۱۳۸۴/۰۳/۲۸

درس‌هایی که انتخابات به من آموخت

انتخابات به پایان رسید و نتیجه‌ی آن هم معلوم شد. در این یکی دو روز بحث در وب‌لاگ بالا گرفته بود. من دیر رسیدم. خوب شاید بد نباشد بگویم تا حالا از وقایع اخیر چه آموخته‌ام.

۱- این اولین انتخاباتی بود که در آن، کسی که به او رأی دادم پیروز نشد. تقریباً تمام پیش‌بینی‌هایم غلط از آب در آمد. از پیش‌بینی آخر شدن کروبی گرفته تا صعود معین به هم‌راه قالیباف یا هاشمی به مرحله‌ی دوم. پیش‌بینی در ایران کار ساده‌ای نیست. شاید اصلاً کار درستی هم نباشد. به‌تر است آدم به جای پیش‌بینی، اطلاعات‌اش
را گسترش دهد و سعی کند واقعیت‌ها را به‌تر بشناسد. در ِ مغزش را باز بگذارد و سیگنال‌های ورودی را فیلتر نکند.

۲- از آن بیست میلیون نفری که به خاتمی رأی دادند تنها کمی بیش از چهار میلیون نفر به معین رأی دادند. خاتمی حق داشت که در بسیاری موارد به پشتوانه‌ی رأی مردمی‌اش تکیه نکرد. چون اگر تکیه می‌کرد ممکن بود محکم از عقب به زمین بخورد.

۳- دموکراسی و آزادی دغدغه‌ی اصلی مردم ما نیست. بنابراین اگر کسی از دموکراسی و جامعه‌ی مدنی و ... حرف زد و مردم به او رأی دادند معنی‌اش این نیست که به آن حرف‌‌ها رأی داده‌اند. رأی به کروبی پیام قابل ملاحظه‌ای در خود داشت.

۴- به قول مرحوم بازرگان (در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت) شعار «همه با هم» کم‌کم تبدیل به «همه‌بامن‌» می‌شود. متأسفانه اصلاح‌طلب‌ها هم گرفتار این آفت شدند. آن‌ها از آن هنگام که پشت دانش‌جویان را در حادثه‌ی کوی دانش‌گاه خالی کردند و طرح اصلاح قانون مطبوعات را از دستور کار مجلس خارج کردند، رأی مردم را از دست دادند. جالب است که هاشمی هم با شعار همه‌باهم وارد کارزار انتخاباتی شده‌ است.

۵- هنوز دنبال قهرمان‌ایم. معین خصوصیات یک قهرمان را نداشت. اگرچه به نظر من این نقطه‌ی قوت‌اش بود ولی نظر من نه به کسی مریوط است و نه به درد کسی می‌خورد.

۶- همان‌طور که حجاریان به درستی تذکر داد معین حرفی برای توده‌ها نداشت و تمام حرف‌ها و برنامه‌هایش به درد نخبه‌گان می‌خورد. البته خاتمی با همین حرف‌‌ها رأی آورد ولی همان‌طور که قبلاً هم گفتم آن رأی چندان ربطی به‌ حرف‌های خاتمی نداشت.

۷- بعضی‌ها روشن فکر می‌کنند، بعضی‌ها فکر می‌کنند روشن‌اند.

۸ نظر:

Hamid Tajgardoon گفت...

به گمان من با این نتیجه انتخابات ،ایران سیر قهقرایی طی خواهد کرد...شدیدا امیدوارم آینده ثابت کند در اشتباه بوده ام

Arash Salarian گفت...

مهمترین چیزی که من فهمیدم این است که هنوز اطلاعات بین مردم به درستی رد و بدل نمی‌شود و هنوز عده زیادی از مردم از حوادث مهم روزانه بی‌خبر هستند. هنوز بیشتر مردم از افت و خیزهای سیاسی کشور و اطلاعات واقعی بسیار به دور هستند. البته باید به کلیه دست‌اندرکاران تبریک گفت که سانسور خبری در تمامی رسانه‌های نوشتار و تصویری و انفورماتیکی را به حد اعلا رسانیده‌اند و رفتار انتخاباتی مردم بهترین گواه برای کارایی روش‌های سانسور خبری و همین‌طور خبرسازی در کشور است.

