دوباره به این فکر افتادم که آخر این ماجرا چه خواهد شد؟ با شکلگیری این دیوار که به عمد در درون مناطق اشغالی (خارج از مرزهای تصویب شده سال ۱۹۶۷) میگذرد در عمل اسرائیل امکان بوجود آمدن کشور مستقل فلسطینی را برای سالها به عقب رانده. آنچه در پوسته و در نظر اول به چشم میآید آنست که همزمان با مخالفت درونی و عملی گروههای متعصب و راستگرای اسرائیلی با اصل تشکیل کشور فلسطینی و از طرف دیگر آرزو و هدف گروههای تندروی فلسطینی برای «محو کامل» اسرائیل وضعیت بیثبات امروز تا مدت طولانی ادامه خواهد یافت.
کل این وضعیت به یک بنبست بزرگ میماند. از طرفی اسرائیل نمیتواند خودش را از واقعیت وجود مردم فلسطین در همسایگی خود، هزینههای بالای اشغالگری و تاثیرات روانی عملیات تروریستی گروههای تندرو فلسطینی نجات دهد و از طرفی گروهای تندرو فلسطینی هم در عالم واقعیت، قادر نیستند اسرائیل را به کلی «محو» کنند. هردو گروه درگیر جنگ فرسایشی و بدون دورنمایی روشن شدهاند. اسرائیلیها هر چه هم تلاش کنند، فلسطینیها «وجود» دارند، زمینهایشان اشغال شده و عملا در شهرهای خودشان در محاصره هستند و جهانیان شاهد این ماجرا هستند. از طرفی، خواسته «محو» اسرائیل و هر اسرائیلی، حال که بیش از ۷۰-۸۰ سال از سکونت مهاجران یهودی در کشور اسرائیل میگذرد در عمل ناممکن و مخالف عقل است. بسیاری از کودکان خردسال اسرائیلی امروز فرزندان نسل سوم و یا چهارم مهاجران هستند. چطور به کودکی که خود، پدرش و پدربزرگش در اسرائیل متولد شده میتوان گفت که حق ادامه زندگی در این کشور را نداری؟ به کجا برود؟ وطنی غیر از اسرائیل دارد؟
پس راه حل این معما چیست؟
اما این تمامی ماجرا نیست. دیوار جداکننده کشیده شده، و عقب افتادن تشکیل کشور مستقل فلسطینی تیغی دو دم است که امکان بسیار جالب توجه دیگری را پیش میکشد. توجه کنید که در حال حاظر جمعیت غیر یهودیهای اسرائیل در حدود ۲۰٪ جامعه است که اکثر آنها عرب هستند. بررسیهای آماری نشان میدهند که رشد جمعیت این گروه اسرائیلیهای عرب غیر یهودی بسیار بیش از رشد جمعیت یهودیان اسرائیل است. برخی تحلیلگران پیشبینی میکنند در نتیجه این رشد جمعیت نامتقارن تا دهه ۲۰۲۰ میلادی، جمعیت غیریهودیان اسرائیلی به بیش از ۵۰٪ کل جمعیت اسرائیل برسد. این بخش از جامه که به طور سنتی با فلسطینیان همدردی میکنند در دمکراسی اسرائیل نقش تایین کننده خواهند داشت. سناریوی «غیر قابل باور»ی که امروز و با شرایط امروزی دور از ذهن به نظر میرسد در آن شرایط فقط یک چیز: کشور واحد فلسطینی-اسرائیلی. با برتری جمعیتی رایدهندگان عرب، و امید به تمایل آنها برای پیشقدم شدن در حل مسئله، میتوان امیدوار بود که با تشکیل کشوری واحد نه نیاز به «به دریا ریختن تمام فلسطینیها» باشد و نه «محو کامل اسرائیل». البته بر سر راه این راهحل جالب توجه، موانع عملی زیادی وجود دارد. چگونه دو گروه مردمی که سالها به کشتار یکدیگر پرداختهاند خواهند توانست به صلح و دوستی با هم زندگی کنند؟ متعصبان قدرتمند یهودی که آرزوی کشور قدرتمند یهودی را دارند چگونه ممکن است از ایدهآلهای خود عقب نشینی کنند و در کشوری یهود دوباره اقلیت است، زندگی کنند؟ تفاوتهای فاحش بین ثروتمندان اسرائیلی و فقرای فلسطینی را چه کنیم؟ سوای مشکلات، فرصتهای فراوانی با انجام این فرضیه شکل میگیرد. شک نیست که اسرائیل دارای توانایی مالی فراوان و از نظر فنی و تکنولوژیک قدرتمند است. تشکیل کشور واحد فلسطینی-اسرائیلی با پایاندادن به جنگ و برقراری ثبات (با فرض حل شدن مشکلاتی مانند آنچه گفته شد) و با توجه به موقعیت ممتاز جغرافیایی این کشور زمینهای برای ایجاد کشوری بسیار نیرومند با رشد اقتصادی بالا را فراهم خواهد کرد. پایان این مناقشه به حتم با استقبال جهانی مواجه خواهد شد و با دسترسی مستقیم و نزدیک کشور فلسطینی-اسرائیلی به بازارهای خاورمیانه زمینهای برای ایجاد یک غول جدید اقتصادی ایجاد خواهد شد.
آیا همه اینها رویا است؟ روزی میرسد که این مناقشه بزرگ پایانی خوش داشته باشد؟ شواهد نشان میدهد که به احتمال زیاد در طول عمر ما نسل حاضر، این مسئله فرجامی خواهد داشت.
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۳/۰۳/۲۸
پنجرهای در انتهای بنبست؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
مطلب بالا تنها نظر شخصی من است. البته گرچه تا پیش از نوشتن این مطلب، این نظریه به گوشم نخورده بود ولی مسلم بود که من تنها کسی نیستم که به آن فکر کردهام. با کمی جستجو روشن شد که این نظریه کشور واحد، سابقه طولانی و طرفداران و مخالفان خود را دارد که خواند مطالب آنها هم شاید جالب باشد.
انگار هرچه بیشتر جستجو میکنم به نتایج جالبتری میرسم. به زودی و در همین ماه در شهری که زندگی میکنم (لوزان در سویس) کنفرانسی برگزار خواهد شد که دقیقا در مورد همین نظریه کشور واحد است!
به نظر من وجود اسراییلیهای غیر عرب بیشتر از خود اعراب مفید تر است. به عنوان مثال اسراییل را با سوریه یا اردن مقایسه کنید. اگر فلسطین هرگز اشفال نمیشد در نهایت کشوری میشد مثل اردن یا یمن. ولی اسراییل کشوری پیشرفته و دمکراتیک است که اگر کسی بخواهد بدون درنظر گرفتن تبار و یا دین در آن میتواند پیشرفت کند. به نظر من فلسطینی ها باید با کنار آمدن با اسراییل بیشتر به فکر پیشرفت باشند تا جنگ و دعوا و سنگ پرانی. شاید هم پس از صدها سال تبار کشور اسراییل عرب شود! ولی مهم زندگی مسالمت آمیز است.
ارسال یک نظر