۱۳۸۳/۰۶/۱۴

تحقيق (research)

اين مطلب را ابتدا به عنوان كامنت براي مطالب آرش و مهرداد نوشته بودم ولي بدليل طولاني بودن تصميم گرفتم آنرا بطور جداگانه پابليش كنم.

شك نيست كه ايران براي كسي كه به كار تحقيق علاقمند است جاي چندان مناسبي نيست. مثلا يكي از مشكلات (به عنوان يك نمونه بسيار ساده) آنست كه در تحقيق نمي‌توان بصورت ايزوله از جهان كار كرد و در نتيجه جزء الزامي آن مسافرتهاي پي در پي خارج از كشور جهت شركت در كنفرانسها و نيز حضور در ساير لابراتوارها و گفتگو و همكاري با ساير متخصصان است. بسياري از ايده‌ها در همين گفتگوهاي ساده بوجود مي‌آيد. انجام اينكار در فضاي كنوني ايران تقريبا غير ممكن است. اولا به هيچ وجه بودجه لازم كفايت اين امر را نمي‌كند (بد نيست بدانيد در دانشكده برق دانشگاه صنعتي شريف به عنوان يكي از بهترين دانشكده‌هاي برق ايران و با بيش از 40 عضو هيات علمي تنها بودجه لازم براي 6 سفر در سال وجود دارد و تازه آن هم كامل نيست و استاد بايد مقداري نيز خودش بپردازد. حتي اگر براي هر استاد هم 1 سفر در سال در نظر گرفته شود بازهم مسخره است چون در تحقيقات خوب خيلي بيشتر از اينها نياز است. حالا بگذريم كه محققيق اصلي دانشجويان و مخصوصا دانشجويان دكترا هستند). ثانيا از آنجا كه مخارج اينكار در مقايسه با حقوق متوسطي كه به اساتيد و كارمندان پرداخت مي‌شود خيلي بالاست (مثلا حدود 6 الي 7 ماه حقوق يك استاد ايراني است در حاليكه حقوق 2 الي 3 هفته يك استاد فرانسوي است) انگيزه لازم براي پشتيباني از چنين فعاليتهايي در ايران وجود ندارد. از طرفي چون مبلغ نسبي پول زياد است تعداد كساني كه زياد هم اهل تحقيق در سطح جهاني نيستند (يا توانايي آنرا ندارند) ولي متقاضي استفاده از امكانات دولتي براي چنين سفرهايي هستند خيلي زياد مي‌شود و در اينجا مشكل سوم خود را نشان مي‌دهد: تخصص لازم براي تشخيص كار خوب از بد و جداكردن افرادي كه واقعا در حال تحقيق اساسي هستند وجود ندارد (فرض كرده‌ام كه اراده لازم براي چنين كاري وجود داشته باشد). به همين دليل در بعضي ادارات دولتي كه متولي امر تحقيقات در كشور هستند مفهوم تحقيق (research) تا حد ساخت برخي سيستمها پايين آمده است (چرا كه در انتهاي آن به هر حال چيزي ساخته و تحويل مي‌شود) و براي خودشان به غلط نام تحقيقات عملي تراشيده‌اند و بر كارهايشان گذاشته‌اند. در حاليكه اكثر چيزهايي كه در حال ساخت آنها هستند چيزهايي است كه قبلا ساخته شده است و گذاشتن نام تحقيقات بر اينكار خيلي صحيح نيست (به نظر من تحقيقات عملي يعني فعاليت در جمع‌كردن تئوريهاي موجود براي ساخت يك دستگاه جديد - مثل كاري كه آرش دارد انجام مي‌دهد- يا برطرف كردن مشكلات يك دستگاه قديمي‌تر). در اين ميان تحقيقات تئوريك كه به نظر من تحقيقات اصلي است و در اينجاست كه علم جديد توليد مي‌شود و دانش بشر پيشرفت مي‌كند كاملا قرباني مي‌شود.