Arash Salarian گفت...

راستی یادم رفت به دو منتخب بزرگ ملت،‌ اولی با ۱۳ و دومی با ۱۱ درصد آرای واجدان شرایط تبریک بگویم.

Aziz گفت...

واقعيت اين است كه من قبل از انتخابات فكر مي‌كردم هاشمي و معين به مرحله دوم مي‌رسند و در نهايت هاشمي رئيس جمهور مي‌شود.
فرض كرده بودم كه اگر معين به دور دوم نرسيد(در واقع اين احتمال را كه قاليباف به جاي معين به دور دوم برسد را هم مي‌دادم) حداقل فايده‌اش را براي خودم اين مي‌دانستم كه ديگر كمتر براي وضع كشور و مردم قصه بخورم كاري كه در واقع سودي هم به حال كسي نمي‌رساند.
ولي خب با اين نتيجه انتخابات مجبورم كماكان به قصه خوردن ادامه دهم چون نه تنها معين به دور دوم نرسيد بلكه قاليباف هم نرسيد.
ديروز كه با دوستي صحبت مي‌كردم مي‌گفت اگر رياست جمهوري دست راست‌ها بيفتد، حداقل حسنش اين است كه مردم بعد از چهار سال عملكرد اينها را مي‌بينند و عبرت مي‌گيرند.
ولي به نظر من مردم ما حالا حالاها از اين وقايع درس نمي‌گيرند، اگر اهل درس گرفتن از گذشته بودند كه بازهم به وعده‌هاي اول انقلاب يعني پول نفت رو مياريم دم خونه‌هاتون، و صفا و سادگي و يكرنگي با مردم، راي نمي‌دادند.

MBZ (Massoud Babaie-Zadeh) گفت...

به هر حال دموکراسی همین است که به رای اکثریت احترام بگذاریم. نمی‌توان مردم را نکوهش کرد که چرا به فلانی رای داده‌اند و در عین‌حال ادعای دموکراسی‌خواهی سر داد (بسیاری از چپ‌ها اینطورند. اگر مدتی ادعای دموکراسی‌خواهی کردند، به این دلیل بود که در آن مدت خواست ملت با خواست آنان همراه بود. اگر روزی خواست ملت با خواست آنان همراه نشود، زبان به نکوهش ملت خواهند گشود و اینکه نیاز به آموزش دارند، سطح فرهنگی پایین است و ...).

از خیلی وقت پیش، در بحثهای دموکراسی طلبانه دوستان همیشه این نظر را می‌گفتم که من با برقراری دموکراسی در ایران امروزه کاملا مخالفم! دموکراسی یعنی رای اکثریت مردم (و نه اکثریت نخبگان)، و برای آنکه سیستم مبتنی بر دموکراسی کار کند، لزوما باید سطح فکری مردم از آستانه‌ای بالاتر باشد و گرنه سیستم روز به روز به سمت خرابی می‌رود (نماینده کرمانشاه را که یادتان هست!). اما اگر دموکراسی در جامعه‌ای که از این آستانه بالاتر است رخ دهد، سیستم مرتبا رو به بهبود می‌رود.

پس به نظر من چطور باید به سمت ایران دموکراتیک رفت؟ با عبور از یک مرحله نیمه دموکراتیک، یعنی همین چیزی که الان دارد اتفاق می‌افتد. اگر پست رهبری نبود (غیردموکراتیک) چه بسا که تا کنون لجبازیها و خودسریها ممکلت را تا مرحله جنگ داخلی پیش برده بود. وجود اینگونه خودسریها در ما که تمرین دموکراسی نکرده‌ایم طبیعی است، چون روح و مشکلترین قسمت دموکراسی که تمرین زیاد می‌خواهد، قبول‌کردن رای اکثریت در موقعی است که با نظر ما مخالف است (وگرنه وقتی نظر مردم با نظر ما موافق است که همه دموکراتیک هستند!). بدیهی است که خطر این مسیر نیمه‌دموکراتیک، این است که از میانه راه برگردد و به سمت دیکتاتوری بازگشت کند (این خطر در جهان امروزه خیلی زیاد نیست، چون دورانش سپری شده است. اما به هر حال وجود دارد). ولی خطر دموکراسی ناگهانی (بعد از یک دوره طولانی دیکتاتوری) بیشتر است: رفتن به سمت هرج و مرج.

