تا حالا دقت کردهاید که فارسیای که ما در مکالمه استفاده میکنیم، با فارسی نوشتاری ما، نه تنها در طرز ادای کلمات، بلکه در «دستور زبان» هم متفاوت است؟ یعنی حتی اگر در یک جمله فارسی مکالمهای، کلمات را به فرم نوشتاریشان بنویسیم (ولی ترتیب آنها را عوض نکنیم)، باز هم اکثر موارد، مشخص میشود که این جمله یک جمله فارسی مکالمهای بوده است؟ و دلیل این نیز به نظر من آن است که «دستور زبان» این دو فارسی با هم فرق دارد. به عنوان یک مثال ساده، همانطور که مهرداد نیز در یکی از نوشتههایش گفته بود، در فارسی (البته فارسی نوشتاری) باید «را» مفعولی، در حالتی که مفعول یک جمله توضیحی دارد، قبل از جمله توضیحی و بعد از مفعول بیاید. مثلا باید بگوییم (یا بهتر است بگویم «باید بنویسیم»): «کتابی را که خریده بودم، خواندم» و این جمله غلط است که «کتابی که خریده بودم را خواندم». ولی ما در مکالمه معمولا از دومی استفاده میکنیم. در واقع، من به این مساله اینطور نگاه میکنم که دومی از «قواعد دستور زبان فارسی مکالمهای» و اولی از «قواعد دستور زبان فارسی نوشتاری» استفاده میکند. در نتیجه، با این که موقع نوشتن ما در واقع داریم در ذهنمان «ترجمه» از فارسی مکالمهای به فارسی نوشتاری را انجام میدهیم و خیلی کلمات را پس و پیش میکنیم تا به فرم دستور زبان فارسی نوشتاری درآیند، ممکن است موارد ریزی مثل این از دستمان در برود!
اما یک مثال جالبتر (و کاربردی!): برای ما ایرانیها، وقتی میخواهیم جملهای به انگلیسی (یا فرانسوی) بنویسیم، یکی از مشکلات، حرف تعریف است. مثلا نمیدانیم باید بگوییم «book» یا «the book». ریشه این مشکل هم در آنجاست که در فارسی حرف تعریف نداریم. در واقع در فارسی، یک اسم «دو» وضعیت بیشتر ندارد، یا نکره است (که یا با «یک» قبل از آن، یا با پسوند «ی» بعد از آن مشخص میشود: «کتابی») یا معرفه است که هیچ حرف تعریف ندارد. اما در انگلیسی (و فرانسوی) یک اسم «سه» وضعیت دارد: یا قبل از آن «a» میآید (نکره)، یا قبل از آن «the» میآید، یا هیچ چیز نمیآید. که تمیز دادن بین دو وضعیت فوق برای ما مشکل است، و من بخصوص در ابتدا که متون انگلیسی یا فرانسوی مینوشتم، همیشه مشکل داشتم (هنوز هم دارم البته! چون the غیر از حرف تعریف، معانی دیگری هم دارد. مثلا همیشه باید قبل از اسم یک رشتهکوه the آورد). اما جالب است که در «فارسی مکالمهای» حرف تعریف داریم!، و موقع انگلیسی یا فرانسوی نوشتن، میتوانیم جمله را به صورت فارسی مکالمهای بگوییم و ببینیم حرف تعریف میخواهد یا نه! این حرف تعریف چیست؟ همان «ه» است که آخر کلمه میآید:
«بازی کامپیوتری بازی میکنی؟»=«Do you play computer game?» (حرف کلی)
«بازی کامپیوتریه رو بازی میکنی؟»=«Do you play the computer game?» (هر دو بازی مشخصی در ذهنشان است).
«یه بازی کامپیوتری بازی میکنی؟»=«Do you play a computer game?» (یک بازی نامشخص)
«کتابه رو خوندی؟»=«Have you read the book?»
۶ نظر:
در اين صورت بايد برای ِ گويشها و لهجههای ِ مختلف هم دستورِ زبانهای ِ جداگانه در نظر بگيريم. مثلاً يزدیها «هم» را بعد از «را» به کار میبرند (کیفت را بیار، کتابت هم را بيار) ولی تهرانیها «هم» را قبل از «را» میآورند (کتابت را هم بيار. يا به طور ِ دقيقتر: کتابت رو هم بيار. یا به شکل ِ خیلی ساده شده: کتابتم بیار!).
ياد ِ آن نمايش ِ عروسی افتادم که بچههای ِ يزدی بازی کرده بودند و سالها پيش از تلويزيون پخش شد. يک جملهاش اين بود: دوماد برادر نداره؟ تا که منم (من هم) را برداره.
کیوان بعد و قبل را در مثال هایی که آوردی قاطی کردی که. توضیحت با مثالت نمی خواند.
درست استفاده کردن از a , the خیلی سخت است. من هنوز بعد از ۶-۷ سال زندگی در کشوری انگلیسی زبان اشتباه میکنم. معمولآ هم وقتی چیزی مینویسم و به استادم میدهم بیشترین اشتباه دستوریای که پیدا میکند همین نادرست به کار بردن این دو است.
