این در دوران جوانی، چند داستان ترجمه‌شده از ماجراهایش را خوانده بودم ولی در سال ۸۳ به سراق نسخه انگلیسی آنها رفتم. برخلاف انتظارم شخصیت هولمز این بار به نظرم آنقدرها شگفت‌انگیز و قدرتمند نیامد. بیشتر غرور و از خودراضی بودنش به یادم مانده تا هوش و دانشش. خلاصه، به نظر من هولمز در آن سریال‌های تلوزیونی شخصیت جذاب‌تری نسبت به کتابهایش داشت.
راستی، بالاخره معمای فیلم‌های سه‌گانه ماتریکس برایم حل شد و برخلاف نظر قبلیم، فیلم‌های دوم و سوم این سری به نظرم قابل قبول می‌آیند و در کل به عنوان یک سه‌گانه خوب (ولی نه عالی) می‌توانم آنها را به دوستان توصیه کنم. اشکال کار در این است که حتما هر فیلم را باید چندبار دید و کمی با خرافه‌های مسیحی بیشتر آشنا بود تا بتوان از این داستان پیچیده سر در آورد. پایان قسمت سوم هم حالا به نظرم منطقی و خوب می‌آید.
همانطور که می‌دانید من بیشتر به کتابهای رمان و ادبی قدیمی و کلاسیک علاقه دارم و خوشبختانه تقریبا هر کدام را که بخواهید به طور مجانی می‌توانید به شکل ebook پیدا کنید. این کار‍، حاصل تلاش هزاران داوطلب از سراسر دنیا است که در قالب پروژه Gutenberg کتابها را از روی نسخه چاپی اصلی اسکن کرده و سپس افراد داوطلب خروجی OCR را با متن اصلی مقایسه کرده و اصلاح می‌کنند. به این ترتیب و با این شیوه وقت‌گیر، تا به حال بیش از ۱۵۰۰۰ جلد کتاب که زمان کپی‌رایت آنها تمام شده است به شکل ebook و به طور کاملا مجانی در اختیار همگان قرار گرفته. (برای دریافت این کتابها سایت‌های فراوانی وجود دارند. سایت مورد علاقه من BlackMask است.)
در سال ۸۳ من هم همزمان با استفاده از این کتابهای عالی، به شکل داوطلب به ویرایش چندین صفحه از کتابهای مختلف کمک کرده‌ام. اگر شما هم به این کار علاقه دارید، می‌توانید در این سایت به سایر دوستداران کتاب بپیوندید: Distributed Proofreaders
در سال ۸۳ بالاخره شروع به یادگیری اسکی کردم و خلاصه توانستم از مرحله مبتدی محض (و کاربردی!) به سطح متوسط برسم و بتوانم گلیم خودم را در پیست اسکی بتنهایی بالا بکشم (یا در واقع به پایین سُر بدهم). مرجان کمی در این مورد بدشانسی آورد و جلسه اول آموزش را به دلیل سرماخوردگی شدید از دست داد و در جلسه آخر، و در آخرین ساعت کمی به زانویش فشار آورد. هر دو امیدواریم سال دیگر فرصت بیشتری برای اسکی پیدا کنیم.
و در نهایت، مهمترین اتفاق سال ۸۳ برای من هم دایی شدنم بود :)

پی‌نوشت:
راستی، آخرین اتفاق سال ۸۳ این بود که در آخرین روز، سرم را از ته تراشیده‌ام!