به طور خلاصه من روند تحولات را در ایران، علیرغم همه مشکلات مثبت می‌بینم. از اینکه نتیجه انتخابات تا این حد غیرقابل پیش‌بینی شده است (بر خلاف همه انتخابات قبلی، که نتیجه کمابیش از قبل معلوم بود) و درصد رای‌ها اینقدر به هم نزدیک شده است نیز خوشحالم، و آنرا نشان پیشرفت دموکراسی در ایران می‌دانم.

Arash Salarian گفت...

همانطور که بالاتر به شکل ضمنی اشاره کرده‌ام، دمکراسی یک سیستم است که از مهمترین اجزای آن برای عملکرد صحیح، جریان آزاد اطلاعات و امکان دستیابی عموم به آن است. برای دستیابی به آن، آموزش عمومی و نزدیکتر کردن روشنفکران به توده جامعه و گفتگوی عمومی از نکات اصلی هستند. به مردم آموزش و اطلاعات صحیح بدهید، خودشان راهشان را پیدا می‌کنند.

Aziz گفت...

معني احترام به راي اكثريت، درست دانستن آن و رضايت از آن نيست. احترام به راي اكثريت به معناي تمكين به اين راي و نتايج آن است. بنده در عين حال كه به اين راي احترام مي‌گذارم، ولي معتقدم اين راي موجب دوري كشور از مسير رشد خواهد شد. من هم به لوازمي كه آرش براي دموكراسي قائل شده، معتقدم و معتقدم كه دولتي كه با اين انتخاب بر سر كار خواهد آمد اهتمام چنداني به بهبود وضعيت جامعه در اين زمينه نخواهد داشت اگر چه آرزوي قلبي من است كه اين اهتمام را داشته باشد.
بسياري از ماها نه طرفدار راست و نه طرفدار چپ هستيم. ولي همه‌مان دغدغه اين را داريم كه در اين دنيايي كه همه شتابان رو به جلو در حركتند، چرا بايد شاهد درجا زدن مملكتمان و يا حتي به عقب رفتن آن باشيم.
آيا به نظر شما فريب وعده ماهي 50 هزار تومان را خوردن، فرد يا جامعه را سزاوارانتقاد نمي‌كند؟
به نظر شما بايد بر اين نوع انتخاب كردن آفرين گفت؟

Fatemeh Esmaeeli گفت...

برادرم تعريف ميکرد مي گفت وقتي براي راي دادن رفته بود ديده بود يک پيرمردمسن با عصا آمده بود که راي بده مي گفت بهش گفتيم پدر جان ميخواهي به کي راي بدهي گفت راي من را بنويسيد به هموني ميخواهم راي بدهم که ميخواهد به مردم پول بده خوب وقتي واقعا يک همچنين آدمهاي مستضعفي در جامعه ما هستند به هر حال راي آنها هم مهمه وقشر قابل توجهي هستند به نظر من دموکراسي زماني معني داره که نظر همه مهم باشه مثلا همين پير مردي که ممکنه هيچ چيزي از سياست ندونه نظرش به همون اندازه نظر يک استاد دانشگاه يا مثلا کارشناس سياسي يا هر کس ديگه مهمه به نظر من دموکراسي يعني همين حضرت علي هم وقتي خليفه شد به مردم گفت اگر شما دم خانه من نميامديد واز من نميخواستيد که خليفه شما شوم وبا من بيعت نميکرديد من هيچ تمايلي به خلافت نداشتم وخلافت در نزد من از آب بيني شتر بي ارزشتر است واگر اتمام حجت و حضور شما نبود من هرگز خلافت را قبول نميکردم