۱۳۸۴/۰۳/۳۰

سیاستمدار خوب - سیاستمدار بد!!

دوستان در عالم سیاست به دنبال آدم خوب و آدم بد نگردید. هر کس در پی آن است که منافع خود و گروه حامی خود را با توجه به محدودیتها ماکزیمم کند. سیاستمدار خوب و بد مال فیلمهای هالیوود است. باور کنید حتی نلسون ماندلا و گاندی هم منافع گروههای حامی خود را در نظر داشتند. هر یک از ما باید ببینیم در شرایط فعلی کدام یک از این دو نفر می توانند بیشتر برای منافع گروه اجتماعی که شما در آن قرار دارید مفید باشند. اگر خیلی دیگر دوست هستید ببینید کدامیک می توانند برای منافع ایران و ایرانی مفید باشند. اگر بیشتر دیگر دوست هستید ببینید کدامیک می توانند برای منافع نوع بشر بیشتر مفید باشند. (البته با ظرافت اگر نگاه کنیم برای انسانهای شریف تمامی این منافع در یک جهت هستند)
سری به وب سایت احمدی نزاد هم بزنید. باور کنیم ممکن است احمدی نزاد با هاشمی متفاوت باشد.

۳ نظر:

mehrdad گفت...

با این حرف فرشاد موافقم. پیش از این هم در بند ۲ از نوشته‌ی «کلنگ‌ها ...» به آن اشاره‌‌ای کرده بودم.
نتیجه‌ی منطقی نگاه « آدم-خوب-جویی» به سیاست (یا آن‌طور که افلاطون می‌گوید فیلسوف-شاه) همین وضعیتی است که به آن گرفتاریم. حالا می‌گویم چرا اگر حوصله کنید. ببخشید اگر مساله را خیلی ساده‌سازی کرده‌ام. پیچیده‌تر هم می‌شود گفت اما فرصت نیست.
فرض شکل اول: آدم خوبی پیدا می‌کنیم، قدرت در اختیارش می‌گذاریم او چون آدم خوبی است کارهای خوبی می‌کند.
مساله‌ی شکل اول: چه کسی باید حکومت کند؟

جالب این‌که آن‌ها که به این فرض معتقدند قدرت را بد می‌دانند و همیشه هم از سر اکراه آن را قبول می‌کنند ( یا دست کم این‌گونه ادعا می‌کنند) . تاریخ پر است از کسانی که با نیت خیر دمار از روزگار زیردستانشان در‌آورده‌اند.

فرض شکل دوم: پیدا کردن آدم خوب سخت است. اگر هم پیدا بشود آدم‌ها در موقعیت قدرت و بیرون از قدرت رفتار متفاوتی دارند. آدمیان متوسط در موقعیت قدرت مسخ می‌شوند. پس به دنبال ساختاری باشیم که به کار آدمیان متوسط بخورد.

مساله‌ی شکل دوم: چگونه باید حکومت کرد؟
آدمی قدرت را دوست دارد و به قول فرشاد آدمی سودجو است. قبلآ هم گفته‌ام که سیاست «بازی قدرت» است: بازی‌ای برای بیشینه کردن منافع خود. این خود می‌تواند فرد، گروه، حزب یا کشور شما باشد. در نظر نگرفتن این ویژگی آدمی در این بازی همه چیز را به هم می‌ریزد.
در این‌ور دنیا هم همین است. همه دنبال منافع خود هستند. اما کافی است دست کم دو گروه در رقابت برای به دست آوردن قدرت باشند تا هم‌دیگر را محدود کنند، یکی پته‌های دیگری رابریزد روی آب. البته این به معنای تن دادن به هر چیزی نیست و صد البته تعهد انسانی و مسوولیت بشری هم هست. اما به رقابت انداختن طالبان قدرت با هم، برآیندش به سود کل جامعه است. باز هم می‌گویم این‌ها هیچ کدام نافی مسوولیت فردی و اخلاق‌مداری شخصی نیست. اما اخلاق سیاست این است.

ببخشید که این قدر کلی‌گویی کردم. می‌خواستم نشان دهم که مساله را چه طور می‌بینم. البته شاید احتیاجی به این حرف‌ها نبود و سر مصداق‌ها بحث می‌کردم به‌تر بود. به هر حال این‌ بازی هست و ما هم نمی‌توانیم فقط تماشا کنیم. می‌دانم قواعد بازی را دیگران طراحی کرده‌اند اما خوبی‌اش این است که در طول بازی می‌شود به مرور قواعد را هم به سود خودمان تغییر دهیم یا تعبیر کنیم.

Arash Salarian گفت...

من هنوز هم معتقد هستم که چیزی به نام سیاستمدار خوب و بد وجود دارد. در سیاست تمامی سوالها جوابهای بهینه و یگانه ندارند و اخلاق سیاسی می‌تواند راهگشای انتخاب در بین تمامی راه‌حل‌های ممکن باشد.
البته بد نیست که قبل از بحث در مورد راه حل‌های که فرشاد و مهرداد می‌گویند،‌ در مورد فرض‌های مسئله هم مطمئن بود. نکته‌ای که من قبلا مطرح کردم این بود که شاید در وضعیت فعلی، فرض اصلاحات در سایه حکومت دیگر برقرار نباشد و با تغییر کلی مدل بازی، به فرض مقاومت مدنی در برابر حکومتی زورگو و نامشروع طرف باشیم.

Arash Salarian گفت...

نکته: علاقه من به مدل حکومتی دمکراسی نه به دلیل پاسخگویی به سوال اول یا دوم مهرداد است (چه‌کسی وچه‌گونه) بلکه به دلیل پاسخ مناسبش به سوالی بسیار ظریفتر است: «چگونه می‌توان حکومتی را که لایق نیست، بدون خشونت به زیر کشید».