بطور كلي تحقيق (research) يك عمل بسيار بسيار پرخرج است. من در بالا فقط به مسافرت جهت تبادل اطلاعات ميان محققان يك رشته اشاره كردم. در خيلي از رشته‌ها به دستگاهها و تجهيزات نياز است (فرض كنيم كيوان براي تحقيق در مورد يك مساله فيزيكي به يك لوله طلا يا ياقوت احتياج داشته باشد كه احتمالا بعد از آزمايشهايش هم كاملا از بين خواهد رفت. بهتر است خودش بگويد كه آيا مي‌تواند آنرا فراهم كند يا اگر بتواند چقدر طول مي‌كشد! اگر هم بشود آنقدر دوندگي دارد كه اصل مساله از يادش مي‌رود!). تازه دستگاهها و تجهيزات به كنار. براي توليد علم و تحقيق تئوري بايد چنين هزينه‌اي به آزمايشگاهها و افراد خيلي زيادي پرداخت شود: هزاران مقاله در سال توسط افراد خيلي زيادي نگاشته خواهد شد (كه بسياري از آنها هم آبكي خواهد بود) هزاران سفر به دور دنيا انجام خواهد گرفت (كه براي خيليها هم سفر تفريحي خواهد بود) هزاران دستگاه خريده خواهد شد زيرساختهايي خيلي زيادي ايجاد خواهند شد (كتابخانه و اشتراك مجلات بين‌المللي و افراد و كارمندان زيادي كه محقق نيستند ولي براي گرداندن اين مكانها لازمند) ولي در نهايت شايد هر چند سالي (مثلا 10 سالي) يكي از اين مقالات واقعا به دستاورد جديدي براي بشر منجر شود و بتوان گفت كه علم جديدي توليد شده است (مثلا زمينه استفاده از انرژي اتمي را فراهم كند يا مجموعه‌اي از آنها منجر به ساخت كامپيوتر يا موبايل يا تلويزيون شود). در واقع كل هزينه‌اي كه در تمام اين سالها انجام شده هزينه‌اي است كه براي اين يك مقاله پرداخت شده است (اگر آنرا پرداخت نمي‌كرديم اين مبحث جديد را نداشتيم كامپيوتر يا موبايل ساخته نشده بوند). به همين دليل است كه مي‌گويم تحقيق فوق‌العاده گران است. بدي آن اينست كه اصلا صرفه‌جويي هم برنمي‌دارد مثلا اگر بجاي 100 تومان 90 تومان خرج تحقيقات كنيم چنين نيست كه بازده كارمان 10 درصد كم شود بلكه احتمالا همه 90 تومانمان را دور ريخته‌ايم.

حال محدوديتهاي خودمان را در نظر بگيريد. بطوريكه هنوز در خيلي جاها مشكلات يك محقق در حد يافتن يك مقاله يا يك كتاب خارجي يا حتي كمبود كاغذ و پرينتر و تونر و اين حرفهاست!

نمي‌دانم. شايد اگر پول تحقيقات نداريم (كه واقعا كاريست پرخرج) بهتر باشد كه اداي آنرا هم در نياوريم! شايد ارزانتر باشد كه بجاي آنكه از فرار مغرها بناليم برعكس محققين نخبه را تشويق كنيم كه تحقيقشان را در لابراتوراهاي مجهز دنيا انجام دهند و بجاي آن هزينه لازم براي مسافرت يكي دو ماهه آنها را به ايران به آنها بدهيم تا ارتباطشان با كشور قطع نشود و از تجربيات و دانش آنها استفاده كنيم!

۱۰ نظر:

Arash Salarian گفت...

