من بالاخره تصمیمم را گرفتم و فردا «رای نخواهم داد». استدلال اکثر دوستان برای رای دادن، همایت از هاشمی به منظور جلوگیری از پیروزی احمدینژاد است. کارنامه هاشمی مشخص است و نیازی به بازگو کردن آن نیست. در مورد احمدینژاد، سوای شایعات، واقعیت آن است که ما چیز زیادی نمیدانیم: املای ننوشته را نمیتوان غلطگیری کرد. مدیریت او در شهرداری هنوز خیلی جوان است و زود است که بتوان تصویر درستی از کارهایش داشت. از نکات مثبت در مورد او میتوان گفت: استاد دانشگاه است. آدمی است که به نظر میرسد سالم و راستگو است. چیزهای زیادی به او نسبت دادهاند ولی خوب، میدانیم که بیشتر آنها شایعه است. برای دریافت دیدگاهی متفاوت در مورد او بد نیست این مصاحبه را بخوانید. جمعبندی من در مورد این دو کاندیدا این است:
هاشمی: فردی با کارنامه مشخص. تجربه فراوان در سطوح بالای قدرت. محافظهکار. دارای تحصیلات حوزوی ولی نه دانشگاهی. سرنخ بسیاری از ارکان قدرت در دستان اوست.
احمدینژاد: فردی به نسبت ناشناخته. کاندیدای اصولگرایان. دارای تحصیلات دانشگاهی. فاقد سابقه فساد و رشوهخواری. دارای اندیشههای ایدهآلیستی و بنیادگرایانه به اقرار موکد خودش.
از دیدگاه من احمدینژاد آن طور که خیلیها میگویند «وحشتناک» یا «فاجعهآمیز» نیست یا حداقل با هاشمی فاصله چندانی در این موارد ندارد. ممکن است که کلهاش حاوی مقادیر فراوان «بوی قرمهسبزی» باشد ولی خوب، حداقل خودش به اصولگراییش ایمان دارد و آنرا هم اعلام میکند.
اگر هاشمی انتخاب شود، شاید و اضافه میکنم «شاید» اندکی برای جنبش دمکراسیخواهی فرصت بیشتری ایجاد کند. بعید میدانم که احمدینژاد چنین کند ولی در مقابل به احتمال زیاد به کاهش فساد دولتی کمک خواهد کرد گرچه این ایراد بر او وارد است که (هنوز) برنامه اقتصادی مشخصی ندارد.
خلاصه این که با توجه به گرایشهای سیاسی و فکری این دو نفر، هیچکدام حتی با فاصله خیلی زیاد کاندیدای مطلوب شخص من نیستند. هیچکدام را آزادیخواه و دمکراسیطلب نمیدانم. سود و زیان پیروزی هر یک را در روز جمعه، گرچه متفاوت ولی در نهایت قابل مقایسه میدانم و به این دلیل، رای نهایی خودم را با شرکتنکردن در انتخابات و نه گفتن به هر دو اعلام میکنم.
وبلاگ ِ چند نفر از ورودیهای سال ۶۹ دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان
۱۳۸۴/۰۴/۰۲
من بالاخره تصمیمم را گرفتم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۹ نظر:
این را هم بخوانید.
البته احمدينژاد سمت اجرايي داشته، اولين استاندار اردبيل بوده، و در دور اول در استان اردبيل نفر ماقبل آخر شده است.
سر جلسه دفاع از تز دكتراي خودش هم (به دليل استانداربودن) حاضر نشده و مجبور شدهاند تزش را بدون دفاع و حضور خودش تاييد كنند!
من نمیدانم صحت مطالبی که MBZ گفته تا چه اندازه است ولی با توجه تجربههای مشترک من و MBZ از برخی از این جماعت، چنین مواردی خیلی هم چیزهای غیرعادیی نیستند. حرف من این است که فاصله بسیاری بین این حرفها و این تلقین «وحشت» عمومی از احمدینژاد وجود دارد به خصوص که طرف مقابل هم همچین تحفهای نیست. خلاصه من قانع نشدهام انتخاب یکی از این دو نفر به جای دیگری، موجب خسارت کمتری به کشور خواهد شد و به همین دلیل است که رای «نه» به هر دو میدهم.
در اقتصاد سیاسی در تئوریهای رای دادن هنگامی که رای دادن برای رای دهنده هزینه ای داشته باشد رای دهنده در صورتی ترغیب به رای دادن می شود که اختلاف منفعت انتظاری حاصل از گزینه های مختلف از هزینه رای دادن بیشتر باشد. البته این هزینه تنها هزینه رفتن تا محل صندوق نمی باشد بلکه می تواند شامل هزینه ای مثل احساس منفی مشارکت در نظام سیاسی در حالی که شما با آن همدل نیستید هم باشد. این دقیقا مثال آرش است.
در مورد این انتخابات من در حالی که قصد قانع کردنم هیچکس را ندارم و فکر نمی کنم با آمدن احمدی نزاد ایران غیر قابل سکونت می شود یا با آمدن هاشمی ایران بهشت می شود٬ ولی هنوز هم قویا فکر می کنم هاشمی برای کشور می تواند مفیدتر باشد.
در حالیکه با نظر آرش در مورد اینکه احمدی نزاد می تواند جلوی فساد اداری را بگیرد کاملا مخالفم. فکر نمی کنم با ساختار پیجیده دولت ایران هیچکس قبل از کوچک کردن حجم دولت بتواند با فساد مقابله کند. من اهتمامی برای کوچک کردن دولت در احمدی نزاد و حامیانش نمی بینم.
