۱۳۸۴/۰۳/۲۷

آشوب


سربازی که می‌روی اولین چیزی که یادت می‌دهند این است: مهم‌ترین اصل در جنگ غافل‌گیری است. دشمن نباید از کارهایت سر در بیاورد. نباید بتواند رفتارت را پیش‌بینی کند. نباید بداند چه در سر داری.
اما در سیاست ماجرا باید درست برعکس باشد. رقیب و حتی دشمن سیاسی‌ات باید بتواند رفتارت را پیش‌بینی کند. باید رو بازی کنی. باید بداند که کجا ممکن است کوتاه بیایی و کجا محکم می‌ایستی. باید به دیگری نشان بدهی که چه می‌خواهی؛ برایش چه قدر حاضری هزینه ‌بدهی؛ تا کجا پیش می‌روی؛ چه امتیازی به او می‌دهی؛ چه در سر داری؛

بخش چشم‌گیری از ناکامی‌های ایران در تاریخ معاصرش بر‌آمده از کاربست نادرست این دو اصل به جای هم است. این اشتباه را در همه جای سیاست در ایران می‌بینی:
۱. سیاست داخلی: رقبای سیاسی درون حاکمیت گاهی از دروازه رد نمی‌شوند و گاه از سوراخ سوزن رد می‌شوند. جاهایی کوتاه می‌آیند و جاهایی نه. هیچ کدام از این رفتارها هم برای دیگری قابل پیش بینی نیست.
همین است که می‌بینی رقابت تبدیل به جنگ شده است. چون هیچ کدام از رقبا نمی‌دانند در صورت پیروزی دیگری چه بلایی سرشان می‌آید.

۲. دیپلماسی و سیاست خارجی: دنیا نمی‌داند در سر دولت‌مردان ایرانی چه می‌گذرد. تا کجا می‌توانند به ایران فشار بیاورند، کجا فشار جواب می‌دهد؟ کجا نه؟ چه انتظاری باید از ایران داشته باشند؟ ایران به قول خودشان «جعبه‌ی سیاه» است، هر چیزی ممکن است از آن بیرون بیاید. جالب این که بعضی دیوانه‌های سیاسی در ایران این را مزیت می‌دانند.

۳. رفتار سیاسی مردم: از همه بدتر، رفتار سیاسی مردم ایران نه برای رقیبان سیاسی داخلی روشن است نه برای سیاست‌مداران خارجی. هر لحظه هر اتفاقی ممکن است بیفتد. و این پیش‌بینی نشدنی بودن و رفتار پریشان همه را در داخل و خارج به اشتباه می‌اندازد. همین است که می‌بینی نامزدی که پیروزی خودش را پیش‌بینی نمی‌کند، حرف‌هایی می‌زند که از پس اجرایش بر نمی‌آید. یا آن که خود را پیروز میدان می‌داند به خواسته‌های مردم توجهی نمی‌کند یا خواسته‌ها را عوضی می‌فهمد.

جمعیت جوان ایران هم بر شدت بیماری افزوده. تازه در انتخابات اوضاع خراب‌تر هم هست. سن رای‌دهی در ایران خیلی پایین است. جوان‌های بین پانزده تا بیست سال حدود ده میلیون رای دارند. این ده میلیون رای-- که صاحبانش نه دید سیاسی و نه تجربه‌ی اجتماعی چندانی دارند-- هر لحظه ممکن است جابه‌جا شود.


نظر سنجی‌ها «غیر علمی» اند اما مردم و سیاست ما «غیر‌علمی» تر اند.

۱ نظر:

Aziz گفت...

به نظر من يكي از دلايل اصلي اين غير قابل پيش‌بيني بودن عدم احزاب فراگير و مردمي است.
احزاب موجود بيشتر احزاب عده‌اي نخبه هستند و از مردم عادي هم چندان عضوگيري نكرده‌اند.
توجه كنيد كه راي سازمان يافته‌اي كه فرشاد هم از آن صحبت كرد بيشتر در جناح راست صدق مي‌كند كه يكي از دلايل آن هم ارث بردن ساختارهاي سنتي مذهبي توسط اين جناح است كه قشري از جامعه خودشان را پايبند به اين ساختارها مي‌دانند.
جبهه مشاركت هم حركت خيلي خوبي هست، اميدوارم شروع به گسترش كارشان و عضوگيري گسترده‌تر بكنند.
در كشورهاي داراي دو حزب اصلي رفتار راي دهندگان قابل پيش‌بيني تر است. يعني تعداد زيادي از راي دهندگان بين دو حزب تقسيم شده‌اند و رقابت اصلي بر سر مابقي مردم است.
در كشور ما هم نياز به وجود احزاب جهت شكل دهي به آراي مردم و خروج كشور از اين شكل توده‌اي كاملا محسوس است.
به هر حال پيشرفت جامعه نيازمند برنامه‌ريزي طولاني مدت است و اميدوارم دولت جديد همانطور كه اكثرا قول رفاه و ماننده آن را داده‌اند، به فكر ارتقاي فرهنگي و ساختارهاي سياسي جامعه هم باشد.