مسعود به نکات بسیار مهمی درباره مشکلات تحقیق در ایران اشاره کرد. همانطور که مسعود گفت،‌ تحقیق بسیار پرهزینه و دیربازده است. چیزی که در این‌جا باید به آن توجه کرد آن است که تمامی اجزای جامعه به هم وابستگی نزدیک دارند. اگر در کشورهای صنعتی تحقیقات و پژوهش‌های عملی و علمی وجود دارند و از پس هزینه‌های آن بر می‌آیند دلیلش این است که صنایع آن کشورها ظرفیت بکارگیری نتایج آن تحقیقات را در تولید محصولات جدید و تولید سودی بسیار بیشتر از هزینه آن تحقیقات را دارند. به دلیل سودآوری بکارگیری نتایج کارهای تحقیقاتی دانشگاهی،‌ صنایع خود علاقه‌مند هستند که با دانشگاه‌ها رابطه داشته باشند و در پروژه‌هایی که برایشان احتمال سودآوری داشته باشد،‌ سرمایه‌گذاری کنند. این سرمایه‌ها از طرفی تحقیقات دانشگاهی را به سویی هدایت می‌کند که مشکلات واقعی صنعت را حل کنند و این چرخه ادامه می‌یابد.
مسلم است که ایجاد این ارتباط بین صنایع و دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی تنها با صحبت و حرف عملی نمی‌شود. پیش از آن،‌ چیزهای فراوانی باید در کشورمان اصلاح و یا حتی «ایجاد» شود تا به آن مرحله برسیم. تمامی فرهنگ، قوانین،‌ سیستم‌های حکومتی و اقتصادی ما نیاز به تغییرات عمیق و اساسی دارند تا بتوانیم از این مرحله بگذریم. به نظر من مهمترین چیز آن است که سطح دانش عمومی در کل جامعه را بالاتر ببریم، تا افراد بدانند که چه می‌خواهند، چه کم دارند و دیگرانی که آن چیزها را دارند چگونه عمل می‌کنند تا به آنجا رسیده‌اند.

Masoud Ghaffari گفت...

سوال اساسی آن است که آیا جامعه پاسخ سوال‌های خود را در علم می‌جوید؟ قبل از رنسانس انسان اروپایی کلیسا را مرجع پاسخگویی به بسیاری از سوالات می‌دانست و اصولا آدم‌ها جرئت چندانی برای مطرح کردن سوال نداشتند. اوضاع ما خیلی بهتر نیست.
در جامعه ما این باور که علم پاسخگوی بسیاری از مشکلات است هنوز ایجاد نشده است. در مورد علوم و مهندسی راه‌حل را از شرکت‌های خارجی می‌جوییم. در علوم اقتصادی-اجتماعی که اوضاع بسیار بدتر است. فرهنگ و حکومت ایدئولوژی زده علم واقعی را فقه (و موضوعات مشابه) می‌داند و علوم دیگر را علم آخور میداند.

پرداختن به این بحث مجال فراوان می‌خواهد....

Fatemeh Esmaeeli گفت...

متاسفانه تو کشور ما به ورزشکاران بيشتر از دانشمندان و محققين اهميت ميدهند شما ببينيد به اين افرادي که در المپيک مدال آوردند به هر کدام 100 ميليون تومان با حقوق مادام العمر 700 هزار تومان و.. جايزه دادند ايا به دانشمندان و محققين مملکت ما اينقدر که به ورزشکارها اهميت داده ميشود اهميت ميدهند ؟؟؟ من نميگويم که به ورزشکاران اهميتي ندهند اما هر چيزي به جاي خود اهميت خودش را دارد وقتي به اين چيزها فکر ميکنم به اين نتيجه ميرسم که خوب با همه اين تفاصيل ما بايد هم کشور جهان سوم باشيم

کیوان گفت...