من هم نگفتم که احمدینژاد میتواند جلوی فساد اداری را بگیرد. چیزی که هست این است که حداقل در شعارها او به مبارزه با فساد اداری بیشتر از هاشمی اهمیت میدهد، همین. من اصولا اعتقاد ندارم که فساد را بتوان در یک سیستم توتالیتر ریشهکن کرد چرا که از نظر من، فسادی بالاتر از دادن «تمام» کشور به یک نفر نیست!
فرشاد: «هنوز هم قویا فکر می کنم هاشمی برای کشور می تواند مفیدتر باشد.»
شرمنده، با وجود تمامی بحثهای روزهای گذشته من همچنان در این مورد قانع نشدهام.
سلام آرش جان
چند مورد در نقد چیزهایی که گفتی: ا
اولا این که من و تو که دیگه خوب میدونیم که تحصیلات دانشگاهی هیچ معنایی نداره. یادت نیست بعضی از استادهایی که تو شریف داشتیم؟ یا یک مثال دیگه که اتفاقا به احمدی نژاد هم مربوط میشه "دکتر" توکلی هست که مغز اقتصادی جناح حامی احمدی نژاد هست. هر کسی که الفبای اقتصاد رو بدونه با یک نگاه به نظریات این آقا (طرح نثبیت قیمتها یا طرح محدود کردن نرخ بهره بانکها) میفهمه که این بابا هیچی از اقتصاد حالیش نیست. این که دکتراش رو چه جوری گرفته رو نمیدونم
یک چیز دیگه در مورد اون مصاحبه ای که لینکش رو دادی: همه ی حرف های احمدی نژاد تو این مصاحبه شعار بود. یک کلمه حرف جدی نزده بود که این چیزایی که میگه رو چه جوری میتونه اجرا کنه. حرفهایی که این بابا میزنه و این که میگن فاسد نیست حتا اگه همه اش درست باشه تازه معنی اش اینه که این بابا مثل روسای اول انقلابه. ما یک سری مدیریت این جور آدمها رو تجربه کردیم. مگه اونا چه گلی به سر ما زدند که احمدی نژاد بخواد بزنه؟
نکته ی سوم مساله ی آزادی های شخصی هست که همه ی ما میدونیم که سابقه ی افراد مثلی احمدی نژاد در این مورد چه جوره. حتا تو اون مصاحبه رد نکرده بود این خبر رو که تو شهرداری آسانسورهای مرد و زن رو جدا کرده. فقط گفته بود که چرا تا دیروز این خبرها رو نمینوشتن. خوب معلومه که وقتی یکی میخواد گندی رو که به شهرداری زده به کل مملکت بزنه رسانه ها بیشتر توجه میکنن. ا
نهایتا این رو هم بگم که این که این بابا این دوره ی دو ساله اش تو شهرداری رو بهترین دوره ی شهرداری میدونه خیلی مسخره است. همه ی ما میدونیم که بیشتر تحولات شهرداری در دوره ی کرباسچی صورت گرفت. این آقا کارایی که کرده بعضا ادامه ی کارای اون دوره بوده بقیه اش هم کارهایی بوده مثل متوقف کردن کنسرت های موسیقی در فرهنگسراها - طرح دفن کردن شهدا در میادین شهر - ساختن شیر آب خوردن با اسم و عکس شهدا در شهر (اونی که من چک کردم آب نداشت فقط اسم و عکس شهید داشت) این که در دوره ی کرباسچی فساد در شهرداری وجود داشته احتمالا درسته ولی دیگه هر چی در این زمینه اتهام میشد به کرباسچی زد در محاکمه اش زده شد. من همه ی جلسه های محاکمه رو تماشا کردم و نهایتا هیچ چیزی ندیدم که نظرم رو نسبت به خدمات کرباسچی عوض کنه. ا
یه چیز دیگه هم اضافه کنم: احمدی نژاد یکی از مهمترین منابع فساد در کشور رو خیلی راحت نادیده میگیره: بنیادها و بقیه ی نهادهای زیر نظر رهبری و آستان قدس از مهمترین مراکز فساد در ایران هستند. فکر میکنی یک پاچه خور رهبری مثل احمدی نژاد کاری در مورد این مراکز فساد خواهد کرد؟
ظاهرا مهرداد که نمی تونه رای بده. http://www.salamiran.org/images/pres_elec/pres_webeng_02.jpg
افشین که به من جوابی نداد امیدوارم آرش قبول کنه بره جای مهرداد رای بده.
فرشاد جان من ممکن است که یک جوری زورم به مهرداد برسد ولی انگاری از پس محمد برنمیآیم :))
تازه، رای ماها که فایدهای نداره: وزارت کشور آرای ایرانیان مقیم خارج را اصولا در جمع آرای نهایی دخالت نداده است! جالب این است که اگر این آرا را به نتایج رسمی اضافه کنیم، رتبه معین و قالیباف عوض میشود! میگویید نه؟ سری به سایت وزارت کشور بزنید و نتایج رسمی را «خودتان» جمع بزنید. من خودم این کار را چند روز پیش کردهام. شما هم اگر حوصله ندارید خودتان دانه به دانه نتایج را از سایت وزارت کشور استخراج کنید به اینجا نگاهی بیاندازید.
سلام آرش جان
ممنون که اینک دادی به اون مطلب من ( توی وبلاگ بابا ودخترش ) و ممنون که خودت هم حساب کردی (از آرش سالاریانی که من می شناختم انتظار دیگه ای نبود) ولی به نظر من رای ندادن نمی تونه آرای ما رو برگردونه بایستی مجبورشون کرد به اشتباه شون اعتراف کنند و نتایج رو تصحیح کنند.
خوش باشید
ارسال یک نظر