مسعود،
مثال اولت اشتباه است.
یک قاعدهی کلی هست که میگوید پیش از اسمهای قابل شمارش وقتی مفرد هستند حتمآ باید «article» بیاید.
حالا در مثال اول تو چون منظورت بازی کامپیوتری به صورت کلی است بهتر است که آن را جمع ببندی. جملهی درست این است:
Do you play computer games?
یعنی برای اشاره به معنای کلی بهتر است اسمهای قابلشمارش را جمع بست. مثلآ میخواهی بگویی وقتهای بیکاری کتاب میخوانم. میگویی:
In my free times, I read books.
اما اگر منظورت کتاب خاصی باشد می گویی:
In my free times, I read the book.
بهترین کتابی که من برای اصلاح این گونه اشتباهها میشناسم این است:
Practical English Usage, by, Michael Swan
امروز به چیزهایی که مسعود گفته فکر میکردم که یک چیزی به ذهنم رسید. بعضی وقتها «را» در زبان فارسی به عنوان نشانهی اسم معرفه است. این دو مثال را مفایسه کنید:
۱. چه کار میکنی؟ کتاب میخوانم.
۲. چه کار میکنی؟ کتاب را میخوانم.
در اولی کتاب به معنای کلی به کار رفته، اما در دومی گوینده به کتاب خاصی اشاره میکند که خودش و سوالکننده میشناسند.
اتفاقآ کاربرد «را» یکی از گیجکنندهترین چیزها برای کسانی است که میخواهند فارسی بیاموزند. یکی دو نفر انگلیسیزبان اینجا میشناسم که فارسی را بهخوبی حرف میزنند اما بیشتر اوقات نمیتوانند «را» را درست استفاده کنند. خیلی وقتها اصلآ جایش میاندازند.
البته مهرداد درست میگوید و مثال اول من اشتباه است و (راستش) خودم هم میدانستم (شاید مثال دیگری پیدا کنی!). ولی باز هم همین که در فارسی مکالمهای حرف تعریف داریم، جالب است، و خیلی وقتها (نه همیشه) کمک میکند که بفهمیم باید the بگذاریم یا نه.
کیوان کاملا حق داری. «دستور زبان» لهجه یزدی خیلی با تهرانی تفاوت دارد و اتفاقا من حرفی را که در مورد تفاوت «دستور زبان» فارسی گفتاری و نوشتاری زدم، وقتی به ذهنم رسیده بود که داشتم به تفاوت دستور زبان یزدی و تهرانی فکر میکردم. دو مثال دیگر از تفاوت یزدی با تهرانی را (علاوه بر مثال جالب کیوان) در اینجا مینویسم:
۱) در تهرانی دو جا هست که «که» میگوییم، که در لهجه یزدی یکی را «که» و دیگری را «خو» میگویند. اگر «که» حرف ربط باشد، در یزدی هم «که» میگویند:
تهرانی: «من میدونم که حالم خوبه». یزدی آن هم همین میشود.
اما در حالت دوم (که نمیدانم اسم آن در دستور زبان چیست) «که» حرف ربط نیست:
تهرانی: «درستو خوندی؟ من که نخوندم». اما یزدی: «درستو خوندی؟ من خو نخوندم». در حالت دوم اگر در یزدی «که» بگویید، یا در اولی «خو» بگویید، کاملا غلط است.
۲) «م» در تهرانی چه به معنی انتهای فعل (اولشخص مفرد) باشد (مثل «رفتَم»)، چه به معنی مالکیت (مثل «کتابَم») حرف قبلی با فتحه تلفظ میشود. در یزدی «م» صرف فعل، با فتحه است (مثل تهرانی) و «م» مالکیت با ضمه. یک «م» دیگر هم هست که در تهرانی با فتحه است و در یزدی با ضمه، و آن «م» مفعولی در انتهای فعل است («گفتم»=«مرا گفت»)، که با اینکه در تهرانی زیاد استفاده نمیشود، در یزدی خیلی متداول است. مثلا در یزدی «گفتَم»=«من گفتم»، ولی «گفتُم»=«به من گفت».
یک چیز جالب دیگر هم به ذهنم رسید، و آن لهجه سمنانی است (یکی از دوستان سمنانیام میگفت): در لهجه سمنانی، فعل سومشخص مفرد، مذکر و مؤنث دارد! یعنی اگر بخواهید بگویید «میرود»، اگر فاعل مذکر باشد میشود «بِشَ»، و اگر مؤنث باشد میگویید: «بِشیَ».
حق با مهرداد است. برای ِ این که کامنت ِ من درست باشد باید به جای ِ «قبل»، «بعد» قرار دهیم و بالعکس. جالب است که وقتی که سر ِ کلاس درس میدهم هم از این اشتباهها میکنم (اصلاً هم جالب نیست!). البته این مرض فقط منحصر به من نیست. استادی داشتیم در دانشگاه ِ شریف (دکتر کریمیپور). در کلاس ِ ترمودینامیک میگفت: هر وقت گفتم « سیلندر» منظورم «پیستون» است و هر وقت گفتم «پیستون» منظورم « سیلندر» است.
ارسال یک نظر