خوشبختانه کارهایی که من انجام می‌دهم نظری هستند نه تجربی بنابراین به امکانات آزمایش‌گاهی و تجهیزات نیاز ندارم. اما حرف مسعود کاملاً درست است. در همین دانشکد‌ه‌ی خودمان اساتیدی که کار تجریی انجام می‌دهند مشکلات فراوانی دارند. گاهی به‌دست آوردن یک قطعه یا مقداری از یک عنصر برای آزمایش آن‌قدر طول می‌کشد که مسأله توسط دیگران حل می‌شود و نتایج آن اعلام می‌شود. اما همان طور که آرش گفت این مشکلات به ساختار کلی جامعه مربوط می‌شوند. مثلاً در مورد ارتباط دانش‌گاه با صنعت به وضوح می‌توان دید که صنایع چندان به دانش‌گاهیان اعتماد ندارند و جالب این‌جاست که حق هم دارند زیرا بیش‌تر کارهایی را که به دانش‌گاهیان سپرده‌اند با موفقیت هم‌راه نبوده‌ است. دلیل این امر این نیست که دانش‌گاهیان توانایی لازم برای هم‌کاری با صنعت را ندارند بل‌که این است که کارهایی که از طرف صنعت به دانش‌گاهیان سپرده شده را آدم‌های توانایی انجام نداده‌اند زیرا اصولاً توانایی و مهارت در این ارتباط نقشی نداشته بل‌که روابط ، که آن هم کانال‌های خاصی دارد این ارتباط را برقرار کرده است. اهل تحقیق هم معمولاً اهل روابط و زد و بند نیستند. پس می‌بینید که باز هم مشکل، فرهنگی است.

کیوان گفت...

ببخشید من باید چند چیز دیگه هم بگم.
۱- هند وقتی کارهای تحقیقاتی ناب در فیزیک را شروع کرد، تا جایی که حتی به جایزه‌ی نوبل، هم انجامید از نظر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی وضع چندان خوبی نداشت. حداقل می‌توانم بگویم وضع الآن ما به مراتب به‌تر است. اما آن‌ها این را پذیرفته بودند که در کنار فقر و بدبختی مردم، مراکز تحقیقاتی تراز اولی داشته باشند. بسیار قابل توجه است که نهرو با این که خودش چیزی از فیزیک سر در نمی‌آورد اما برای اعتبار دادن به آن در جلسات انجمن فیزیک شرکت می‌کرد. در ایران اگر یک مرکز تحقیقاتی بخواهد واقعاً به اندازه‌ای که مسعود گفت برای تحقیقات لازم است خرج کند، احتمالاً همه‌ی اعضای آن جزو مرفهین بی‌درد به حساب خواهند آمد که پول بی‌زبان مملکت را خرج می‌کنند و کارهای بیهوده‌ای انجام می‌دهند که به درد سیر کردن سریع شکم مردم نمی‌خورد.
۲- ایرانی تنبل، پر توقع، بد اخلاق و کم کار است مگر این که عکسش ثابت شود (به دوستان بر نخورد. من مطمئنم که در مورد همه‌ی خوانندگان این مطلب عکسش ثابت شده است!). در روسیه، اوکراین و برخی جاهای دیگر مردم با حقوق بسیار کم‌تر از ما تحقیقات بسیار به‌تر از ما انجام می‌دهند.
۳- بودجه‌ی تحقیقاتی در ایران واقعاً کم نیست. دکتر خرمی محاسبه‌ای انجام داده بود و دیده بود که نسبت بودجه‌ی تحقیقاتی به مقاله‌های تولید شده برای ایران و آمریکا تقریباً یک‌سان است. اما پولی که گیر تولید‌کننده‌های این مقاله ها می‌آید در ایران و آمریکا بسیار متفاوت است. نتیجه‌؟ عده‌ای تحقیق می‌کنند. پولش در جیب عده‌ی دیگری می‌رود.

ناشناس گفت...

