یاد ایام
دوستان سلام
اميدوارم که همه صحيح و سالم و شاد و برقرار باشيد. (با اسمهای کوچک متوسط و بزرگ)
بعد از گردهمايي که اول خرداد داشتيم ميخواستم مطالبي را بنويسم که الآن بعد ازبلاخره عضو شدن اين فرصت ايجاد شده است:
- اول تشکر از همه عزيزاني که زحمت کشيدند و تشريف آوردند مخصوصا کسانی که از راه نسبتا دورمثل تهران و یزد و آن طرف آب آمدند. برای بنده بسیار غنیمت و مسرت بخش! بود دیدن و مطلع شدن از حال نزدیک به 30 نفر همکلاسیهای قدیمی و صد البته جای 100 نفر بقیه نیز بسیار خالی بود.
امیوارم مبنای این دوستی چنانکه هست بدون تاریخ اعتبار و تاریخ مصرف بودن آن با توجه منافع مادیمان باشد و در آینده شاهد ثمرات بیشتر این ارتباط مجدد باشیم . شاید برایتان جالب باشد به یکی از این ثمره ها اشاره کنم : چند روز پیش یکی از دوستان تهرانی حاضر در همایش تلفن کردند و از احوالات یکی از همکاران اداری بنده را که برای امر خیر اقدام کرده اند سراغ میگرفتند.(سالی که نکوست از بهارش پیداست!)
- کمی تا قسمتی عذرخواهی بابت تغییر زمان همایش که پیشنهاد اولیه ان از طرف استادهای دانشکده بود و چنانکه میدانید هیچکدام مارا مفتخر نفرمودند! همینطور قبل از همایش با تعدادی از دوستان اصفهانی یک هماهنگی مقدماتی انجام شده بود که پس از خاتمه جلسه حداقل ناهار را دور هم باشیم اما طولانی شدن جلسه و خستگی ناشی از آن و مخصوصا بیتابی بچه های کوچک حاضر در جمع در عمل متاسفانه مجال این کار را نداد. (بعنوان نمونه بهرام به من میگفت پس چرا بچه را شیر نمیدهی !) بهرحال انشاه الله دوستان غیر اصفهانی خیلی اذیت نشده باشند.
- آخر هر همایشی یک قطع نامه معمولا صادر میکنند. پس از محکوم کردن استکبار جهانی و اشغال عراق و ... توافق حضار بر روی تخته سیاه نوشته شد:
1- آخرین جمعه اردیبهشت ماه هر سال ( برا کسانی که می توانند بیایند- جلسات عادی )
2 - آخرین جمعه اردیبهشت ماه هر سال 1389(20 سال پس از ورود- جلسه فوق العاده)
(((( تاریخها را فراموش نکنید.)))))
- واینکه فرشید سهیلی گفت ک میخواستیم یبینم پس از10 سال پخی شده ایم یا خیر! و بقول شنتیا اول پخ را تعریفی باید؟ .قرار است رضا پورآقابابا مفصل در این باب بنویسد فقط یک اشاره و آنهم اینکه مشابه سخن آقا رضا مارمولک که میگوید" برای هر انسانی راهی به سوی خدا هست" برای هر انسانی راهی برای پخ شدن هست که هیچ احتمالا همین آلان هر کس یک پخ است بسته به این که چطور به او نگاه کنیم. میگید نه به خودتان نگاه کنید؟!
- یک یاد آوری برای دوستان آن طرف آب لطفا فراموش نفرمایید محدودیتها این طرف آ ب را مثلا 10 روز اینترنت قطع باشد و یا حتی همین آدرسی که مهرداد در مورد "قانون" لینک داده IPS ما این آدرس را بسته و...
- حدود دو سوم اول زمان همایش با تو جه به تمام شدن شارژ باطری توسط بهرام و رضا پور آقابابا فیلمبرداری شد و فیلم آن موجود است دوستان کامپیوتری اینور آب که با سایت اینترنت سر و کار و در اختیاردارند و میتوانند آن را روی سایتی قرار بدهند لطفا راهنمایی کنند. (احتمالا قابل توجه کسانی که ارتباط تلفن اینترنتی ملت را بعضی وقتها قطع میکنند!)
- در مورد نحوه هم زدن شربت همایش! توسط بهرام اصلا نگران نباشید(کیوان گفته بود) بنده اطمینان میدهم که حل شدن شربت در آب در اثر چرخش یخ و نه حرکت دست انجام شد.)
