۱۳۸۴/۰۳/۲۵

هاشمی يا معين؟

سعيد چند روز قبل پرسيده بود چرا من جایی در وبلاگ نوشته بودم اگر بخواهم رای بدهم به هاشمی راي می‌دهم. واقعیت آنست که آن بحث آن موقع بود و ممکن است الان اگر بخواهم رای بدهم دیگر انتخاب من هاشمی نباشد.
ولی آن وقت دلایلم برای رای دادن به هاشمی اینها بود (البته می‌دانم رای دادن به کسی که معتقدی بهترین نیست چندان ممکن است اخلاقی نباشد ولی به نظر من مصلحت بود).
یک) در آنجا پیش‌فرض من این بود که شرکت مردم در انتخابات کم باشد و جناح راست بر یک کاندیدا توافق می‌کند. در این دو صورت احتمال موفقیت معین بسیار اندک بود و من که معقول‌ترین کاندیدای جناح راست را لاریجانی می‌دیدم٬ معتقد بودم در انتخاب بین هر یک از آن چهار نفر و هاشمی٬ هاشمی ترجیح دارد.
دو) یکی از مشکلات عمده من با خاتمی در این است (و بود) که نمی‌داند در حوزه اقتصاد الگوی مطلوبش چیست. یعنی حداقل در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی تکلیفش از لحاظ ذهنی با خودش مشخص است ولی از لحاظ اقتصادی نمی‌داند چه می‌خواهد. (بگذریم که امروز بحث بر آن که خاتمی حتی در آنجا که تکلیفش با خودش روشن بود٬ نتوانست کاری از پیش ببرد) در سال ۱۳۷۶ نصب نجفی در سازمان برنامه و نمازی در وزارت اقتصاد و در حالی‌که مظاهری امین‌ترین مشاور اقتصادی خاتمی بود یهترین نشان این سردرگمی است. اولی شدیدا معتقد به نظام بازار دومی طرفدار اقتصاد دولتی و مظاهری سردرگم. به جرات می‌توان گفت خاتمی هیچ ایده اقتصادی نداشت تا من بتوانم با او موافق یا مخالف باشم و در عین حال هیچ تیم اقتصادی منسجمی هم در کنارش نبود. حداقل در آغاز شروع کار دولت ایده سیاسی و فرهنگی مشخصی داشت که آن هم ... .
با این مقدمه ترس من هم از معین در این زمینه بود٬ نگاه کنید نجفی و نوبخت در تیم هاشمی برای من مشخص کننده ایده‌های اقتصادی مشخصی است. اما تیم اقتصادی معین را سه دسته تشکیل می‌دهند: گروه صفایی فراهانی گروهی معقول با حرفهای مشخص هستند که اگر این گروه کار اقتثادی معین را در دست بگیرند از این لحاظ هاشمی و معین در زمینه تیم اقتصادی مساوی می‌شوند. گروه بهزاد نبوی معلوم نیست اولا چقدر با ایده اقتصاد کوپنی فاصله گرفته و ثانیا چقدر در ایده‌های اقتصادی تیم معین تاثیرگذار است. گروه سوم که خطرناک‌تر است جوانترهای جبهه مشارکت هستند که از دور دوم خاتمی معاونتهای وزارتخانه‌های اقتصادی را دست گرفتند (اجازه بدهید اسم نبرم) و به خاطر اینکه اولویت اول و آخرشان قدرت است به هیچ ایده اقتصادی پایبند نیستند.
سه) من تحلیلم این است که هاشمی فهمیده برخی از سازوکارها در داخل باید تغییر کند و برای آنکه نام نیکی از خود باقی بگذارد ممکن است برای تغییر برخی از آنها دست به کار شود. هر چند که قبول دارم اگر با مقاومت جدی روبرو شود حاضر نیست از بیش از حد مشخصی از خود مایه بگذرد و ممکن است کوتاه بیاید.- هر کس رییس جمهور شود (به جز احمدی نژاد که به اندازه لازم .... است) با مجلس مشکل جدی دارد و هاشمی تنها برای مقابله با آنها بهترین کس است.
چهار) فکر نمی‌کنم هاشمی حتی اگر رییس جمهور شود سال ۱۳۸۸ دوباره کاندیدا شود و این ۴ سال فرصت خوبی است که اصلاح‌طلبها تکلیف خودشان را با خودشان مشخص کنند و به خصوص بتوانند مجلس را در دوره بعد در دست بگیرند. هاشمی اگر رییس جمهور شود فرصت برای انتخاب محدد اطلاح‌طلبها در فاصله ۴ ساله مهیاست.
پنج) در آن موقعیت تحلیل معین برای ورود دوباره به رقابت هنوز کاملا مشخص نبود٬ که به نظرم با حرکتهایی که انجام داد حالا اگر انتخاب شود بدهی به کسی ندارد.
البته الان فضا تغییر کرده و فکر کنم دیگر خطر کوتوله‌های راست برطرف شده و دیگر به نظر من رای به هاشمی و معین علی‌السویه است٬ به شرط آنکه گرداننده تیم اقتصادی معین صفایی فراهانی باشد. و حتی اگر انتخابات به دور دوم بکشد و هاشمی انتخاب شود به نظر من بهتر خواهد بود که هاشمی در دور دوم با نامزد راست رقابت کند تا اطلاح‌طلبان فرصت حمایت از هاشمی و مشارکت در انتخاب جانشین هاشمی در ۱۳۸۸ را از دست ندهند.
با عرض معذرت از دوستانی که ممکن است شدیدا از هاشمی بدشان بیاید(!)٬ به نظر من الان انتخاب شدن هاشمی یا معین احدی‌الحسنیین است.
ضمنا ایمیلی را که فرشید در مورد نوشته قبلی به من زده بود در زیر همان نوشته گذاشتم. با عرض معذرت از مهرداد برای امانتداری
قسمت پنگلیش را هم به همان صورت گذاشتم.