متاسفانه باید گفت نفت این ثروت خدادادی برای ما ایرانیان به قولی به جای نعمت نقمت بوده و هست. پول حاصل از فروش نفت متاسفانه تاثیر فروانی در ایجاد این مشکلات داشته من صحبت کیوان در مورد ایرانیها را تصحیح میکنم: ایرانیها آدمهای تنبل و پرتوقعی شده اند(و نه هستند) و این به این علت هست که در اثر درآمدهای نفتی ( در حداقل 40 سال گذشته) به نسبت کاری که انجام داده اند درآمد بیشتری داشته اند وهمانطور که در بعضی آمارها آمده است راندمان کار مفید در ایران برای هر کارمند به طور متوسط 15 دقیقه در طول 8 ساعت است در صورتیکه مثلا در ژاپن این عدد به 7:30 ساعت در 8 ساعت میرسد(با نگاهی به تاریخ ایران میتوان فهمید که اجداد ما زمانی چه آدمهای سخت کوش وپرتلاشی بوده اند).مشکل دیگری که پول نفت برای ما ساخته این است که متاسفانه مسئولان مملکت این طرز فکر را دارند که ما تا نفت داریم نیازی به تحقیقات نداریم (ممکن است این را به زبان نیاورند) اما این گونه فکر میکنند وحتی به صنعت -در همین حدی که داریم- توجه چندانی ندارند اصولا مملکت ما در اختیار بازاریهاست و به تمام قضایا بازاری فکر میکنند حتی در زمینه سرمایه گذاری در زمینه صنعت که به هر حال بازگشت سرمایه (هر چند کمی با تاخیر)وجود دارد نیز میل چندانی وجود ندارد چه برسد به تحقیقات که امکان بازگشت سرمایه خیلی کم است و حجم سرمایه گذاری بالا و اکثرا غیر قابل برآورد...اجازه دهید در زمینه تشویق دولت برای سرمایه گذاری در بخش خصوصی مطلبی را بگویم که کمی هم خنده دار است .همانطور که میدانید دولت خاتمی از سال پیش صندوقی ایجاد کرده که مازاد درامد نفتی -که در اثر افزایش قیمت جهانی نفت حاصل شده است- را در آن ذخیره کرده و به کسانی که میخواهند در زمینه طزحهای صنعتی سرمایه گذاری کنند وامهای با شرایط خوب میدهد اما نکته ای که وجود دارد این است که این وام عمدتا به صورت ارزی داده میشود و کسی که میخواهد کارخانه ای ایجاد کند لزوما باید پروفورما از یک شرکت سازنده خارجی ارائه دهد تا بر اساس آن وام تعلق گیرد در صورتیکه سازندگان ( ویا حداقل مونتاژ کاران) خوبی در زمینه ساخت این ماشین آلات در داخل کشور وجود دارد و با این کار عملا سرمایه گذاران نمیتوانند از خدمات این سازندگان داخلی استفاده گیرند و این ارز از کشور خارج شده و به جیب شرکتهای خارجی سرازیر میشود(البته بعضی سازندگان داخلی هم بیکار ننشسته اند و با ثبت شرکتهایی در دوبی یا سایر کشور ها این پروفورمها را یه صورت سوری صادر میکنند) .. بگذریم.
به هر حال خواستم بگویم اگر درآمد نفت نبود شاید ما هم به راهی که ژاپنیها در 50 سال پیش کره ایها در 25 سال پیش هندیها وچینیها از حدود 15 سال پیش شروع کرده اند و فقط بر نیرو های انسانی و برنامه ریزیهای دقیق تکیه دارد رفته بودیم .....مملکت ما مملکت بازاریهاست ..

کیوان گفت...

کاش اسم خودتان را هم می‌نوشتید. در مورد ایرانی‌ها هم حق با شماست. در واقع منظور من هم ایرانی‌های امروز بود نه اجداد و نیاکان ما. ولی من در مورد تأثیر نفت این‌ قدر مطمئن نیستم. آیا اخلاق ما ایرانی‌ها باعث شد که نفت ما را به این روز بیاندازد یا نفت باعث شد اخلاق ما به این شکل در آید؟ به عبارت دیگر آیا ما فقط وقتی که مجبور باشیم سخت کوش و پرتلاش می‌شویم؟

Hamid Tajgardoon گفت...