- قصد داشتم در همایش یادی بکنم آز آنانکه در کنار ما بودند و حال دستشان از دنیا کوتاه است. آقای حیدری را کیوان در گزارشش ذکر کرده بود و فرشاد هم احتمالا مفصل حواهد آورد. اما از استادان آن روزگار مرحوم دکتر طحانی که طنین این تکیه کلامش در طرح یک موضوع جدید در گوشم است :"در یک روش..." مرحوم دکتر زهرایی که فقط قدرتیها با ایشان کلاس داشتند. دکترسعید فیض که پس از یک دوره چند ماهه کما برحمت خدا رفت. دکتر دلیلی که زبان1 با داشتیم. آقای قریشی بوکسورمسلمان هندی-پاکستانی که تکیه کلامش "SO LEZA" بود و زبان می آموزاند. مرحوم استاد الفت که صدای رسای "عزیزان من" او در کلاس تاریخ و مرثیه ای که بر سر پیکر مرحوم پدر شنتیا در صحن دبرستان ادب خواند هنوزهم یادآوریش تنم را به لرزه وا میدارد. آقای خراسانی که درس متون را با داشتیم و.... یادشان بخیر و روحشان شاد.
وفقط یک سوال کوچولو باقی است این که چرا برخی از دوستان نیامدند مخصوصا اصفهانیها. آیا در 87600 ساعت سه چهار ساعت را نمیتوان خالی کرد و فقط دیدن جمال همکاسیهای قدبمی این قدر نمی ارزید!؟
ببخشید نخستین یادداشت خیلی طولانی شد با جملاتی از جبران خلیل جبران تمامش میکنم:
پروردگارا
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
ومرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند
سعید محسنی شاد و پایدار باشید
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۰۳/۱۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
سلام
اول: ما که اصلا نفهمیدیم که ان تهرانی که سراغ همکار اصفهانی شما را گرفته چه کسی است!
دوم: بد میکنیم جلوی ضرر مملکت را می گیریم. این مغزهایی که فرار کردند و رفتنشان ضرر بود باید اجازه دهیم تلفنهایشان هم ضرر برای مردم غیور و سلحشور و همیشه در صحنه و .... باشد؟!
سوم: اصلا کارشرکت شما درسته که سایت قانونه رو بسته. خود این قانون خلاف اخلاقه و طبیعیه که فیلتر شود.بر اساس همین قانون بدلیل اینکه ما امر تشویق و مجبور به خواندن این قانون شدیم آقای مهرداد محاکه خواهند شد.(از این پس تحت تعقیب است. راستی آقای مهرداد نوشته بود یا آقای آرش!)
اتفاقا من هم متوجه این مساله شدم!
در ضمن سعی می کنم مشکل فیلم را حل کنم.
میشه بفرمایید اگر من مشکل دسترسی بچه های (ببخشید خانم ها و آقایان) اونطرف اب را حل کردم مشکل دسترسی من به فیلم را چه کسی حل می کند؟ (فضا و آدرس مهیاست) خبر از شما
يک نفر به ما بگويد چهطور ممکن است يخ همينطور خود به خود و الکي و بدون دخالت دست به حرکت در آيد و شربت را هم زند!
جملات آخر از خليل جبران را قبلاً ديده بودم ولي نميدانستم از خليل جبران است. زيبا بود. متشکرم.
آقا کیوان معلومه شما هنوز از کرامات این رفیق ما آقا بهرام خان پروانیان به طور کامل مطلع نیستی.
سوال: چطور ممکن است یخ بدون دخالت دست به حرکت درآید؟
جواب: خوب معلوم است دیگر، با پا!
آقای سعید سلام
با توجه به توضیح آخر و زمان آماده شدن فیلم، چون درحال اسباب کشی هستم آدرس نمیدهم. به محض آماده شدن لطفا به من اطلاع دهید. راستی یک اتفاق جالب افتاده من و همسرم(عماد) بدلایلی هردو موبایلمان را فروخته ایم. صاحب جدید شماره عماد یک خانم و صاحب جدید شماره من هم یک اقا هستند. دیشب هم از مخابرات تماس گرفنتد که شماره تلفن ثابتمان عوض شده. تا آخر هفته هم که آدرسمان عوض میشه. خلاصه اینکه ما حسابی گم شدیم و دیگه اینکه می توانیم برای خودمان حرف دربیاوریم.
تا بعد
ارسال یک نظر