۳ نظر:

Farshad F گفت...

البته فقط چون ممکن است نظر کیوان به جز این باشد(که بعید می دانم) این صفت را برای این آقا من به کار برده بودم

Arash Salarian گفت...

تحلیل فرشاد جالب است ولی نکته‌ای که فراموش شده این است که ریاست جمهوری فقط در مورد اقتصاد نیست و وزیر اقتصاد فقط یک وزیر از بین چندین وزیر کابینه. به بیان دیگر، استدلال فرشاد به فرض صحت منجر به نتیجه‌گیری نهایی او در برابر دانستن رای دادن به هاشمی و تیم معین نمی‌شود مگر اینکه تمامی جنبه‌های دیگر را هم در نظر بگیریم.
به عقیده من، اگر جمع جبری تمامی فاکتورها را در نظر بگیریم، وزن تیم معین خیلی خیلی بیشتر از هاشمی خواهد بود.

Farshad F گفت...

تاکید من بر حوزه اقتصاد به این خاطر است که از آن بهتر می دانم. هر چند دلم با معین است ولی عقل مصلحت اندیشم مرا بیشتر به هاشمی متمایل می کند.
یکی از نقاط قوت معین این است که به صورت حزبی آمده است و اگر مطمئن بودم تا آخر به حزبش و تشکیل دولتی بر اساس منافع حزبی پایدار می ماند عقلم هم به معین متمایل می شد. اما بعید می دانم. یادمان باشد اکثر سیاستمداران ما همچنان که به ریاستی می رسند مدعی می شوند که حزبی نیستند که امیدوارم معین در صورت به قدرت رسیدن و ماندن در آن پس از 3 یا 4 سال استثنای این قاعده باشد.
به عنوان تبصره البته فراموش نکنیم هاشمی (خواسته یا ناخواسته) در دو مقطع بزرگترین خدمت را به اصلاح طلبان کرد یکی در سال 1376 که رسما اعلام کرد جلوی تقلب را می گیرد و با اقدام عملی و حضور در وزارت کشور چنین کرد و دوم امسال که اگر حضور نمی یافت باور کنید شانس تایید صلاحیت معین خیلی کمتر بود.