در مورد معرفی خودم باید بگویم من منتظر بودم جناب مهرداد خان مجوز لازم جهت درج مطلب در بلاگر را بفرستند و از آن طریق خدمت دوستان سلامی عرض کنم و نه از طریق کامنت اما هنوز نرسیده. به هر حال من حمید رضا تاج گردون رشته نرم افزار کامپیوتر ورودی 69 هستم و خدمت همه دوستانی که میشناسم و نمیشناسم ویا مرا میشناسند و نمیشناسند .. عرض سلام دارم و آرزوی سلامت و موفقیت برای همه دوستان دارم .همچنین از راه اندازان این وب لاگ تشکر میکنم امیدوارم اگر در محیط حقیقی دانشگاه احیانا دوستان مجازی بودیم حداقل در این محیط مجازی بتوانیم دوستان حقیقی باشیم.جناب کیوان خان اولا من همه تقصیر ها را گردن نفت نمی اندازم بلکه این فرهنگ استفاده از آن مشکل ساز است به عنوان مثال کشور نفت خیز و ثروتمندی مثل نروژ نیز با مدیریت صحیح در زمینهای تحقیقاتی و صنعتی رشد زیادی داشته و یک کشور صنعتی محسوب میشود ثانیا در مورد تاثیر نفت در اخلاق ایرانیهامن فکر میکن که همه انسانها(و نه فقط ایرانیها)تحت تاثیر محیط و شرایطی که قرار میگیرند میتوانند تغییر کنند و اساسا همین عوامل وشرایط است که فرهنگ ایجاد میکند تاثیری که نفت بر اخلاق ما گذشته ناشی از این مساله است که اقتصاد مملکت (که عموما دولتی میباشد) عموما از طریق فروش نفت تامین بودجه میشود و از این رو در ارگانهای دولتی به راندمان کاری نیروی انسانی اهمیت داده نمیشودواین قضیه باعث میشودکه کارمندان راندمان پایین داشته باشند و توقع بالا .و این موج در کل جامعه منتشر شده است به عنوان مثال یک تعمیر کار ماشین هم علیرغم اینکه کار خور را درست انجام نمیدهد دستمزد بالایی طلب میکند .... و البته اگر در سطح مدیریت کلان برنامه ریزی صحیحی انجام گیرد شاهد ایرانیهای پرتلاش و مفیدتری خواهیم بود کاری که ژاپن یا کره انجام داد اما تا دیدگاه مدیریت کلان دیدگاه غیر علمی وهمانطور که قبلا گفتم بازاری باشد در زمینه تحقیقات علمی و صنعتی متاسفانه چشم انداز روشنی وجود نخواهد داشت .(در متنی که در بالا نوشتم 2 اشتباه تایپی وجود داشت یکی به جای بهره گیرند نوشتم استفاده گیرند (خط 8 از پایین) و دیگر در خط 6 از پایین صوری را سوری نوشتم که عذر خواهی میکنم).

Fatemeh Esmaeeli گفت...

آقا کي ميگه کارمندها راندمانشون پايينه ؟؟؟!!!!
البته قبول دارم که بعضي ها از زير کار در ميرند اما خودم را ميگم حداقل مطمئنم از 12 ساعت کار در روز 7-8 ساعتش مفيده آنهم يک کار فکري و فني . به نظر من مديريت خيلي افتضاحه

Hamid Tajgardoon گفت...

خدمت خانم اسماعیلی باید عرض کنم که اصولا وقتی آماری در مورد یک جمعیت داده میشود میانگین مد نظر میباشد و گر نه همه شاهدیم که بعضی انسانها در همین شرایط ،سخت کوش و پر بازده میباشند.کمااینکه در کشورهای توسعه یافته هم انسانهای کم کار و بی فایده وجود دارد .ضمن اینکه خود من هم کارمند میباشم واصلا قصد توهین به هیچ قشری ندارم.